
شناختنامۀ ناشر
طلایۀ پرسو
انتشارات طلایۀ پرسو با چاپ کتاب انسان و سوسیالیسم در کوبا نوشتۀ فیدل کاسترو و ارنستو چهگوارا در سال ۱۳۷۱ آغاز به کار کرد. طلایۀ پرسو را میتوان جزو انگشتشمار ناشرانی دانست که همۀ کتابهای آنها با اجازۀ رسمی ناشر خارجی ترجمه شده است. این ناشر تاکنون نزدیک به شصت جلد از کتابهای انتشارات پثفایندر را به فارسی ترجمه و چاپ کرده است؛ به همین دلیل میتوان گفت همۀ کتابهای آن ترجمه بوده و کتاب تألیفی در کارنامۀ خود ندارد.
طلایۀ پرسو از ناشران حوزۀ علوم سیاسی و علوم اجتماعی است و کتابهای آن دربارۀ موضوعاتی همچون اندیشههای چپ، سوسیالیسم، فمینیسم و مبارزه با امپریالیسم است. نکتۀ شایان توجه این است که این کتابها سویهای تروتسکیستی دارند و فضای حاکم بر آنها را میتوان مخالف چپ استالینیستی برشمرد. این جهتگیری بهخوبی خود را در کتابهایی مانند آخرین نبرد لنین و تروتسکی آنها و تروتسکی ما نشان میدهد. همچنین در فهرست کتابهای در دست چاپ این ناشر، کتاب بینالملل سوم پس از لنین نیز به چشم میخورد که این کتاب نیز مانند آخرین نبرد لنین، تقابل اندیشۀ تروتسکی و استالین و نسبت آنها با ولادیمیر لنین را بهروشنی بیان میکند.
افرادی چون جک بارنز دبیرکل حزب کارگران سوسیالیست آمریکا، مالکوم ایکس، چهگوارا، فیدل کاسترو، نلسون ماندلا، توماس سانکارا، ماری آلیس واترز، جورج نوواک، جیمز پی کانن، فارل دابز، استیو کلارک و اندیشمندانی از جمله ولادیمیر لنین، لئون تروتسکی و فریدریش انگلس بخش بزرگی از کتابهای این ناشر را به خود اختصاص دادهاند. در میان مترجمان نیز مسعود صابری، شهره ایزدی، افشین صدرایی، ناصر یکتا و حامد شمس کارنامۀ پروپیمانی دارند.
از شناختهشدهترین کتابهای طلایۀ پرسو میتوان امپریالیسم؛ بالاترین مرحلۀ سرمایهداری، انسان و سوسیالیسم در کوبا، تروتسکی آنها و تروتسکی ما، مارکسیسم و تروریسم، دو جهان در شب، آیا آنها پولدارند چون باهوشاند؟ و آخرین نبرد لنین را نام برد.
کتابهای این ناشر در زمینۀ فمینیسم نیز در شاخۀ فمینیسم سوسیالیست دستهبندی میشوند. طلایۀ پرسو با چاپ کتابهایی مانند آیا سرنوشت زن را ساختار بدنش تعیین میکند؟، اعتلای زن و انقلاب آفریقا، بررسیهایی در تاریخ فمینیسم و جنبش مارکسیستی، زنان در کوبا و زنان و انقلاب به بررسی جایگاه زنان در مبارزات آزادیخواهانه و جنبشهای کشورهای گوناگون پرداخته است.
