آخرین مأموریت یک رزمنده
باید نهضتی راه بیفتد و رزمندگان و دیگران را آموزش داد تا خاطرات خود یا دیگران را بنویسند. این نهضت کمک میکند گنج عظیمی که از جنگ باقی مانده است، از دست نرود.
در چهارم مهر 1397، مقام معظم رهبری در مراسم شب خاطرۀ دفاع مقدس، صدبرابرشدن تولید کتابهای دفاع مقدس را مطالبه کردند و فرمودند: «این کار را بهطور جدّی دنبال کنید؛ هم حوزۀ هنری، هم وزارت ارشاد، هم دستگاههای گوناگون دیگر. بعضی از دستگاهها را دیدم در شهرهای مختلف [وارد میدان شدهاند]؛ همین اواخر کتابی خواندم از قزوین، کتابی خواندم از مشهد، کتابی خواندم از شاهینشهر از آقای بُلوری. همه، آدمها، جوانها، انگیزهدارها، دلدارها، همینطور در زمینههای مختلف، از اطراف این کشور وارد این میدان میتوانند بشوند و شدهاند. این را تبدیل کنید به صد برابر. اینکه میگویم صد برابر، بنده معمولاً اهل مبالغهگویی نیستم؛ به معنای واقعی کلمه، آنچه امروز دارد انجام میگیرد در زمینۀ ادبیات جنگ، ادبیات دفاع مقدس و کارهای هنریای که روی دفاع مقدس میشود و کارهای ادبیاتی که روی دفاع مقدس میشود، باید صد برابر بشود. آنوقت میتوانیم در این زمینه احساس توفیق بکنیم.»
پس از این مراسم، در دیدار با نویسندگان، به آقای مرتضی سرهنگی، مدیر دفتر ادبیات پایداری و از نویسندگان شناختهشدۀ این حوزه گفتند: «بروید برنامۀ بیستساله بریزید» و تأکید کردند من در مطالبۀ صدبرابری جدی هستم. بعد از آن هم در چند جلسه به آن صحبت اشاره و تأکید کردند که باید برای آن برنامهریزی و اقدام صورت بگیرد.
برای درک این مطالبه و حرکت بهسوی تحقق این خواسته، اول باید این موضوع را بهدرستی درک کنیم. مطلب اول این است که این آثار دفاع مقدس چیست که باید صد برابر شود؟ کتابهایی است که از ابتدا تا کنون تولید شده، یا کتابهایی است که در یک سال تولید میشود؟ منظور ایشان آثاری است که در دفتر ادبیات پایداری حوزۀ هنری تولید میشود، یا تمام کتابهایی است که در کشور تولید میشود؟ چون این بیان در دیدار با دستاندرکاران ادبیات دفاع مقدس حوزۀ هنری بوده، ممکن است این ظن به وجود بیاید که مخاطب ایشان، حوزۀ هنری بوده است. در سادهترین صورت، اگر بنا را بر تولیدات سالانۀ این نهاد بگذاریم که سالانه بیش از صد کتاب ادبیات مقاومت منتشر میکند، ایشان تولید سالانۀ لااقل دههزار عنوان کتاب را مطالبه کردهاند.
مطلب دوم این است که این صدبرابری یعنی چه؟ ممکن است کسی بگوید این واقعاً ممکن نیست. دوبرابرکردن تولیدات یک مجموعه هم کاری عظیم است، چه برسد به صد برابر. شاید منظور ایشان نشاندادن اهمیت کار باشد؛ یعنی باید زیاد بشود و صد دلالت بر کثرت میکند؛ اما ایشان صراحتاً در این جلسه گفتهاند که این مبالغه نیست و منظورم دقیقاً صد برابر است.
