یک روایت معتبر دربارۀ مسجد هدایت
ابوذر زمان از زبان مسجد
کتاب مسجد هدایت از مجموعه «یک روایت معتبر» که مؤسسه انتشاراتی بهنشر آن را منتشر کرده، مروری سریع و مختصر است بر یکی از کانونهای نشر مفاهیم دینی در سالهای پیش از پیروزی انقلاب اسلامی که با حضور شخصیتی چون مرحوم آیتا... طالقانی اهمیت بیشتری پیدا کرده بود.
«مسجد هدایت» به مثابه یک مکان، در این کتاب محور روایت شخصیتی است که به این مکان شخصیت داده و آن را تبدیل به کانون بسیاری از اتفاقات تاریخ معاصر کرده است. مسجدی که یک مسجد خانوادگی بوده و بعد از جلسات تفسیری که مرحوم آیتا... سیدمحمود طالقانی در آن برپا کرد تبدیل به یکی از کانونهای گرم و پرشور مذهبی شهر تهران در سالهای پیش از پیروزی انقلاب اسلامی شد. مسجدی که در کنار حسینیه ارشاد، مهدیه تهران، مسجد الجواد و یکی دو نقطه دیگر، از مهمترین کانونهای تجمعات مذهبی جوانان در سالهای قبل از پیروزی انقلاب اسلامی بود.
مسجدی که در همان سالها وقتی مرحوم طالقانی در تبعید بهسر میبرد عملا کارکرد خود را از دست میداد، زیرا نمازگزاران و مخاطبان آن برای شنیدن سخنان و تفاسیر محروم طالقانی به این مسجد رجوع میکردند و هنگامی که در سالهای ابتدای دهه ۵۰ آقای طالقانی در تبعید بودند مسجد هم رونق سابق خود را از دست داده بود.
کتاب مسجد هدایت از مجموعه «یک روایت معتبر» که مؤسسه انتشاراتی بهنشر آن را منتشر کرده، مروری سریع و مختصر است بر یکی از کانونهای نشر مفاهیم دینی در سالهای پیش از پیروزی انقلاب اسلامی که با حضور شخصیتی چون مرحوم آیتا... طالقانی اهمیت بیشتری پیدا کرده بود. مسجدی که اگر چهرهای چون طالقانی در آن حضور نداشت مسجدی بود مانند سایر مساجد و شاید هیچگاه نامی از آن در تاریخ برده نمیشد، ولی پایگاهی که بهخاطر حضور این روحانی انقلابی در این مسجد ایجاد شده بود نام آن را تا امروز که بیش از 40 سال از پیروزی انقلاب میگذرد بر سر زبانها اندخته و حتی میتواند باب خوبی برای آشنایی بیشتر با مرحوم طالقانی باشد.
به بهانه همزمانی با سالگرد درگذشت این مبارز انقلابی (۱۹ شهریور) مروری بر این کتاب داشتهایم تا از لابهلای سطرهای آن تصویری از پیرمرد درسهایی از قرآن در روزهای خفقان پیش از انقلاب باشیم. پیرمردی که وقتی شهید محمدعلی رجایی یک جلسه پای تفسیر قرآن او مینشیند ارتش را رها میکند و مسیر تازهای برای خود انتخاب میکند. نفوذ کلام طالقانی سبب میشود خیلی زود مسجد هدایت تبدیل به محل اجتماع جوانان با نگاههای مختلف شود و این کاری است که طالقانی با سخنانش در مسجد هدایت کرده بود.
او که به داشتن صراحت لهجه شهرت داشته در رویارویی با عوامل رژیم هم کوتاه نمیآمده و سخنش را به تندترین شکل ممکن بیان میکرده: «بروید به اربابانتان بگویید این شمایید که محکومید، نه ما...» طالقانی این جمله را در دادگاهی که بعد از ماجراهای ۱۵ خرداد برایش تشکیل دادند پس از قرائت آیاتی از سوره فجر به عوامل دادگاه پهلوی میگوید و آشکارا شاه را محکوم میکند.
این کتاب که نثری روان و گزارشگونه دارد هر خوانندهای بهخصوص خوانندههای کمحوصله را میتواند راضی کند. حجم کم کتاب و زبان آسان آن کمک میکند که در نشستی کوتاه یک فراز از تاریخ معاصر را روی دور تند مرور کنیم. اتفاقی که در روزگار محتواهای کسپولی میتواند توسط این کتاب رقم بخورد و هرخوانندهای را راضی نگه دارد. این کتاب با توجه به نکاتی که گفته شده اثری است که میتواند پایه ورود به مطالعات جدیتر نیز محسوب شود و با توجه به منابعی که در انتهای کتاب ذکر شده میتواند محمل خوبی برای مطالعات جدیتر علاقهمندان باشد.
