برای دخترانم کتابِ خوب می‌خوانم
چهارشنبه 25 فروردين 1400

برای دخترانم کتابِ خوب می‌خوانم

درست است که باید از ارتباط با دیگران برای کودکان گفت، اما این کار باید با توجه به شرایط و فرهنگ هر کشور انجام شود. در ترجمۀ آثار هم باید به این مسئله توجه شود. اینکه بدون فکر هر کتابی را ترجمه کنیم، مخصوصاً در حوزۀ کودک و نوجوان، آثار زیان‌باری دارد و ممکن است از منظر فرهنگی تبعات زیادی داشته باشد.

پنج ماه است که مادر چهارده دختر در یک مرکز بهزیستی شده‌ام. باید برایشان کتاب بخوانم؛ کتابی درست که درس زندگی را بهشان بیاموزد. چند وقتی است که در یک مرکز وابسته به بهزیستی که محل نگهداری کودکان بی‌سرپرست و بدسرپرست است، فعالیت می‌کنم. مرکزی که چهارده دختر در آن زندگی می‌کنند. قرار بود مربی باشم و 24 ساعت از وقتم را با آن‌ها بگذرانم. با توجه به تجربه‌ام در حوزۀ کتاب، از همان روز اول تصمیم گرفتم شب‌ها موقع خواب برایشان کتاب بخوانم. به توصیۀ دوستان، چند کتاب را انتخاب کردم و بعد از خاموش‌شدن چراغ‌ها، شروع کردم به خواندن کتاب.

کتاب را یکی از ناشران شناخته‌شده ترجمه و چاپ کرده و دربارۀ شناخت دنیای اطراف و ارتباط با دیگران بود. از یک جا به‌بعد، احساس کردم کتاب دیگر به درد خواندن برای بچه‌ها نمی‌خورد و باید قصه‌ای از خودم بگویم؛ اما کتاب را نبستم تا بچه‌ها متوجه نشوند.

درست است که باید از ارتباط با دیگران برای کودکان گفت، اما این کار باید با توجه به شرایط و فرهنگ هر کشور انجام شود. در ترجمۀ آثار هم باید به این مسئله توجه شود. اینکه بدون فکر هر کتابی را ترجمه کنیم، مخصوصاً در حوزۀ کودک و نوجوان، آثار زیان‌باری دارد و ممکن است از منظر فرهنگی تبعات زیادی داشته باشد.

گاهی در آثار ترجمه‌شده می‌بینیم که مترجم حتی زحمت خواندن دوبارۀ متن را به خودش نداده و فکر نکرده که این متن برای یک کودک است و لازم است چندین بار متن ترجمه‌شده بازخوانی شود. دوستی داشتم که برای بچه‌هایش معمولاً کتاب‌های جدید را می‌خرید و چند کتاب ترجمه‌ای هم خریده بود. قبل از اینکه کتاب‌های ترجمه‌شده را به بچه‌هایش بدهد، خودش می‌خواند و می‌گفت با خواندن دو کتاب دیدم اصلاً متن کتاب برای کودکان من که یک سری قواعد را به آن‌ها آموزش داده‌ام، خوب نیست. شاید در یک فرهنگ دیگر این مسائل تعریف شده باشد؛ اما ما نباید خیلی راحت با این چیزها برخورد کنیم.

البته مواجه‌شدن با کتاب‌های ترجمه فقط به این مسائل نیست. ما در حوزۀ ترجمۀ کتاب کودک بسیار پرشتاب عمل کرده و بدون فکر کتاب‌ها را ترجمه می‌کنیم. دلیلش هم این است که این کار برای ناشر بسیار کم‌هزینه است. ناشر بدون اینکه پول تألیف و تصویرگری و خیلی از کارهای دیگر را بدهد، با یک ترجمۀ سریع و آسان کار خودش را راحت می‌کند و کتاب را حتی بدون ویراستاری منتشر می‌کند. همۀ این‌ها دست به دست هم می‌دهد و باعث می‌شود تا حدود 70درصدِ کتاب‌های حوزۀ کودک و نوجوان را بازار ترجمه تشکیل دهد.

این‌ها را ننوشتم که بگویم نباید آثار ترجمه‌شده داشته باشیم. اتفاقاً باید کتاب با ترجمۀ خوب هم وجود داشته باشد؛ اما اگر این موضوع از حدی فراتر رود، باعث می‌شود تا بچه‌ها با فرهنگ خودمان بیگانه شوند و دیگر کتاب‌های تألیفی را نخوانند. مطمئناً یک نویسندۀ داخلی کتابش را با تمام زحمت می‌نویسد و مطمئناً زیباکردن بصری کتاب‌های تألیفی هم می‌تواند بسیار تأثیرگذار باشد. اما اینکه بگوییم کتاب تألیفی نداریم و فقط به‌سمت زیادکردن کتاب‌های ترجمه برویم، راهکار مناسبی نیست.

پنج ماه است که مادر چهارده دختر در یک مرکز بهزیستی شده‌ام. باید برایشان کتاب بخوانم؛ کتابی درست که درس زندگی را بهشان بیاموزد.


نویسنده: عاطفه جعفری

نظر بدهید