شاید کسی گمان کند مقصود مقام معظم رهبری از این مطالبه، نتیجه و اثربخشی آثار دفاع مقدس است. یعنی اگر مثلاً تعداد مخاطبان کتابهای موجود ده برابر بشود، درصدی از این مطالبه محقق شده است. پس باید برای پاسخ به این مطالبه، بخشی از توانمان را به ترویج آثار موجود، تقویت و اصلاح شبکۀ پخش، ساماندهی شبکۀ تبلیغ و ترویج کتابها، ترجمه به زبانهای مختلف و... اختصاص دهیم که منجر به مطالعه و اثربخشی چند برابری بشود. بیان رهبری ظهور بر صدبرابریشدن تولید دارد و این فعالیتها هرچند میتواند به تقویت توان تولید و نویسنده بینجامد و لازم است، مقصود اصلی ایشان نیست.
اما این صدبرابری حتی اگر بر آثار تولیدی حوزۀ هنری هم دلالت کند، باز رقم چشمگیری است. برای این کار توان تولید یعنی نویسنده، ویراستار، چاپ و... باید صد برابر شود و با نگاه ابتدایی، ناشدنی میآید. اگر بپذیریم که از نیمی از توان نویسندگان دفاع مقدس استفاده میشود و شاید نیمی از نویسندگان جبهۀ انقلاب در موضوع ادبیات مقاومت نمینویسند و میتوان از توان این افراد بهصورت کامل استفاده کرد، این یعنی چهاربرابری. چه تعداد نویسنده باید تربیت کرد؟ برای تربیت این تعداد نویسنده چه توان و زمانی لازم است؟ پس به نظر میآید این مطالبه حکمتی دارد که در نگاه اول به ذهن نمیآید. با دقت و غور در این معنی، میتوان چنین تلقی کرد که مقصود معظمٌله، راهافتادن نهضتی در کشور است تا افرادی که نویسنده نیستند، دستبهقلم بشوند و خاطره بنویسند. «یک رزمنده آخرین کارش این نیست که سلاحش را تحویل اسلحهخانه بدهد؛ بلکه آخرین کار این است که خاطراتش را بازگو کند و تحویل تاریخ بدهد و ثبت کند. این آخرین وظیفۀ یک رزمنده است.» باید نویسندگان را ترغیب کرد که رزم ناتمامشان را به سرانجام برسانند.
ما در طول دفاع مقدس و پس از آن، بسیاری از افراد را داشتیم که یادداشت و نامههایشان در طول جنگ نگاشته شد و پس از انتشار، با اقبال عمومی مواجه شد؛ مثل نامههای فهیمه یا حرمان هور. این یادداشتها و خاطرات را کسانی نوشتهاند که آموزش ندیده بودند و سابقۀ خبرنگاری و نویسندگی نداشتند و اتفاقاً آثار خوبی را تولید کردند. گاهی اوقات، برخی از اینها سواد چندانی هم نداشتهاند؛ مثلاً نصرتالله محمودزاده که حماسۀ هویزه و سفر سرخ را نوشته است، تعریف میکند: «من در هنرستان درس خواندهام. دیپلم اتومکانیک دارم. یادم میآید وقتی میخواستم دیپلم بگیرم، ادبیات را تکماده کردم؛ چون نمرهام زیر ده بود. خیلی هم بدخط بودم و هستم. اگر همسرم نبود، هیچکس نمیتوانست خط مرا بخواند.» در چنین شرایطی، ایشان خاطرات خودش را نوشته و خوب هم نوشته. برخی از اینها که با خاطراتشان شروع به نوشتن کردند، بعدها نویسندگان مشهوری هم شدند.
سعید تاجیک دربارۀ نوشتن خاطراتش میگوید: «سال 1371 که در شرکت بنیاد لوکوموتیو کار میکردم، یک روز یکی از دوستانم از من خواست تا برایش انشایی بنویسم. او در مدرسۀ شبانه درس میخواند. به من گفت که معلمشان از آنها خواسته تا دربارۀ جنگ انشایی بنویسند. کاغذ را گرفتم و در همان کارگاه برای اولین بار شروع به نوشتن کردم. در کلاس، معلمشان میپرسد خاطره را چهکسی نوشته. دوستم میگوید یکی از بچهها. معلم میگوید از طرف من به او بگو خیلی زیبا جبهه را توصیف کرده. اگر خاطراتی دارد، بنویسد.» سعید تاجیک با اینکه کمترین تجربه و حتی مطالعۀ سابقی نداشته، کتاب خاطراتش به نام جنگ دوستداشتنی هنوز هم یکی از کتابهای خواندنی جنگ محسوب میشود.
