روایت «خط مقدم» از حاج قاسم
نشست روایی با موضوع «روایت خط مقدم از حاج قاسم» با همکاری مجمع ناشران انقلاب اسلامی و انتشارات خط مقدم برگزار شد. در این نشست مرتضی سرهنگی، محمدعلی آقامیرزایی و محبوبه عزیزی حضور داشتند.
در ابتدای این نشست که شنبه 24 اردیبهشت در غرفه مجمع ناشران انقلاب اسلامی برگزار شد، محمدعلی آقامیرزایی مطرح کرد: سابقه گروه سهنفره ما به همکاری خانم عزیزی و آقای سرهنگی در سال 96 بازمیگردد. آن سال کاری را شروع کردند به نام «سیاهچال مستر».
محبوبه عزیزی درباره «سیاهچال مستر» بیان کرد: سال ۱۳۹۶، به پیشنهاد آقای سرهنگی، کتاب خاطرات سیدجلال شرفی به من پیشنهاد شد. این کار را دی 1396 شروع کردیم و با نظارت کامل آقای سرهنگی انجام شد. 47 روز آقای شرفی در یک سیاهچال محبوس بودند و بعد از آن، موفق به فرار شدند. روزبهروزِ این ماجرا در 47 فصل کتاب آمده است. هر فصل روایت یک روز از سیاهچال است. از آن زمان، من با آقای سرهنگی افتخار همکاری دارم. بعد از این، کار آقای آقامیرزایی بود درباره سیدیحیی صفوی به نام «یحیی».
آقامیرزایی در ادامه گفت: آقای سرهنگی به نویسندههای مستعد جوان همیشه بها میدهد. کتابها را میخواند و تصحیح میکند. از کار «سیاهچال مستر» به بعد، آقای سرهنگی متوجه شد ارتباط رودرو و تنگاتنگ با نویسنده بازدهی بهتری دارد. همان دوران بود که کار «سیاهچال مستر» درآمد. من هم از مرکز تحقیقات، خاطرات آقای صفوی را سفارش گرفتم و آقای سرهنگی ناظر کار شد. ایشان پیشنهادهایی برای انجام کار داد. چند جلسه کار کردیم و فصل اول را پنج بار بازنویسی کردیم. ایشان به شروع خوب فصلها تاکید میکرد. جلسه پنجم خانم عزیزی هم به ما اضافه شد و همکاری ما ادامه پیدا کرد. نتیجه کار خیلی موفق بود. «یحیی» کاری است که خط سومی است. خط سوم در برابر دو خط روایت و تاریخ شفاهی. ما با هدایت آقای سرهنگی راهی پیدا کردیم که هم سندیت درستی دارد، هم خواندنی است. بعد از آن، انتشارات خط مقدم نوشتن زندگینامه سردار سلیمانی را به سبک روایی پیشنهاد کرد. یکیدو هفته بعد از شهادت، آقای عباس شیرازی گفتند کتاب حاج قاسم را آقای سرهنگی باید بنویسند. ما هم قبول داشتیم. آقای سرهنگی سردار فرهنگی است که باید کتاب سرداری به آن عظمت را بنویسد.
آقامیرزایی درباره «نامزد گلولهها» گفت: هم اکنون، روایت بزرگ زندگی سردار در حال کار شدن است و هشت فصلش نوشته شده. وسط کار، ما از آن متن بزرگ، یک روایت نوجوان جدا کردیم به نام «نامزد گلولهها». این کار تمام شده؛ ولی هنوز منتشر نشده و متاسفانه به نمایشگاه نرسید. آن کار بزرگ و اصلی هنوز ادامه دارد. کتاب اصلی قرار بود در سالگرد ایشان چاپ شود. ولی طراحی خوبی نداشت. به همین علت طول کشیده است.
مرتضی سرهنگی در ادامه افزود: ما پیش از این، کتابهای «سیاهچال مستر» و «یحیی» و خاطرات خانم بشردوست را کار کردیم. این کتاب آخر، خاطرات همسر سردار عزیزجعفری است که خانم عزیزی آن را نوشتند و تمام شد. آقای آقامیرزایی خاطرات محسن رضایی را به پیشنهاد مرکز مطالعات دست گرفته است. کار همسر محسن رضایی، خانم خدنگ، هم خاطرات بسیار خوبی است که این گروه قرار است انجام بدهد. الان برنامهای داریم با مرکز مطالعات سپاه میدهیم که تیمهایی با محوریت مثلاً آقای گلعلی بابایی و چند نفر دیگر شکل بگیرند و کار کنند. با این شکل کار، چون چند تا فکر روی کار متمرکز است، کار تمیزتر و خواندنیتر درمیآید. این راهی است که ما ترسیم کردهایم. این راه سومی است در برابر راه اول و دوم، یعنی روایتنویسی و تاریخ شفاهی.