طلایۀ پرسو جزو ناشران پرآوازه و بسیار معروف نیست؛ ولی همواره آهسته و پیوسته و بدون تغییرِ مسیر به کار خود ادامه داده است. پرسشی که باید دربارۀ این ناشر مطرح کرد، این است که نسبتِ فضای حاکم بر کتابهای آن با اوضاع امروز ایران چیست؟ اینکه همۀ ناشران برای پُربارکردن ادبیات نظری حوزۀ مدنظر خود تلاش میکنند، امری پذیرفته است؛ ولی آیا ترجمۀ کتاب آنهم تنها از یک ناشر خاص، پاسخگوی نیاز خوانندگان ایرانی که در فضای اجتماعی سیاسی متفاوتی زیست میکنند، خواهد بود؟ اگر یکی از وظایف هر ناشرِ عرصۀ اجتماعیسیاسی را چاپ کتابهایی متناسب با اوضاع موجود یا آرمانی هر کشور بدانیم، طلایۀ پرسو در کدامیک از این زمینهها مشغول به فعالیت است؟
جاینداشتن کتابهای تألیفی از نویسندگان ایرانی در میان کتابهای طلایۀ پرسو، یکی از ضعفهای این ناشر به شمار میآید. اندیشههای علوم انسانی، بهویژه در بستر سیاسی و اجتماعی، در بسترهای گوناگون کاملاً یکسان نیستند و به بومیسازی و انطباقهای ویژهای نیاز دارند. برای نمونه، آیا صرفاً ترجمۀ یک کتاب یا سخنرانی از نلسون ماندلا میتواند به پرسشهای خوانندۀ ایرانی دربارۀ موضوع آزادیخواهی و عدالتطلبی پاسخ گوید؟ یا میتوان پرسید ترجمۀ کتابهای دبیر حزب کارگران آمریکا تاکنون چه کمکی به اعتلای اوضاع کاری و معیشتی کارگران ایرانی کرده است؟
در ادامه، به بررسی و نقد چندین کتاب از این ناشر خواهیم پرداخت و از نزدیک با آن آشنا خواهیم شد.
تحلیلنامۀ برخی کتابها
آخرین نبرد لنین؛ سخنرانیها و مقالات ۱۹۲۲ و ۱۹۲۳/ ولادیمیر ایلیچ لنین/ طلایۀ پرسو
نگاهی اجمالی
ولادیمیر ایلیچ اولیانوف، شناختهشده با نام لنین، نظریهپرداز و انقلابی کمونیست روس و بنیانگذار نخستین حکومت سوسیالیستی جهان، رئیس دولت و دبیرکل حزب کمونیست اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی بود.
آخرین نبرد لنین مجموعهای از سخنرانیها و مقالهها و نامههای لنین در ماههای پایانی زندگی اوست. لنین در این دوره تلاش میکرد حزب کمونیست را بار دیگر در مسیر منافع و سربلندی کارگران و دهقانان جای دهد و آیندۀ حکومت را از کجروی و نابودی دور کند. لنین در این دوران بر اثر چندین سکته، آرامآرام قدرت بدنی و سیاسی خود را از دست داد و نتوانست در همۀ جلسات شرکت کند و پس از مدتی، نامهها و مقالههایش را نیز به منشیهایش دیکته میکرد. در همین دوران بود که افراد دیگر حزب یا بهنوعی حریفان لنین در این نبرد، بهویژه استالین، بر قدرت و تأثیرگذاری خود میافزودند و مسیر حزب و حکومت را بهسویی که خود میپسندیدند، کج میکردند.
اسناد این کتاب از میان چندین جلد از مجموعهآثار لنین، کتابهایی از تروتسکی و چند مجموعۀ دیگر گردآوری شده و چندین سند آن نیز تا قبل از این کتاب در هیچجا چاپ نشده بودند و نخستین بار در این کتاب رونمایی شدند. همچنین مقدمۀ بسیار خوب جک بارنز و استیو کلارک افق دید روشنی از هرآنچه در کتاب پیش رو خواهیم داشت، برای ما فراهم میکند.
مروری تخصصی
این کتاب مبارزۀ لنین در چند زمینۀ گوناگون را به تصویر میکشد؛ از جمله تلاش او برای حفظ استقلال جمهوریها و ملتهای ستمدیده در دوران تزاری و رویارویی با شووَنیسم روسی، پیگیری برای پایدارماندن انحصار دولتی بر تجارت خارجی و مقابله با تلاشهای استالین و دیگران برای ازمیانبرداشتن انحصار و همچنین تأکید بر افزودهشدن کارگران و دهقانان به بدنۀ اصلی حکومت با هدف نظارت آنها بر عملکرد حزب و کاهش بوروکراسی و رابطهبازی سران. لنین دربارۀ سیاست اقتصادی جدید نیز بیان میکند که «نِپ» گونهای عقبنشینی ضروری برای تثبیت پیشرویهای گذشته بوده است و اهداف مشخصی داشته که به آن رسیدهاند و این عقبنشینی اکنون باید پایان بپذیرد.