محسن مطلق، نویسندۀ آثار متعدد دفاع مقدس، دربارۀ چگونگی نگارش اولین کتابش، زنده باد کمیل، میگوید: «وقتی که جنگ تازه تمام شده بود، اسلحههایمان را تحویل دادیم و بهجای آن از تدارکات قلم و کاغذ گرفتیم تا از آن آرمانهایی که در جنگ بدان اعتقاد داشتیم، به نوعی دفاع کنیم. خود من بهصورت ناخواسته وارد این عرصه شدم؛ نه رشتۀ تحصیلیام و نه کارم، با نوشتن مرتبط نبود.»
مهدی جعفرینسب، نویسندۀ کتاب باغ نعنا یا جعفر ربیعی که خاطرات خودنوشتش را از دوران اسارت نوشته، یا سیدناصر حسینیپور که کتابش با عنوان پایی که جا ماند خیلی مشهور شده، یا کتاب تاکسیسرویسی برای فاو آقای بلوری که مقام معظم رهبری در بیاناتشان به آن اشاره کردند، یا یادداشتهای روزانۀ شهید عبدالرضا رسولی به نام 675 روز در جبهه و ... نمونههای خوبی هستند. تجربۀ چهلسالۀ اخیر در باب خاطرهنویسی جنگ، نشان میدهد که بدون کلاسهای آموزشی، تجربه و حتی بدون مطالعه نیز میتوان به نگارش خاطرات پرداخت.
بهنظر میرسد مقصود مقام معظم رهبری این است که نهضت آموزش رزمندگان و مردم باید راه بیفتد؛ چون ایشان تأکید میکنند: «همۀ آدمها، جوانها، انگیزهدارها، دلدارها، در زمینههای مختلف، از اطراف این کشور وارد این میدان میتوانند بشوند و شدهاند.» یعنی باید نهضتی راه بیفتد و رزمندگان و دیگران را آموزش داد تا خاطرات خود یا دیگران را بنویسند. این نهضت کمک میکند گنج عظیمی که از جنگ باقی مانده است، از دست نرود. همچنین، ایشان در این سخن به کتاب خاطرات خودنوشت آقای بلوری برای نمونه اشاره میکنند که میتواند قرینۀ مهمی باشد. اینکه مقام معظم رهبری به آقای مرتضی سرهنگی تأکید میکنند برای بیست سال بعد برنامهریزی کنید، بدین دلیل است که یک رزمنده که در هنگام جنگ بالای هفده سال داشته، حالا در آستانۀ پنجاهسالگی است و برای بیست سال دیگر، کمی دیر خواهد شد.
فایدۀ این نهضت چیست؟ یکی اینکه ثبت عمومی شده و از تحریف تاریخ جلوگیری میشود. از محدودشدن وقایع به یک یا دو مجموعه و جهتگیری افراد خاص از عرصۀ وقایعنگاری انقلاب و جنگ برای مقاصد خاص جلوگیری میکند. روایتها را باورپذیرتر میکند و این ثبت در دل مردم انجام میگیرد، نه در سازمانهای دولتی.
برای رسیدن بدین مقصود، گامهای مهمی باید طی شود:
- باید از تمام از ظرفیتهای مردمی و انقلابی استفاده شود. در کنار آن، با ساخت فضای رسانهای یا مسابقات، علاقهمندان به موضوع نگارش خاطرات خود، به این کار ترغیب شوند. نوشتن خاطرات، بیش از هر چیز، انگیزۀ نوشتن و همت شروع میخواهد. پس از آن، پیمودن راه چندان دشوار نیست.
