نویسنده کتاب «از پمبا تا ماریانا» در گفتوگو با «صبحنو»:
مسأله نفوذ در حوزه فرهنگ، بسیار جدی است
من سعی کردم آنچه در این کتاب میآورم، در قالب یک داستان امنیتی و روایتی باشد و عمدتا بر مدار تخیل استوار باشد و نیز واقعیاتی را از زندگیهای امروزی طیفهای مختلف جامعهمان ترسیم و تصویر کنم.
اکثر کتابهای شما در حوزه اسرائیل و مبارزه با جاسوسی و... است؛ حوزه خود را چرا در این بخش قرار دادید؟
پیامبر؟ص؟ فرمودند: دو نعمت ناشناخته است: امنیت و تندرستی. متأسفانه در حوزه امنیتی و خودمراقبتی، روی فرهنگ مردم کمتر کار شده و اینکه امروز در عصر ارتباطات و اطلاعات هنوز بخشی از مردم نسبت به تمییز دادن دشمن از دوست مشکل دارند و در مسائلشان به سراغ رمالها و جنگیرها میروند، حتی برای انتخاب سبد سرمایهگذاری بورس و اطلاع از آینده به سراغ طلسم و جادو میروند، حجم زیادی از کلاهبرداریها و اختلافات مختلف اقتصادی و خانوادگی و... نشاندهنده ضعف دانش امنیتی مردم و اعتمادکردنهای بیجاست. ریشه این کمکاری و نقیصه را در برنامهریزیهای سرویسهای امنیتی دنیا میدانم که از طریق تولیدات رسانهای گسترده و با استفاده از ظرفیت نفوذیهای خود در کشور، اقدامات خودشان را پیش میبرند و رأس همه آنها رژیم صهیونیستی که من روی شقیقه فرهنگیاش نشانه رفتهام. در حوزه فرهنگی، نفوذ بسیار جدی است و در فرهنگ امنیتی که بسیار زیاد!
چه کتابهایی را در این موضوعات یا موضوعات دیگر به رشته تحریر درآوردهاید؟
با توجه به استقبال مخاطبان از گونه ادبی اطلاعاتی و امنیتی ابتدا با مجموعههای داستان کوتاه واقعی و امنیتی در حوزه فضای مجازی مجموعه سهجلدی تلگرامنامه را نوشتم و همه آنها را در یک جلد با ویرایش و کلام جدیدتری به نام «مهشکن» به چاپ رساندم. پس از آن رمان «برنگرد» را نوشتم با نگاه اقدامات سرویسهای جاسوسی به خصوص MI6 و CIA در داخل کشور و راههای نفوذ آن ها. با توجه به تعیین تاریخ نابودی رژیم صهیونیستی توسط رهبر معظم انقلاب، رمان «پرونده فوقسری 2040» را قلم زدم. مدتی بعد «هکپلاس» را با داستانی در خصوص ورود سرویسهای امنیتی به فضای ارزهای دیجیتال، سایتهای شرط بندی و قمار آنلاین و... به رشته تحریر درآوردم. آخرین کتابم رمان «از پمبا تا ماریانا» است که محوریت آن استفاده سرویسهای امنیتی بهخصوص رژیم صهیونیستی از خرافات و رمالها و جنگیرها و... در زندگی مردم است.
از کدام کتاب شما بیشتراستقبال شده و چرا؟
بیشتر از همه از کتاب «مهشکن» استقبال شده است، آن هم به خاطر واقعیبودن و درگیربودن خانوادهها با فضای مجازی. بعد از آن هم کتاب از «پمبا تا ماریانا»ست که در مدت کوتاهی در آستانه چاپ چهارم قرار گرفته و خوانندگان این کتاب از طریق فضای مجازی و دوستان و آشنایان و انتشارات من را پیدا میکنند و پیامهای زیادی در خصوص این کتاب و داستانهایی که برای مردم رخ داده است، دریافت کردهام.