در حالت کلی میتوان درونمایۀ کتاب را در دو بخش اصلی جای داد. نگاه بخشی از نوشتههای لنین به پنج سال گذشتۀ حزب و حکومت از هنگام انقلاب و همچنین کارنامه و نقاط کمتوانی و نیرومندی آن است، اینکه در پایان هر سال چه درسهایی گرفته شده و شکستها و پیروزیهای بهدستآمده چه بوده است. بخش دیگر نگاهی رو به آینده دارد و بایدها و نبایدها و مسیر انقلاب را برای رسیدن به حکومتی سوسیالیستی کامل بیان میکند.
لنین با هوشمندی بسیار، به جستوجوی کاستیها و چالشهای حکومت میپردازد و نهتنها آنها را پنهان نمیکند، بلکه با پذیرش آنها و اعتراف به اشتباهها و کژیها، چه در سیاستگذاری و چه در بدنۀ مدیران، گام بزرگی در جهت اصلاح برمیدارد. لنین بارها بیان میکند که بسیاری از مدیران کمونیست حتی از کارگزاران حکومت تزاری نیز ناتوانتر و «بیفرهنگتر» هستند و شوروی نیازی بسیار ریشهای به آموزش و یادگیری پیوستۀ علم و فرهنگ و مدیریت سازمانی دارد. از دید او، ساختار بنیادین حکومت آنها همان ساختار تزاری باقی مانده است و در حکومت پنجسالۀ خود نتوانستهاند یک سازوکار مدیریتی و سازمانی سوسیالیستی را اجرا کنند و تنها ظاهر آن را اندکی تغییر دادهاند.
یکی از هشدارهای مهم لنین برای حکومت، دربارۀ رابطۀ تروتسکی و استالین است. لنین بارها به سوگیری یکسان خود و تروتسکی در مسائل گوناگون اشاره میکند و وظیفۀ دفاع از دیدگاه خود در جلسات حزب را بر دوش او میگذارد. این در حالی است که او در نامه به کنگرۀ حزب، گوشزد میکند که «استالین خیلی گستاخ است» و هرچه زودتر باید او را از دبیرکلی حزب برکنار کنند. لنین بهروشنی هشدار میدهد که این موضوع «میتواند اهمیت سرنوشتسازی پیدا کند» و پیامد آن انشعاب و شکاف در حزب خواهد بود.
لنین در نامهها و مقالههای پرشماری، به مشخصکردن ساختار حکومت و کمیسیونها و بخشهای گوناگون میپردازد و برای افزایش یا کاهش شاخههای مدیریتی و قدرت قانونی آنها، پیشنهادهایی میدهد. او سازوکار گوشهبهگوشۀ حکومت را بررسی و نقد میکند و برای اصلاح آنها طرحهایی ارائه میکند. برای نمونه، در آغاز کتاب با پیشنهاد لنین برای کاهش بودجۀ نیروی دریایی و هزینهکردن آن بودجه در زمینۀ آموزش روبهرو میشویم و میبینیم که چندی بعد، این کار در شوروی انجام شد.
درآمدی تحلیلی
هنگام مطالعۀ کتاب گاهی نداشتن آگاهی پیشین از ساختار حکومتی و اداری شوروی در آن سالها خواننده را در میان نام کمیسیونها و افراد گوناگون سردرگم میکند؛ زیرا برخی نامهها و گزارشها بسیار ریز و دقیق دربارۀ شمار نفرات و اختیارات آنها در کمیسیونها سخن گفتهاند و در چنین بخشهایی، متن کتاب از حالت عمومی خارج میشود و بیشتر برای افرادی با هدف مطالعۀ تاریخ و سازمان حکومتی و مدیریتی شوروی مناسب است.
مقدمۀ بسیار کامل و سودمند و رخدادنگار تاریخی که در آغاز کتاب آمده است، کمک ارزندهای به خواننده میکنند؛ بهویژه اگر پس از پایان کتاب، بار دیگر آنها را بخواند و جریان مبارزۀ لنین را مرور کند. فهرست کتاب نیز با جزئیات هر فصل چاپ شده است و راهنمای سودمندی برای افراد خواهد بود. افزون بر این، پاورقیهای پرشمار و باارزشی به کتاب افزوده شده است که از آشفتگی خواننده در میان نامها و رخدادهای گوناگون جلوگیری میکند.