- در آغاز راه، نیازمند آموزشهای کاربردی فراگیر و عمومی مثل کتابهای خودخوان، ویدئوهایی آموزشی و... برای ارتقای آثار هستیم. مهمترین موضوع برای کسی که قصد کرده تا خاطرات خود را بنویسد، چگونه نوشتن است. باید این کار را آموزش داد.
- وقتی افراد دستبهقلم شدند، باید امکان مشاورۀ پیش و حین تولید را فراهم کرد. برگزاری جلساتی در شهرهای مختلف برای مشاوره و همفکری و کمک و ارتقا و انتقال تجربیات، میتواند مفید و سودمند باشد.
- در مراکز اصلی مرتبط با خاطرات دفاع مقدس، باید زیرساختهای مناسب بایگانی برای ذخیرهکردن این آثار فراهم شود.
- پس از جمعآوری خاطرات، باید برای ارائۀ این آثار به بازار برنامهریزی کرد. مبرهن است که تمامی آثار امکان ارائه به بازار را ندارد. ثبت گنجینۀ این هشتسالۀ زرین، مهمترین هدف این نهضت است که از تحریف و ازبینرفتن خاطرات جلوگیری میکند. میتوان پس از ارزیابی، آثار خوب را برای انتشار آماده کرد. همچنین میتوان سوژهای را که نیاز به کار بیشتر و اصلاح دارد، به مشاوران این عرصه و نویسندگان حرفهای سفارش داد.
الف: هرچند ارتقای توان سازمانها بهتنهایی نتیجۀ صدبرابری نمیدهد، در عین حال، نباید از استفادۀ درست از ظرفیتهای سازمانها غفلت کرد. باید از ظرفیتهای موجود یعنی بودجه، درآمد، نیروی انسانی، اموال و... بهینه بهره برد. اختصاص این ظرفیتها برای تولید و سفارش آثار، میتواند ما را در این راه یاری کند. در غیر این صورت، آنچه انجام میشود، اسراف است. میتوان از مکانهای فیزیکی مانند استارتاپها بهشکل بهینه استفاده کرد. از ساختمان و فضاسازی اداری با طراحی فضا، بهشکلی که به مراجعهکنندۀ هنرمند امکان بهرهبرداری بدهد و بازتعریف فضاهایی که امکان تجاریسازی دارد نیز میتوان سود جست. باید از بهکارگیری نیروی غیرمتخصص و خدماتی جلوگیری شود و هزینهها را کنترل کرد.
ب: در این راه، باید از ظرفیت کامل نویسندگان استفاده شود. با بسیج همگانی نویسندگان و بهکارگیری نویسندگان جبهۀ انقلاب که در موضوع ادبیات انقلاب و مقاومت فعالیت نمیکنند و نیز جذب رماننویسان و داستاننویسان بهسمت نوشتن کتابهای خاطرات، میتوان تا حدود زیادی به این مقصود نزدیک شد. جمعآوری اطلاعات و فهرست افراد و دعوت آنها به این کار، در کنار بررسی و شناخت موضوعات و سوژههای خوب، باید در اولویت قرار بگیرد.
ج: فعالکردن مؤسسات و مجموعههای استانی، ایجاد گروههای هنری و خط تولید کتاب بسیار سودمند است. در کنار این مهم، تربیت نویسندگان جدید با آموزش و ارتقای نویسندگان نیمهحرفهای و استفاده از کسانی که در جشنوارهها شناخته شدهاند، قدم دیگری است که میتواند در این هدف ما را یاری کند.
د: جمعآوری اطلاعات و ایجاد آرشیو منظم و پویا برای تولید راهاندازی خط تولید، تقسیم مراحل تولید و بهکارگیری نیروی متخصص برای مصاحبه و حفظ نیروی تدوینگر برای تدوین و امکان استفادۀ بهتر از ظرفیت فرد، ارتقای کیفیت مصاحبه بهخاطر تمرکز نیروی مصاحبهگر و همچنین بالابودن توان اطلاعاتی مصاحبهگر به نسبت نویسنده، باید در کنار برنامههای فوق مدنظر قرار گیرد.
نویسنده: عباس شیرازی