صدور انقلاب بر گردۀ کتاب
هنوز فرهنگ دفاع مقدس در کشور ما آنطور که باید شناخته بشود، شناخته نشده است. با همین روند اگر برویم جلو، در آینده جامعۀ ما به کتابهای متعددی نیاز دارد. باید انواع و اقسام کتابها با موضوعات و قلمهای متعدد وجود داشته باشد تا مردم بر اساس سلیقۀ خودشان آن کتاب را تهیه کنند. ما قطعاً در آینده به این سمت میرویم.
حجتالاسلاموالمسلمین علی شیرازی، نمایندۀ ولی فقیه در نیروی قدس سپاه و از فعالان حوزۀ ادبیات دفاع مقدس است که از ابتدای تأسیس دفتر ادبیات و هنر مقاومت، با این دفتر همراه بوده است. وی در این گفتوگو، از ظرفیتهای دفاع مقدس برای تحقق مطالبۀ رهبر انقلاب دربارۀ افزایش آثار ادبیات دفاع مقدس سخن گفته است.
برای رسیدن به فرمایش امام خامنهای مبنی بر صدبرابریشدن آثار دفاع مقدس، اول باید به این پرسش پاسخ داد که اساساً چنین ظرفیتی برای این افزایش تولید وجود دارد یا خیر؟
ما زمانی تکلیفمان را در برابر جنگ انجام خواهیم داد که برای هر رزمنده حداقل یک کتاب بنویسیم. ما چند رزمندۀ بسیجی و سپاهی و ارتشی داریم؟ رزمندههای نیروی انتظامی، ژاندارمری و شهربانی، نیروهای خودجوش مناطق، نیروهایی که از کشورهای دیگر آمدند و در جنگ ما حضور داشتند و شهید شدند، کسانی که از عراق و لبنان عربستان بودند. وقتی میگویم هر رزمنده یک کتاب، برای شهید همت و شهید باکری و شهید خرازی باید دهها کتاب نوشت. شهید سلیمانی یک رزمنده است. اگر تاریخ جنگش را بخواهیم بنویسیم، خودش صد کتاب میشود. پس اگر ما بگوییم هجدههزار کتاب تا کنون چاپ شده است، ممکن است چهارهزار تای آن خوب و مفید باشد. پس چهارهزار کتاب تا آنچه تکلیف است، خیلی فاصلۀ طولانی است. این را من میخواهم اصلاح کنم. در گذشته میگفتم هر رزمنده یک کتاب؛ اما اکنون میگویم برای هر رزمنده، همسر آن رزمنده هم باید کتاب بنویسد. ما جنگِ همت را بدون خاطرات همسر همت نمیتوانیم تمام کنیم. حتی فرزندان فرماندهان و رزمندهها باید خاطراتشان را بازگو کنند؛ فرزندانی که در زمان جنگ، سنوسالی داشتند. امروز سن تعدادی از فرزندان شهدای مدافع حرم بالاست. آثاری که نبودِ پدر برای اینها دارد، چه در دوران رزم و چه در زمان شهادتشان، بسیار است. این چیزی که انجام شده، با آنچه باید انجام بشود، فاصلۀ زیادی دارد.