سرهنگی بیان کرد: کار زمینمانده در این عرصه زیاد است. اینها کارِ یکی یا دو تا ناشر نیست. این گروهها باید در استانها درست شوند. ذات جنگهای دفاعی مردمی است. بسیاری از فرمانده گردانها هستند که الان دارند کشاورزی میکنند؛ ولی زمانی چهارصد نفر زیردست اینا بودند. این ادبیات در جوامع جنگدیده ساخته نمیشوند؛ متولد میشوند. به این معنا که سرباز وقتی از جبهه و اسارت برمیگردد، قلم و کاغذ برمیدارد و مینویسند که چه بر او گذشته. اینکه میگویند این نوع ادبیات فرمایشی است، اصلاً اینطور نیست. انسانیترین ادبیات در دنیا ادبیات جنگ و انقلاب است. انسانیترین گونه در میان این نوع ادبیات، ادبیات اسیران و بازداشتگاهی است. ما وقتی اینها را میخوانیم، بیاختیار خودمان را با راوی متر میکنیم. اینجا میفهمیم کوچکتر از او هستیم. وقتی جامعه در مقابل سربازان جنگ احساس کوچکی کرد، آن جامعه موفق است. برای همین ادبیات جنگ متولد میشود.
سرهنگی با اشاره به اینکه انسانها در جنگ تحت فشار قرار میگیرند، اضافه کرد: روزی که این فشار برداشته میشود، مینویسند که چه بر آنها گذشته. این گروه سهنفره هم همین کار را میکند. امیدواریم این آثار منتشر شود و جامعه ما با ادبیات بدون شعار و مبالغه و ساده مواجه شود؛ همان که در دنیا مرسوم است و به آن «روشننویسی» میگویند. ما باید مثل یک روزنامهنگار طوری پیام و خبر را تنظیم کنیم که با یک نگاه خوانده و گرفته شود. روزنامه ساده است؛ ولی سطحی نیست؛ چون با توده مردم سروکار دارد. آنچه الان در ادبیات جنگ مهم است، فراگیرشدن و گسترده شدنش است. باید اینطور شود. این گسترگی باید عمیق باشد. اگر نباشد، در سطحی میمانیم که به نفع ادبیات جنگ نیست.
آقامیرزایی درباره خط سوم گفت: تاریخ شفاهی واقعاً لازم است؛ مخصوصاً الان که در دانشگاههای خارجی دارند رویش کار میکنند. ما که میگوییم راه سوم، به معنی نادیده گرفتن ارزش دو روش دیگر نیست. این کار باید با توده مردم ارتباط بگیرد که خاطرهنویسان این کار را میکنند و مصاحبهها را با نثر خواندنیتر ارائه میکنند. منظور ما از راه سوم، آشتی بین این دو راه است؛ چون از هم جدا کار میکنند و تقریباً مقابل هم هستند.
آقامیرزایی اشاره کرد: در راه ما، نقش نویسنده پررنگ است. ما در لحن راوی به عنوان یک سند، تمرکز کردیم. لحن و نثر باید ساده باشد. «یحیی» را نُه بار خوانیم و هر بار کلمات را ساده و محاورهای کردیم. به کار خط روایی دادیم؛ یعنی اگر از تولد تا هر مقطعی پیش میرفت، آن را تقطیع کردیم. از شروعهای خوب شروع کردیم. مثلاً در کتاب «یحیی» از سرطان مادر شخصیت شروع کردیم به جای تولدش. این بهسرعت خواننده را درگیر میکند. چینش صحبتهای راوی را جوری تنظیم میکنیم که جذابیت کار را افزایش دهد.