در کنار این ویژگیها، چندین اشتباه نوشتاری در کتاب به چشم میخورد و همچنین شمارۀ صفحهها در فهرست کتاب نادرست است که نسخۀ ویرایششدۀ فهرست در یک کاغذ چاپی جداگانه همراه کتاب قرار داده شده است.
کتاب به متن اصلی کارهای لنین پرداخته است. پیشنهادها و هشدارهای فراوانی که لنین دربارۀ حکومت و مدیریت و سازوکار آن داده است، سرانجامهای گوناگونی داشتهاند. حزب به برخی از آنها توجه کرد و آنها را انجام داد، برخی دیگر را فراموش کرد و شماری از آنها را پنهان ساخت و منکر وجود آنها شد. بهتر بود در پایان کتاب یا در پایان هر فصل، سرانجام این پیشنهادها و آثار انجامدادن یا ندادن آنها بیان میشد تا نسبت سرنوشت شوروی با آخرین پیامها و نامههای بنیانگذار آن بررسی میشد. برای نمونه، بررسی اینکه بیتوجهی به هشدار لنین دربارۀ اینکه حکومت به استالین سپرده نشود و تروتسکی فرد مناسبتری برای آیندۀ حزب خواهد بود، چه نقشی در آیندۀ شوروی و مهمتر از آن، آیندۀ سوسیالیسم و جنبشهای ضدامپریالیستی در جهان داشته است.
خواندن نامهها و مقالههای سیاسی رهبر یکی از انقلابهای بزرگ تاریخ که نزدیک به صد سال پیش نوشته شده است، بهتنهایی برای خواننده سود چندانی نخواهد داشت؛ بلکه خوانندههای کشورهای گوناگون میتوانند با انطباقِ (و نه یکسانپنداری کامل) برخی اوضاع امروز با شوروی آن روزگار، درسهای ارزندهای از چگونگی کجروی یک انقلاب و دورشدن روزافزون آن از هدفها و آرمانهای نخستین آن بیاموزند و به بررسی و اصلاح روند حکومت در کشورهای خودشان بپردازند.
منشأ خانواده، مالکیت خصوصی و دولت/ فردریک انگلس/ طلایۀ پرسو
نگاهی اجمالی
منشأ خانواده، مالکیت خصوصی و دولت نام کتابی است که انگلس آن را در سال ۱۸۸۴ بهروش ماتریالیسم تاریخی، با توجه به دستنوشتههای مارکس در کتاب جامعۀ باستان مورگان و همچنین با کمک یافتههای انسانشناختی وی نگاشته است. انگلس چاپ چهارم این کتاب را پس از هفت سال و با توجه به ادعایش راجع به افزایش دانش ما در زمینۀ شکلهای نخستین خانواده و پیشرفتی که در این زمینه حاصل شده است، بازبینی کرد و تغییراتی در قالب دادههای جدید و بهروزتر در آن صورت داد.
این اثر با مقدمهای از اِولین رید، نویسندۀ کتاب سیر تکامل زن، که خسرو کلانتری آن را به فارسی برگردانده است، آغاز میشود. در بخشی از این مقدمه، به رویکرد متفاوت انسانشناسان آکادمیک تجربهگرا با رویکرد اتخاذشده توسط کتاب اشاره میشود. اِولین رید در اینجا ادعا میکند که موضعگیری این انسانشناسان صرفاً برای فرار از نتیجهگیریهای مارکس بوده است!
مروری تخصصی
کتاب در سه بخش عمده به دورانهای پیشاتاریخ فرهنگ، منشأ خانواده و انواع خانواده و در نهایت نیز به دولت و منشأ شکلگیری آن میپردازد و با دو پیوست راجع به نمونهای جدید از ازدواج گروهی و نقش کار در گذار از میمون به انسان به پایان میرسد. در بخش اول کتاب، انگلس بهروش مورگان، تکامل انسان از توحش و بربریت به آغاز تمدن را گزارش میدهد و با تقسیم توحش و بربریت به مراحل پایینی و میانی و بالایی و همچنین با تمرکز بر شیوۀ تولید در این ادوار، سعی میکند پیوندی را که میان شیوۀ زیست و شیوۀ تولید برقرار بوده است، تصویر کند.