در مورد کتاب «از پمبا تا ماریانا» بگویید و اینکه ایدهاش چطور به ذهنتان خطور کرد؟
من سعی کردم آنچه در این کتاب میآورم، در قالب یک داستان امنیتی و روایتی باشد و عمدتا بر مدار تخیل استوار باشد و نیز واقعیاتی را از زندگیهای امروزی طیفهای مختلف جامعهمان ترسیم و تصویر کنم. یک بخش زیادی از این اتفاقات به مردم خودمان برمیگردد که به غلط برای رهایی از مشکلات زندگی درگیر موکلگیرها و رمالها و جنگیرها و قدرتهای شیطانی شدهاند. این رفتار تا حدودی شبیه رویکرد بنیاسرائیل به بحث سحر و جادوست که خداوند متعال در آیه ۱۰۲ سوره بقره میفرماید که من سحر را از دست بندگان جمع کردم، اما بخشی از تعلیمات هاروت و ماروت را یهودیان به سرقت بردند و بعدها با سوءاستفاده از آنها بین زنان و مردان (همسرها) سردی و جدایی انداختند. من نگاهی که به این داستان داشتم و خواستم بخشی از آن را در قالب رمان، قصه و سناریو به تفصیل روایت کنم.
چرا این اسم سخت برای کتاب انتخاب شده است؟ سرفصلهای کتاب هم برام عجیب بود؛ نامگذاری علت دارد؟ تلاش کردید فضای اسرائیل را به تصویر بکشید؟
انتخاب اسم با مشورت اساتیدم بود چون میخواستم جوانها بخوانند، طرح جلد و انتخاب اسم مهم بود. «پمبا» نام مکانی در آفریقاست که به بزرگترین شهر اجنه در جهان معروف است. «ماریانا» هم بزرگترین درازگودال موجود در پوسته زمین و زیر اقیانوس آرام است و معروف به محل زندگی پریان که گونهای از جن هستند. عناوین فصلها هم برگرفته از متن داستانی است که در هر فصل اتفاق میافتند.
کتاب کمی مبهم نیست؟ آنطور که میخواندم رمان است ولی خیلی تخیلی به موضوعات امنیتی پرداخته.
من واقعیتهایی را بر اساس مستندات قرآنی، روایی و وقایع حقیقی روی مدار تخیل به تصویر کشیدم. سعی کردم سختی و تلخی حرفهای امنیتی را با شیرینی زبان داستان و رمان به نحوی برای مخاطب روایت کنم که از خواندن کتاب علاوه بر ارتقای سطح دانش امنیتیاش، لذت هم ببرد.
در کل علاوه بر مستندات قرآنی و روایی، بخش داستانهای روز نیز حقیقی هستند.
اطلاعاتی در مورد چنین روایتی در دست داشتید؟ تحقیق مستند بوده؟
بله، از کودکی به این حوزه علاقه داشتم. همان ایام کتاب سیاحت غرب مرحوم قوچانی را مطالعه و بعد نوار کاست صوتی آن را گوش دادم. پژوهشهایی که برای این کتاب انجام شد حدود چهار ماه به طول انجامید و برای بالا بردن کیفیت اثر مستندات زیادی را دیدم؛ هم تصویری، هم مکتوبات و هم کتابهایی را که دوستان دیگری آنها را نوشتهاند، خواندم و از آنها برای مستندترشدن کتاب استفاده کردم.
تفاسیر آیتالله جوادیآملی را در مورد قدرتهای غیبی و انرژیهای ماورایی که در تفاسیر ایشان درباره سوره جن وجود دارد را خواندم و یک فصل از کتاب را هم به آن اختصاص دادم. از برنامه «زندگی پس از زندگی» که ماه مبارک رمضان امسال از شبکه چهار سیما پخش شد و در آن با کسانی که مرگ را تجربه کردهاند و در رابطه با مشاهدات تجربیاتشان در ایامی که اصطلاحا در حالت کما به سر بردهاند، با آنها صحبت میکرد، استفاده کردم.
آیا سرویسهای جاسوسی واقعا از شیاطین و انرژیهای ماورایی استفاده میکنند؟
حتما استفاده میکنند. برآیند تولیدات رسانهایشان بهخصوص فیلم و سریالها هم نشان میدهد با جدیت به این امر میپردازند؛ لذا باید مردم از نظر ذهنی آماده شده و باورهایشان به معارف اسلامی غنی شود.
منبع: روزنامه صبح نو