محبوبه عزیزی در ادامه این مراسم گفت: کار من با «سیاهچال مستر» شروع شد. آقای آقامیرزایی تجربه نوشتن داشتند؛ ولی من اولین قلمم بود و اولین کتابم. این کتاب یک سال و نیم طول کشید. ما هر روز کار میکردیم و با آقای سرهنگی پای کار مینشستیم. برای منی که اولین تجربهام بود، بسیار شیرین بود. برایم لذت کشف داشت. من به قلم آقای سرهنگی از اول علاقه داشتم و آثارشان را دنبال میکردم. کار به ظاهر ساده است؛ ولی وقتی درگیر نوشتن میشویم، بسیار سخت است. گاهی یک روز صرف یک پاراگراف میشد. دقت و انتخابهای آقای سرهنگی کار سادهای نیست؛ ولی برای تازهکارها لذت کشف دارد. این گروه برای من راه میانبر پیشرفت بود.
عزیزی افزود: کار کارگاهی کردن در کنار یک استاد پیشکسوت کار را بسیار سریعتر پیش میبرد. از همه اینها که بگذریم، بهمن 98 بود که نوشتن زندگی و خاطرات سردار در انتشارات خط مقدم به آقای سرهنگی پیشنهاد شد. ما بعد از کار «سیاهچال مستر» و «یحیی» سراغ این کار رفتیم. بهمن شروع به نوشتن کردیم به سیاق دو کار قبلی. هر روز کار میکردیم. این کار مطالعه و تحقیق نیاز داشت. از کتبی که قبلاً درباره ایشان چاپ شده بود، استفاده کردیم. سخنرانیهای ایشان را گوش دادیم و نکتهبرداری کردیم. بعد از آن، هشت فصل نوشته شد. این فصلها را میخواندیم و اصلاح میکردیم. خرداد 99 تصمیم گرفتیم یک سفر به کرمان و قنات ملک برویم. آنجا با بنیاد ثارالله آشنا شدیم که پایهگذارش سردار سلیمانی بود. با افرادی که با ایشان کار کرده بودند، صحبت کردیم. به قنات ملک، زادگاه سردار، رفتیم. با خانواده و دوستانشان ملاقات و مصاحبه کردیم. به نتیجه رسیدیم که این هشت فصل را باید گنار بگذاریم؛ چون تضادهایی با حرف اهالی قنات ملک دیدیم. پس کار را از اول شروع کردیم. اواسط کار بودیم که پیشنهاد کردند زندگی سردار را بهصورت خلاصه برای نوجوانان بنویسیم که اسمش شد «نامزد گلولهها». عنوان کتاب از صحبت سردار برداشته شده. متولی این کار هم خط مقدم بود.
سرهنگی در ادامه اذعان کرد: این یک سفرنامه است. سفر به کرمان را دستمایه برای کارمان قرار دادیم. حدود پنجاه قطعه مطلب جمع کردیم. شناسنامهای از قنات ملک ارائه کردیم. اگر این دو بزرگوار نبودند، من نمیتوانستم از پسِ این کار بربیایم. کار سنگینی بود. پنجاه قطعه مطلب پیداکردن و مستند کردن درباره حاج قاسم سخت بود. اگر درباره یکی از اینها کمی تردید داشتیم، آن را حذف میکردیم. در صحت آنچه نوشتهایم، تردیدی نداریم.
آقامیرزایی در ادامه صحبتهای مرتضی سرهنگی افزود: دست ما از نظر تحقیقات پر بود. همین، کار «نامزد گلولهها» را قوی کرد. ما همه نوع اسناد معتبری داشتیم. دستمان از مصاحبه پر بود. همان وقت که پیشنهاد شد کاری برای نوجوان دربیاید، انتخاب اینها برای ما خیلی مهم بود. این کار بسیار موجز است.
او درباره عنصر اغراق در متون مربوط به شهدا گفت: اغراق بدترین لطمه را به کارهای شهدا میزند. آنها آسمانی نبودند. فقط انتخابشان درست بود. نباید آنها را امامزاده جلوه داد. این اثر هم سعی نکرده سردار را آسمانی نشان دهد.
محبوبه عزیزی در پایان مراسم بیان کرد: من در کتابخانه کار میکنم. از زمانی که سردار سلیمانی شهید شد، کتب زیادی از سراسر ایران درباره این شخصیت بزرگ تهیه کردیم؛ بدون گزینش. کتابهای زیادی با کیفیت متفاوت چاپ شده. هرکس درباره سردار کار کند، به قول آقای سرهنگی، برایش افتخار است؛ ولی نباید چیزی به آن اضافه شود. سردار نیازی به افزوده ندارد. ما به همین شکل سعی کردیم سندیت کار را رعایت کنیم. لحن راوی را حفظ کردیم. سعی کردیم متن برای اقشار مختلف جذاب باشد.