بخش دوم که مربوط به خانواده است، به چهار قسمت تفکیک شده و سیر تطور خانواده با ترسیم خانوادۀ همخون، خانوادۀ پونالوایی، خانوادۀ یارگیر و خانوادۀ تکهمسری که آخرین شکل خانواده است، با رویکردی فمینیستیمارکسیستی ارائه شده است. انگلس پیروزی فرجامین شکل تکهمسری خانواده را یکی از نشانههای تمدن میداند. در صفحات آغازین این بخش، انگلس با آوردن فکتهایی از زندگی چندین گونه از حیوانات و بسط و تفسیر آن، سعی میکند برای ما نشان دهد که خانوادۀ حیوانی و جامعۀ انسانی نخستینی با هم ناسازگارند و نمیتوان با مطالعۀ زندگی حیوانات، علایق زیستی انسانها و حیوانات را که در شکلگیری خانواده دخیل بوده است، به یکدیگر ربط داد.
انگلس در این بخش با توضیح انواع خانواده که بهصورت گروهی زندگی میکردند و در گذر زمان تغییر شکل دادند تا به خانوادۀ تکهمسری برسند، به نوعی از خانوار میرسد که از آن با عنوان خانوار کمونیستی یاد میکند. در خانوارهای کمونیستی حقوق زن و مرد برابر است و خانهداری کمونیستی توسط زن، همراه با برتری زن در خانه است. همچنین ازدواجهای گروهی منجر به شناسایی قطعی مادر و ناممکنبودن شناخت قطعی پدر شده و این امر سبب ایجاد خانوادههای مادرتبار شده است.
انگلس با توجه به نوع تقسیم کار در دوران بربری، ادعا میکند: «مردمی که زنان آنها خیلی بیش از مرز شایسته در دیدگاه ما کار میکنند، خیلی بیش از اندازهای که اروپاییها بر زنان خود احترام میگذارند، آنها را شایستۀ احترام میدانند. بانوی دوران تمدن که در بند احترام دروغین و بیگانهشده از کار واقعی است، از دید اجتماعی، بسیار پایینتر از زن سختکوش دوران بربری است که در میان مردم خود، بانوی راستین به شمار میآمد و بهدلیل ماهیت خود چنین بود.»
در نهایت، انگلس با این توضیحات سعی میکند آغاز پیدایش تبعیض علیه زنان و استثمار طبقاتی و پیوند این دو با مالکیت خصوصی را روشن کند. انگلس در این بخش همچنین تکهمسری را نهتنها پیامد عشق جنسی فرد نمیداند، بلکه از آن با عنوان ازدواج مصلحتی یاد میکند. در واقع بهزعم او، این نخستین شکل خانواده است که نه بر پایۀ اوضاع طبیعی، بلکه بر پایۀ اوضاع اقتصادی و چیرگی مالکیت خصوصی ایجاد شده است.
در بخش پایانی کتاب، انگلس ابتدا فروپاشی ساخت تیرهای را در سه نمونۀ بزرگ جدا از هم دنبال میکند: یونانی، رومی و ژرمنی. او با توصیف آتن، نابترین و کلاسیکترین شکل ساخت دولت را به ما مینمایاند. در پایان، اوضاعی اقتصادی را که بهصورت فراگیر منجر به فروپاشی سازمان تیرهای شد، مدنظر قرار میدهد و با توضیحات مفصلتر و جامعتری، مفهوم دولت، کارکرد آن و آیندۀ این شکل از مالکیت و تقسیم کار را روشن میسازد.
درآمدی تحلیلی
میتوان به این نکته اشاره کرد که قسمت پایانی کتاب با عنوان «توحش و بربریت»، بهخوبی نگاهی گذرا به تمامی بخشهای گذشتۀ کتاب انداخته است و با ارائۀ ساختاری کلی از آنچه در فصلهای پیشین گفته شده، آن چیزی را که شالودۀ کلی بربریت و تمدن را میسازد و موجب تمایز این دو میشود، با نگاهی مارکسیستی و انتقادی بررسی میکند. در واقع تنها با خواندن بخش پایانی کتاب میتوان به بخش عمدهای از هدف نویسنده در نگارش این کتاب پی برد.