یکی از نکاتی که در این کتاب میتواند جالب باشد مواضع مرحوم طالقانی است. مواضعی که بسیاری از آنها نهتنها غریب نیست، بلکه بسیار آشناست. راوی نقل میکند پس از اینکه او از جنگ ویتنام و حضور نیروهای آمریکایی در آنجا مطلع میشود ضمن تاکید بر اهمیت مبارزه با استکبار میگوید: «به خدا قسم اگر وضع مزاجیام اجازه میداد با همین سن و گرفتاریهای خانوادگی، به کمک ویتنامیها میرفتم و با آمریکاییها میجنگیدم.» این در حالی است که بسیاری تصویری تحریف شده از طالقانی نشان میدهند و سعی میکنند او را در جهت منافع خود تفسیر و تصویر کنند و القابی برایش برگزینند که با واقعیت فاصله بسیاری دارد.
دفاع از مظلوم یکی از رئوس جهانبینی مرحوم طالقانی بوده که در این کتاب هم اشارات خوبی به آن وجود دارد. همراهی با انقلابیون الجزایری و بعد از آن نیز حمایت از مبارزان فلسطینی از جمله مواضعی است که در این کتاب به آن برمیخوریم، اتفاقی که طی سالهای ۴۸ و ۴۹ موج بزرگی ایجاد کرد و توجه بسیاری را به مقوله فلسطین جلب کرد که همان زمان نیز عدهای به رفتارهای طالقانی و دیگر مبارزان خرده میگرفتند و بهانه میآوردند: «در بلاد خود ما گرسنه هست. کمک به فلسطینیها یعنی چه؟»؛ قصه از این قرار است «در ۱۳۴۸ برای اولین بار اقدامی عملی برای دفاع و حمایت از مردم فلسطین انجام شد. روز عید فطر جمعیت زیادی برای اقامه نماز به مسجد هدایت آمده بودند. موقع نماز در رکعت دوم و دعای قنوت سوم وقتی آقای طالقانی به عبارت «و للمسلمین عیدا» رسید، حالش منقلب شد. بلافاصله سیدابراهیم که در کنار آقای طالقانی بود، دنباله نماز را گرفت و به آخر رساند. بعد از نماز آقای طالقانی برای خطبهها بلند شد. بهجای شمشیر به عصایش تکیه داده بود. او آیه ۲۱۴ سوره بقره را تفسیر کرد. از اختلاف در جوامع بشری و علل آن گفت. از بعثت پیامبران برای از بین بردن این اختلافات گفت. بعد شروع کرد خطبه بیست و هفتم نهجالبلاغه را خواند: «الان به من گزارش دادند که مردمی از عوامل معاویه به شهر انبار هجوم برده و شهر را غارت کردند. بزرگترین دردها این است که یک عده از سربازهای معاویه وارد خانه یک زن که در پناه اسلام بوده، شدهاند و این زن فریاد میکشیده و کمک میخواسته و کسی نبوده تا به داد اینها برسد. اگر من و هر انسان غیرتمندی از عقده و اندوه بمیرد، بهجاست که بمیرد و هیچ جای تاسف نیست.» بعد از این به فلسطین اشاره کرد و از مظلومیت مردم فلسطین یاد کرد. هم خود آقا گریه میکرد و هم مردم.
... خطبهها که تمام شد آقای طالقانی عید را به همه تبریک گفت و فطریهاش را کنار محراب گذاشت و گفت: «من فطریهام را برای کمک به فلسطینیها میدهم و از همه میخواهم فطریه خود را برای کمک به آنها بدهند.» در مسجد ولوله افتاد. آقای طالقانی و مهندس بازرگان فطریهها را جمع میکردند. خیلیها بیشتر از سهم فطریهشان پول دادند. در مدت کمی مبلغ زیادی جمعآوری شد. در گزارش ساواک آمده است: وجوه جمعآوری شده در روز عید فطر در مسجد هدایت تا ساعت ۹ و ۳۰ دقیقه روز مذکور حدود 150هزار ریال بود...»
کتاب مسجد هدایت که باید آن را روایت سیدحسین یحیوی دانست تصویری از یک مکان به خواننده نشان میدهد که اتفاقات بسیاری را شاهد بوده و محور رویدادهایی بوده که در زمان خود اثر داشته است. کتابی که بهجای یک شخص، یک مکان محور روایتش است و از این حیث باید آن را اثری خلاقانه توصیف کرد. اثری که خواننده را از دل مکان به سفر تاریخ میبرد و شمایل یکی از مبارزان سالهای انقلاب را به خواننده نشان میدهد.