رهبر معظم انقلاب اسلامی میخواهند ما را هُل بدهند به سمت واقعیتها و آنجایی که باید برسیم. بحث بر سر این است که ما چقدر از توان کشور را به کار گرفتیم. بعضی الان دربارۀ کمیت و کیفیت بحث میکنند. آیا میتوانیم؟ آیا نمیتوانیم؟ وقتی ما در حوزۀ علمیۀ قم درس میخواندیم، اوایل کار به ما میگفتند «علیکم بالمتون لا بالحواشی». الان وقتی رهبر معظم انقلاب اسلامی این موضوع را مطرح میکنند، بحث میکنیم که آیا میشود یا نمیشود. منظورشان چیست؟ در همین حواشی سالها طی میکنیم. مثلاً رهبر معظم انقلاب اسلامی فرمودند سپاه قدس! عدهای مشغول این هستند که آیا این لفظ سپاه قدس سهوی بود؟ غیرسهوی بود؟ نه! مقام معظم رهبری سهواً حرف نمیزنند. بررسیشده و دقیق حرف میزنند. وقتی میفرمایند صدبرابر، همۀ زوایا را نگاه میکنند. ایشان از ظرفیت و توانایی کشور ما خبر دارند. اگر مثلاً امروز صد تا کتاب مثل دا داریم، میتوانیم دههزار کتاب مثل دا بنویسیم. ما چقدر نویسندگان گمنام داریم که میتوانیم تربیتشان کنیم؟ خانم حسینی دا را نوشت و با دا کشف شد. قبل از آن کسی او را میشناخت؟ آیا خانم ضرابیزاده و سیدناصر حسینی را کسی میشناخت؟ نویسندۀ کتاب نورالدین پسر ایران را کسی میشناخت؟ اینها شکوفا شدند. صدها بلکه هزاران نویسنده در ایران داریم که شناختهشده نیستند. اگر قلم به دست بگیرند و کار کنند، از برخی از این نویسندگانی که امروز هستند و شهرت دارند، قویتر هستند.
یعنی شما معتقدید که چنین افرادی هستند؛ ولی باید به کار گرفته شوند تا به شکوفایی برسند.
زمانی میگفتند جنگ تمام شد و نیروی دوران جنگ دیگر نیست. جنگ در سوریه و عراق و جنگ با تروریستها نشان داد ما هنوز باکریها داریم. ما هنوز نویسندگانی داریم تا اینها را وارد موضوع کنیم. دا کی کشف شد؟ کتاب نورالدین پسر ایران کی کشف شد؟ کتاب آقای سلگی و آقای خوشلفظ کی متولد شد؟ من در زمان جنگ، در لشکر ثارالله بودم. هنوز ما یک کتاب خوب از فرماندهان لشکر ثارالله نداریم. فقط از شهدای آن داریم. کتابهایی در سالهای 1375 و 1376 در کنگرۀ کرمان نوشته شد. انصافاً از خیلی از کتابهایی که الان دربارۀ جنگ نوشته میشود، قویتر بود. اما این مربوط به شهداست. فرماندهان جنگ که میگویم، یعنی فرماندهان گردانهای لشکر ثارالله که هنوز زنده هستند و فرماندهان تیپها بودند. اینها هستند و هرکدام از اینها میتوانند چند کتاب باشند. هر شهیدی میتواند یک کتاب باشد.
همتی باید شکل بگیرد. لازم هم نیست فقط حوزۀ هنری باشد. حوزۀ هنری باید کارش را جدا انجام دهد. مؤسسات پژوهشی و تحقیقاتی سپاه هم باید کارشان را انجام دهند. سازمان تبلیغات، اوقاف، حتی دفتر تبلیغات، وزارت ارشاد، سازمان ارتباطات و فرهنگ اسلامی، همۀ اینها باید وارد این موضوع بشوند. حتی وزارت امور خارجه باید وارد این موضوع بشود؛ چون ما تعدادی رزمنده داریم که برخی از اینها کتابهایشان نوشته شده؛ اما هنوز ۱ به ۱۰۰ هم نیستند. رزمندههایی هستند که مال کشورهای دیگر بودند و اینجا جنگیدند و مجروح یا اسیر شدند. برخی هم شهید شدند. همۀ اینها موادِ دست ماست که میتوانیم تبدیل به طلا کنیم. معدن طلاست. پس این شدنی است.