محتوای کتاب با نگاه جانبدارانه و تکبعدی انگلس نگاشته شده و بهتنهایی نمیتوان برای مطالعات تاریخی به آن بسنده کرد. همچنین رویکرد مردمشناختی انگلس در این کتاب با نگاه مکاتب مختلف زاویه دارد و برخی از اندیشمندان حوزۀ جامعهشناسی و تاریخ نیز به آن انتقاد کردهاند.
این اثر با توجه به رویکرد واحد و تکخطی که به منشأ شکلگیری فرهنگهای مختلف و پیوند آنها با شکلگیری منشأ خانواده و دولت دارد، همچنین با توجه به درنظرگرفتن خانواده صرفاً بهعنوان یک واحد مالی و تحلیل بر این مبنا، این الزام را برای خوانندگان ایجاد میکند که ضمن خواندن کتاب، به بررسی رویکرد دیگر مکاتب و نظرات مختلف و متفاوتی که در این حوزه وجود دارد نیز بپردازند. این امر ضمن آشناکردن مخاطب با تکثر نظرات مختلفی که در این حوزه وجود دارد، تأثیر رویکرد تکبعدی و جانبدارانۀ کتاب را کاهش میدهد و مخاطب را با یافتههایی تاریخی در این حوزه آشنا میکند که بیشتر میتوان به آنها بسنده کرد.
منشأ خانواده، مالکیت خصوصی و دولت که جدیدترین چاپ آن را خسرو پارسا به فارسی برگردانده و نشر طلایۀ پرسو آن را به چاپ رسانده است، سعی میکند از باورهای موجود دربارۀ این شکل از خانواده که امروز با آن مواجهیم، شیوۀ شکلگیری آن و همچنین نوع نظمی که حاکم بر جوامع متمدن است، بداهتزدایی کرده، به خواننده کمک کند تا با عینک مارکسیستی به این مسائل بنگرد. خواندن این کتاب در صورت درنظرگرفتن انتقاداتی که به آن وارد است، بهویژه برای محققانی که در این حوزه پژوهش میکنند، خالی از لطف نیست.
دو جهان در شب؛ میراث امپریالیسم و راه پیشرفت اجتماعی و فرهنگی/ جک بارنز / طلایۀ پرسو
نگاهی اجمالی
دو جهان در شب؛ میراث امپریالیسم و راه پیشرفت اجتماعی و فرهنگی، کتابی است بهقلم جک بارنز که ناصر یکتا آن را ترجمه کرده است. چاپ اول کتاب را نشر طلایۀ پرسو در سال ۱۳۹۴ در ۱۵۱ صفحه روانۀ بازار کرده است. در واقع کتاب یک سخنرانی است که جک بارنز بهعنوان دبیر سراسری حزب کارگران سوسیالیست در ایالات متحده، در همایشی در سال ۲۰۰۱ و در حضور انجمنهای کمونیست از کشورهای مختلف ایراد کرده است.
هدف و موضوع کتاب بررسی نابرابری در جهان کنونی است و بارنز در آن میکوشد تحلیلی از وضعیت مارکسیستها در جهان و بهخصوص آمریکا ارائه دهد و همچنین سویههای مختلف ستم امپریالیستی جهان سرمایهداری بهرهبری آمریکا را بررسی و نقد کند. دو جهان در شب معیاری آشکار از نابرابریهای اقتصادی و فرهنگی میان کشورهای امپریالیستی و کشورهای نیمهمستعمره است.
مروری تخصصی
کتاب دو جهان در شب؛ میراث امپریالیسم و راه پیشرفت اجتماعی و فرهنگی، محصول سخنرانی جک بارنز در افتتاحیۀ همایش بینالمللی سوسیالیستی در ۱۴ تا ۱۷ژوئن۲۰۰۱ است که بعدها نمایندگان حاضر در آن کنگره آن سخنرانی را به این کتاب تبدیل کردهاند. کتاب در سه بخش طراحی شده است: بخش اول که طولانیترین بخش است، به سخنرانی روز افتتاحیۀ بارنز تعلق دارد. در این بخش، بارنز حوزۀ وسیعی از مسائل مختلف سیاسی و اقتصادی و فرهنگی را دربارۀ این مسائل مطرح میکند: وظایف سوسیالیستهای جهان، بهرهکشیهای امپریالیستی، نابرابریهای مفرط در جهان که محصول سرمایهداری است، بازخوانی نظریات لنین و مارکس، انتقاد از بلشویکهای تحت رهبری استالین و ستایش کوبا بهعنوان کشور مترقی در رهبری انقلابی و سوسیالیستی.
