این دههنودیهای متمایز!
بهواسطۀ ترجمه و ورود به این حوزه، ادبیات کودک در کشور ما تغییرات زیادی کرده؛ بهحدی که کتابهای چاپ دهۀ نود کاملاً متمایز از کتابهای دهۀ هفتاد و هشتاد است و با یک نگاه ظاهری به نوع نوشتار و فونت و تصویرگری، میتوان بهراحتی سال انتشار آن را حدس زد.
اگر فرزندتان در دهۀ اول زندگیاش باشد و کمی هم به رشد فرهنگی او اهمیت دهید، قطعاً با دنیای کتاب کودک بیگانه نیستید.
اگر این روزها گشتی در غرفههای کتاب کودک بزنیم، تنوع و تعداد کتابهای ترجمهای به نسبت کتابهای تألیفی، قابل توجه است. با ورقزدن کتابها و نگاهی به روی جلد آن، از اسم نویسنده و سبک طراحیها و تصاویر این کتابها میتوانید به این نتیجه برسید که آمار کتابهای ترجمه رو به افزایش است.
در سالهای اخیر، کتابهای ترجمه با رنگولعاب زیبا و سبکی نوین در ادبیات و داستان، بازار کتاب کودک را تحتتأثیر خودش قرار داده است. اما دلیل این گسترش چیست؟
همه میدانیم محدودیتهایی که ناشران در دیگر کشورها برای انتشار کپی اثر اصلی دارند، برای ناشران ما از اساس وجود ندارد. از طرف دیگر، پیداکردن و قراردادبستن با یک مترجم یا دانشجوی مترجمی قطعاً راحتتر از این است که با یک مؤلف متخصص در حوزۀ کودک بهعنوان یک حوزۀ تخصصی دشوار، مذاکره کنید و به قرارداد برسید.
مسئلۀ دیگر، تصویرسازی کودک است. بهمدد نرمافزارهای رایانهای، تصویرسازی به نسبت دهههای گذشته بسیار راحتتر شده و نیازی به مشقتهای کشیدن اثر با دست و رنگ و... ندارد؛ با این حال، پیداکردن کسی که اقتضائات خاص طراحی برای کودکان یا حتی نوجوانان را بداند و بتواند اثر خوب تولید کند هم مشقت دارد.
وقتی همۀ این موارد را کنار هم بگذاریم، شاید ما هم به ناشران حق بدهیم که به ترجمه روی آورند تا هم از دردسرهای تألیف و تولید نجات پیدا کنند، هم سود مالی بیشتری نصیبشان شود.
رسیدن به این کتابها هم عموماً کار سختی نیست. در دورهای، میشد به مسافران خارجی آنور آب سفارش داد که چند تاییاش را بیاورند و الان، به یاری تکنولوژی، بهراحتی میشود از بهترین سایتهای خرید کتاب نسخۀ دلخواه خود را دریافت کرد.
بهواسطۀ ترجمه و ورود به این حوزه، ادبیات کودک در کشور ما تغییرات زیادی کرده؛ بهحدی که کتابهای چاپ دهۀ نود کاملاً متمایز از کتابهای دهۀ هفتاد و هشتاد است و با یک نگاه ظاهری به نوع نوشتار و فونت و تصویرگری، میتوان بهراحتی سال انتشار آن را حدس زد.
رشد و بهنوعی همهگیرشدن این حوزه، به ناشران کمک زیادی کرد تا آثار مخاطبپسندتری را تولید کنند؛ اما آیا این مزیت برای این محصول کافی است؟
فارغ از اینکه ورود ادبیات جدید، در آیندۀ فرزندان تأثیر میگذارد، نگاه عمیقتری هم وجود دارد. کتابهای ترجمه عموماً حامل پیامهای مؤثری است که بر فرهنگ مخاطبشان اثر میگذارد. این فرهنگها گاهی با فرهنگ ملی ما متغایر یا کاملاً بیگانه است و پرداختن به این موضوعات، کودک را دچار تناقض فرهنگی میکند. از طرفی، پررنگشدن فرهنگ بیگانه و کمفروغشدن فرهنگ ملی در کتابها، کودکی بیگانه با فرهنگ ملی بار میآورد؛ حال آنکه یکی از دغدغههای کتابخوانکردن کودک، انتقال فرهنگ به اوست.
کتابهای ترجمه معمولاً در برگردان متنها به فارسی، حساسیت و ظرافت خاصی را میطلبند تا واژگان غریبه و نامأنوس را به خورد کودک ندهند و خاطرۀ ناخوشایندی از خواندن کتاب در ذهن کودک نقش نبندد که متأسفانه، ما این توانمندی را فقط در چند مترجم دیدهایم.
شاید با کنارهمگذاشتن مزایا و معایب ترجمه به این موازنه برسیم که حضور کتابهای ترجمه در هر کشوری، اگر با قصد تبادل فرهنگی باشد، خوب است؛ بهشرط آنکه چرخۀ نشر و تألیف کتاب آن کشور همچنان بر پاشنۀ رونق خود باقی بماند؛ چراکه بهاندادن به تألیف کتاب، یعنی متوقفکردن جریان حیات و تمدن آن کشور!
نویسنده: زینب حیدری