سال 1369 تازه دفتر ادبیات شکل پذیرفت. یک کانکس بود گوشۀ حوزۀ هنری. آن روز چند تا کتاب چاپ شد؟ یکیدو سال که گذشت، حوزۀ هنری ۶۳ کتاب چاپ کرد! این ۶۳ کتاب را تقدیم مقام معظم رهبری کردیم. ایشان گفتند فقط سه تای اینها جدید است. بقیه را خواندهام. از ۶۳ کتاب به چندهزار تا رسیدیم. اگر آن روز مقام معظم رهبری میگفتند چند برابر کنید، چه میشد؟ ما سیصدبرابر شدیم. پس میشود. آن روز مقام معظم رهبری تأکید میکردند که این کار استمرار پیدا کند. من از ابتدا با آقای سرهنگی بودم تا امروز. ایشان کارش را انجام میداد، ما فقط یاعلی را میگفتیم.
یکیدو سال قبل، ظاهراً در همین دیدار نویسندۀ کتاب فرنگیس با مقام معظم رهبری بود که من به آقای سرهنگی گفتم سال 1369 باور میکردی روزی دا و فرنگیس و دختر شینا و نورالدین پسر ایران گل کنند؟ روزهایی من و آقای سرهنگی میگفتیم کاش تیراژ کتاب هزار تا بود. کاش کسی پیدا میشد صد تا میخرید. حالا ما به حوزۀ هنری میگوییم پنجهزار کتاب میخواهیم، میگوید باید در نوبت بایستید و صبر کنید. تیراژ دا نزدیک به یکمیلیون است و رهبر انقلاب میگویند هنوز کسی دا را نمیشناسد. هنوز در کشور خیلیها هستند که دا را نمیشناسند. اگر بشناسند، تیراژهای کتابهای ما چند میلیونی میشود.
هنوز فرهنگ دفاع مقدس در کشور ما آنطور که باید شناخته بشود، شناخته نشده است. با همین روند اگر برویم جلو، در آینده جامعۀ ما به کتابهای متعددی نیاز دارد. باید انواع و اقسام کتابها با موضوعات و قلمهای متعدد وجود داشته باشد تا مردم بر اساس سلیقۀ خودشان آن کتاب را تهیه کنند. ما قطعاً در آینده به این سمت میرویم. الان که به دیروز نگاه میکنیم و مقایسه میکنیم، باور نمیکنیم اینها را. من به آقای سرهنگی گفتم آن روز هم مقام معظم رهبری امروز را میدیدند. تقریظهایی که مقام معظم رهبری سال 1369 و 1370 برای کتابها زدند که بعضیهایشان را منتشر کردیم، گویای این موضوع است. امروز هم مقام معظم رهبری با توجه به نیاز فردا میفرمایند که باید صدبرابری بشود.
با توجه به شناخت و حوزۀ فعالیتتان، فکر میکنید آیا ادبیات دفاع مقدس ما برای مردم دنیا و منطقه جذابیت دارد؟
مقام معظم رهبری روزی میفرمودند این کتابها باید در دنیا ترجمه بشود. دو سال قبل، فرمودند نهضت ترجمه باید به وجود بیاید. همۀ کتابهای دفاع مقدس، آنهایی را که از نظر محتوایی و از نظر قلمی ارزش دارد، باید در تمام کشورها ترجمه و منتشر کنیم. امروز نمایی از این حرکت شکل گرفته است. ما الان نسبت به سال 1391 و 1392 پیشرفت خوبی کردهایم. کار ترجمۀ ما در مقایسه با سال 1391 و 1392 صد برابر شده است. در خصوص ترجمه و بیشتر ترجمۀ آثار دفاع مقدس، باید تا دوسه سال آینده صد برابر کتاب تولید و ترجمه و به این سمت حرکت کنیم و انشاءالله نتیجه خواهد داد؛ چون آینده را میبینیم.
گرایش مردم دنیا به کتابهای دفاع مقدس بالاست. آنها نگاه میکنند به جبهۀ مقاومت و میپرسند این جبهه را چه کسانی تشکیل دادهاند؟ ریشۀ این تفکر از کجاست؟ جنگ هشتسالۀ ما! مردم دنیا میخواهند بدانند این جنگ هشتساله چه بود؟ چه کسانی حماسه آفریدند؟ آن حماسه را چه نیروهایی آفریدند و چه چیزهایی داشتند که آمریکاییها و اروپاییها و کشورهای مسلمان و بعضی کشورهای اسلامی که حکومتشان طاغوتی است، ندارند! این چیست؟ آن ایمان و تقوا، آن سادهزیستی، آن روحیۀ شهادتطلبی، آن شجاعت و ایثارگری را میخواهند ببینند. خب این را از کجا باید ببیند؟ از کتابهای دفاع مقدس! هنوز نه در ایران روی این کتابها کار کردیم و نه در دنیا. باید درست روی این فرهنگ کار بکنیم. باید در ایران هر کتابی را که چاپ میشود در همۀ کشورها ترجمه کنیم. با توجه به این نگاه، مقام معظم رهبری میفرمایند باید صد برابر شود. آستینها را بزنیم بالا و کار کنیم. نگوییم نمیشود. نگوییم منظور محتواست، کیفیت است، کمیت است. نه! منظور کمیت است؟ کمیت با محتوای خوب!
اینکه میگویید کمیت با محتوای خوب، خیلی مطلوب است. برخی دربارۀ کیفیت آثار حرفهایی دارند و معتقدند نباید ذائقۀ مردم را تنزل داد.
ما امروز باید به این نکته هم توجه کنیم که مردمی که دا را خواندهاند، به کمتر از آن قانع نیستند. کتابهای ما باید از نظر محتوایی از دا قویتر باشد. قویتر از نورالدین پسر ایران و پایی که جا ماند باشد. ما باید به این سمت برویم و توانایی این را داریم الی ماشاءالله. الان ما چند نویسندۀ دفاع مقدس داریم؟ نسبت به قبل بیشتر نشدهاند؟ ناشران بیشتر نشدهاند؟ مشتریهایمان بیشتر نشدهاند؟ بیشتر شدهاند. اگر با همین سرعت جلو برویم، در ده سال آینده به کجا خواهیم رسید؟
تعدادی از رزمندهها در جنگ بودند که ایرانی نبودند؛ ولی در دفاع مقدس ما حضور داشتند و بعدها تبدیل شدند به سپاه خودشان. مثلاً در عراق، شاخۀ بدر را تشکیل دادند. خود این موضوع ظرفیت پرداختن دارد؟ از چه زاویهای باید به این نگاه کرد؟
من از این زاویه وارد میشوم. ما روزی میگفتیم بسیج جهانی اسلام باید شکل بگیرد. امام در تیر ۱۳۶۷، در پیام پذیرش قطعنامه گفتند بسیج جهانی اسلام باید شکل بگیرد. نه اینکه حرکتی انجام نشده است. یک حرکتی انجام شده است؛ اما میفرمایند باید این را گسترش بدهید و جهانی کنید. مثلاً در جنگ هشتساله ما چند عراقی داریم که در جنگ شهید شدند؟ چند افغان داریم؟ چند نفر از کشورهای دیگر داریم؟ یک پاپ در گلزار شهدای قم داریم. ببینید شهدایی که آنجایند، از چند کشور هستند. خب این امروز رونق گرفته است؛ اما جرقۀ این کار در جنگ هشتساله خورد. اعتقادم این است که اگر این در جنگ هشتساله اتفاق نیفتاده بود، امروز نیروی قدس این قدرت را در خاورمیانه نداشت. رونق نیروی جهانی اسلام امروز در دستان نیروی قدس است؛ اما جرقۀ این کار در جنگ ما زده شده است. همان نیروها در لبنان، همان نیروها در عراق و بعضی از آنها در سوریه نقش داشتند و روزبهروز گسترده شدند؛ حتی از افغانستان هم بودند. ما در جنگ ایران هم افغان و پاکستانی هم داشتیم. اینها رشد پیدا کرد و به شکل فاطمیون و زینبیون گسترش یافت. این فکر سردار سلیمانی بود؛ اما جرقۀ این کار در جنگ هشتساله خورده شده بود.
از نظر شما کتابهایی که شاخص شدند، چه ویژگیهایی داشتند که در جامعه شناخته شدند؟ خیلیهایشان باعث تحول خوانندۀ کتاب شد؛ مخصوصاً کتاب دا و من زندهام که روی خیلیها تأثیر گذاشت و آنها را متحول کرد.
باید از دو زاویه بحث کنیم. مقام معظم رهبری از اول در شکلگیری فرهنگ دفاع مقدس در کشور ما نقش داشتند. هیچکس در کشور نمیفهمید فرهنگ دفاع مقدس چه تأثیراتی دارد؛ غیر از حضرت آقا. ولایت فقیه یعنی همین. پای این کار ایستادند، حمایت کردند، تقریظ نوشتند. تقریظهای مقام معظم رهبری برای این کتابها یک گام بود و ما درست استفاده نکردیم. ببینید آن کاری که مقام معظم رهبری کردند، صرف دا نیست. بله، دا کتاب خوبی است؛ اما مثل دا کتاب دیگری نداریم؟ داریم؛ چون بعدیها را هم مقام معظم رهبری تقریظ زدند. کتابهای خوبی داریم که اصل و اساس آن فرهنگ دفاع مقدس است و میتواند مردم را بهسمت این فرهنگ بکشاند.
بعضی از نویسندهها میگویند چرا مقام معظم رهبری بر کتاب ما تقریظ نمیزنند؟ بیشترین کتابهای دفاع مقدس را سورۀ مهر منتشر کرده است؛ چون اساس کار سورۀ مهر این است. مقام معظم رهبری بارها در جمع دفتر ادبیات و در جاهای دیگر فرمودند آنچه شما در دفتر ادبیات منتشر کردید، من تأیید میکنم. این خودش تقریظ و تعریف است. چند بار فرمودند آنچه شما چاپ کردهاید، من دیدم. یک وقتی که کتابها خیلی زیاد شد، حضرت آقا فرمودند من اکثر کتابهایتان را خواندهام. مفید است. بعضی جاها از نویسندههایی هم اسم میبرند. این هنر ماست که در جامعه اینها را تبلیغ کنیم. اینها کمکاریهای سازمانهای فرهنگی در کشور است. من زمانی به یکی از وزرای ارشاد گفتم مقام معظم رهبری برای فلان کتاب تقریظ زدهاند، شما روی این کتاب کار کنید. وزیر ارشاد به من گفت این کتاب با کتابهای دیگر چه فرقی میکند؟! فرهنگیهای ما باید بدانند که این کتابهای دفاع مقدس با کتابهای دیگر چه فرقی میکند. این جملۀ مقام معظم رهبری را منتشر نکردیم که فرمودهاند زمانی که من این کتابها را میخواندم، به این فکر افتادم که ما این کتابها را در جهان منتشر کنیم. برای صدور انقلاب کار کمی انجام نشده است!
سخن عجیبی و شایستۀ تأملی مطرح کردهاند.
آقا جایی میفرمایند ما بودجه میگذاریم مُبلغ تربیت میکنیم و چند مبلغ به کشور میفرستیم. کلی هم هزینه میکنیم تا برود و بیاید و جا بگیرد و کار کند. بودجههای کار و فرهنگی را به او میدهیم. شاید به نتیجه برسد، شاید نرسد. اما اینکه این کتابها ترجمه شود و به کشورهای مختلف برود، کار این مبلغ را انجام داده است. آن احتمالی است و این قطعی است. ما باید یک کلاس برای مسئولان فرهنگی کشورمان بگذاریم و آنها را با مبانی فکری مقام معظم رهبری آشنا کنیم. حداقل این کار را برای نسل بعدی بکنیم که میخواهد وزیر و وکیل شود. از همین الان روی آنها کار کنیم. این حرفها باید در کتابهای دانشگاهی درس داده شود. این منظومۀ فکری آقاست. سهمی از این منظومۀ فکری آقا این است که بفهمیم نظر آقای ما دربارۀ کتاب دفاع مقدس، ترجمه و و توزیع کتاب دفاع مقدس چیست؟ برخی از مسئولان، چه نظامی و چه غیرنظامی، کسر شأنشان میشود کتابی را تبلیغ کنند. رهبر معظم انقلاب در جمع فرماندهان سپاه میفرمایند اگر قبل از جلسه، یک کتاب از کتابهای دفاع مقدس را به اندازۀ چهار تا پنجهزار جلد آماده کنید و دم در حسینیه بگذارید و به من بگویید در حسینیه اسم کتاب را ببرم، آن موقع میبینید مردم چطور کتاب را میخرند. تیراژ آن تمام میشود. این یعنی چه؟ یعنی منِ رهبر انقلاب حاضرم در سخنرانی عمومی که در دنیا پخش میشود، کتاب دفاع مقدس را تبلیغ کنم و این کار را میکنم. تقریظ هم برایش مینویسند. مسئولان فرهنگی ما این کار را میکنند؟ من کتاب را معرفی کردم، برایش مسابقه و جایزه گذاشتم و گفتم کتاب را بخوانید. طرف میگوید من به عشق جایزه کتاب را دست گرفتم. شما چه بدهید و چه ندهید، من دیگر نمیتوانم کتابها را رها کنم.
خیلیها نمی دانند این کتابها چیست. اگر بدانند، دیگر دستبردار نیستند. افرادی را داریم که پنجاه تا صد کتاب دفاع مقدس خواندهاند. این کار چه ارزشی دارد؟ فرهنگ دفاع مقدس چیست؟ توحید در آن هست. ما طلبهها میگوییم کار ما چهار است: اول اعتقادات، دوم اخلاق، سوم احکام و چهارم بصیرت. کتاب جامعی که هم اعتقادات در آن است، هم احکام، هم اخلاق، هم مناجات، هم اشک و هم بصیرت در آن است. بصیرت یعنی دشمنشناسی. در کتابهای دفاع مقدس همهچیز داریم. نظام اسلامی میخواهد یک سرباز تربیت کند، یک انسان تربیت کند. میخواهد این انسان ایمان و تقوا داشته باشد. چون جامعه با تقوا رشد میکند. آنچه آمریکا و اروپا ندارد، دین است، خداست. ضعف آنها این است. کمونیست شکست خورد، فرهنگ غرب شکست خواهد خورد؛ چون خدا ندارد. مخاطب در این کتابها خداشناسی یاد میگیرد. انسان باتقوا میبیند. هدف از نظام اسلامی ساختن انسان است. این انسانها با چه کتابی به این مقام میرسند؟ وقتی میگوییم ما این فرهنگ را باید صادر کنیم، یعنی گمشدۀ دنیا را با آنها معرفی کنیم و بگوییم که ببینید اینها چه چیزی داشتند که شما نداشتید و باید پیدا کنید. این خدا داشت. این اعتقاد به قیامت داشت. همۀ اینها در این کتابها هست. یک عراقی وقتی میدید سرباز ایرانی شب تا صبح با امید پیروزی میجنگد، صبح دستش را بالا میگرفت و میگفت تسلیمم و اسیر ایرانیها میشد. ایرانی هم این به او امان میداد و دیگر نمیکشت.
این را این کتاب درس میدهد. غیرمستقیم انسان میسازد. اینها را باید اول به مسئول فرهنگی کشورمان بفهمانیم و بعد روی آن کار کنیم. در این جامعه، ما گنج داریم و نمیدانیم؛ مثل بچههای جنوب که روی چاه نفت زندگی میکردند و خبر نداشتند که زیرشان طلاست. فرهنگی و غیرفرهنگی کنار طلا نشستهایم و قدرش را نمیدانیم. اگر بفهمیم طلاست، چهکار میکنیم؟ اگر به نویسنده بگوییم طلاست، چند برابرش میکنند؟ صد برابرش و هزار برابرش میکنند و بیشتر.
شهید سلیمانی هم چند کتاب تبلیغ و معرفی کردند. شما خاطرهای از این شهید دربارۀ کتاب ندارید؟
از کتابخوانی و کتابخواری و عشق به کتاب ایشان خاطره زیاد دارم. یک نمونهاش در دوران جنگ است. ایشان در دوران جنگ هم عاشق کتاب بود. بعد از جنگ هم کنگرۀ کرمان را در سال 1375 راهاندازی کردند و بهسمت کتابنوشتن رفتند. ایشان رئیس کنگره بود. آقای سرهنگی و دوستش را آورد. نویسندگان آن روز آشنا و مشهور هم نبودند. همه را در کرمان جمع کرد. آقای مؤمنیشریف و آقای دهقانی و آقای سنگی و آقای محمدی پاشا و... را آورد. حدود سی کتاب در کنگرۀ کرمان نوشته شد. هیچ کنگرهای این کتابها را به خود ندیده است. وقتی کتابها نوشته میشد، خودش میآمد و نویسندهها را تحویل میگرفت. به استقبالشان میرفت و بدرقهشان میکرد. کتابهایشان را میخواند. با آنها قدم میزد. اهتمامش به این کار بود. خب شاید فرماندهان نظامی هم کنگره بگذارند و کتاب هم بنویسند؛ ولی خودشان خیلی نگاه نکنند و بسپارند به معاونت فرهنگی و بروند. اما شهید سلیمانی خودش پای کار میایستاد تا کتابها توزیع و مطالعه شود. مقام معظم رهبری روزی شانزده ساعت کار میکنند. اگر از من بپرسند کتابها را چهکسی در جمهوری اسلامی میخواند، میگویم مقام معظم رهبری بیشتر این کتابها را میخوانند. از نویسندهها و پژوهشگران هم بیشتر میخوانند. من روی زندگی آقا کار کردهام و همۀ اینها را درآوردهام.
داستاننویسی میگفت ما رفته بودیم خدمت آقا و کتابش را هم برده بود. به نظرم آقای رهگذر است. میگوید من زمانی که آقا در بیمارستان بستری بودند، کتابی را خدمتشان بردم که تازه چاپ شده بود. مقام معظم رهبری گفتند من این را خواندهام. نویسندگان ادبیات میگویند دوسه کتاب را آقا اسم بردند که ما اسمشان را هم نشنیده بودیم. این مهم است. گاهی کسی کارش کتابخوانی است و صبح تا شب دارد کتاب میخواند. یک وقتی کسی است که دارد جامعۀ اسلامی را اداره میکند و کتاب هم میخواند.
حاجقاسم میخواهد جبهۀ عراق و سوریه و لبنان را، مسائل افغانستان و یمن و فلسطین را و مسائل دنیای اسلام را دنبال کند. کتاب میخواند و این خیلی مهم است. یکی از علما به خود من گفت میخواهم یک سخنرانی بکنم. ذهنم هیچ کجا نباید برود و حواسم باید جمع باشد. باید یک روز حواسم را جمع کنم تا بتوانم یک سخنرانی کنم. سردار سلیمانی داشت میرفت عملیات، کتاب هم با خود میبرد و میخواند. کتاب میخواند و گاهی تقریظ میزد. گاهی کتابی را که میخواند، در سخنرانیهایش تبلیغ میکرد. گاهی پیگیری میکرد که همۀ فرماندهان و پاسدارها بخوانند. این خیلی مهم است. بارها، خصوصاً این اواخر، کار سردار خیلی سنگین و سخت و گستردهتر شده بود. گاهی اوقات مثلاً دو هفته سوریه و عراق بود و چند ساعت بیشتر نمیخوابید؛ ولی باز کتاب میخواند. در یادداشتش به خانم معصومه آباد نوشته است من از عراق نامه مینویسم و در حین عملیات نامه را مینویسم.