بارنز با بررسی تحلیل لنین از انقلاب سوسیالیستی بحث را آغاز میکند و سپس شکلی از اتحاد میان دهقانان و کشاورزان را ترسیم میکند و راه نجات جهان را در خلق جامعۀ سوسیالیستی میداند که در آن، همۀ کارگران و زحمتکشان پرچمدار انقلاب هستند و بهشکلی بینالمللی در فکر تسری آن به تمام دنیا هستند. بارنز همچنین به تکنولوژی و خاصه مسئلۀ برقرسانی گریزی میزند و آمارهایی را دربارۀ نابرابری جهانی در استفاده از این تکنولوژی به اطلاع حاضران میرساند.
مسئلۀ تکثیر جمعیت و نابرابریهای نژادی نیز از دیگر موضوعات سخنرانی بارنز است که در آن، حملهای شدید به اعمال سرمایهداری امپریالیستی میکند. انقلاب و فرهنگ و برابری از دیگر موضوعات سخنرانی بارنز است که وی در آن ضمن ارجاع به آرای لنین، کارویژهها و مؤلفههای خاصی را دراینباره ارائه میدهد. در پایان این سخنرانی، بارنز به مسئلۀ آگاهیبخشی حزب سوسیالیست در میان طبقات مختلف اجتماعی میپردازد و دستاوردهای سوسیالیستهای آمریکا و اقداماتشان در این زمینه را برمیشمارد.
در بخش دوم سخنرانی جلسۀ اختتامیه، بارنز اوضاع بینالمللی و ساختار نظام بینالملل را بررسی میکند و چالشهای فروپاشی نظام تکقطبی و قدرقدرتی آمریکا را برمیشمارد. او اختلافات نظامی میان دولتهای مختلف را مطرح میکند و همچنین گریزی به رقابتهای تسلیحاتی در این حوزهها میزند. او اعلام میکند که آمریکا و امپریالیسم قدرتمند شده است؛ ولی در عوض، سوسیالیسم مصممتر از همیشه آمادۀ انقلاب و پیروزی است. بخش پایانی کتاب نیز دربارۀ جلسۀ پرسش و پاسخ میان حضار و بارنز است و در آن، سؤالات مختلفی دربارۀ آیندۀ سوسیالیسم و همچنین وضعیت آگاهیبخشی در میان مردم مطرح میشود.
درآمدی تحلیلی
کتاب دو جهان در شب؛ میراث امپریالیسم و راه پیشرفت اجتماعی و فرهنگی، با رویکردی ارتدکس نگاشته شده است. بارنز در این کتاب، بسیار با شور و هیجان دم از نابودی امپریالیسم و پیروزی سوسیالیسم میزند. سخنرانی او در این کتاب، تا دندان مسلح به رویکردهای لنینیستی است. کوبا برای او «بهشت گمشدۀ» میلتون است و مسکوی استالین «جهنم» دانته.
کتاب بارنز همۀ مسئولیت نابرابریها و عقبماندگیهای جهان غیرسرمایهداری را به گردن امپریالیسم آمریکا و متحدانش میاندازد. او نیز در دام همان تقلیلگرایی میافتد و نمیخواهد مشکلات داخلی کشورها را ناشی از ساختارهای آنها ببیند؛ بلکه همیشه بانی مشکلات، اهریمن سرمایه است. بارنز جعبۀ پاندورا را باز کرده است و برخلاف شکل اسطورهای آن، این بار امید قبل از همهچیز بیرون آمده است، امید به رهایی طبقات زحمتکش و نابودی سرمایهداری و رسیدن به آرمانشهر سوسیالیسم.
در سراسر کتاب، نویسنده آمارهایی از نابرابریهای موجود در جهان ارائه میکند و مسبب آن را امپریالیسم میداند. او میگوید برقرسانی در جهان نابرابرانه است و کشورهای ثروتمند بیشترین بهره را از انرژی و تکنولوژی میبرند و اجازۀ دسترسی به کشورهای نیمهمستعمره را نمیدهند و میخواهند جهان آنها در تاریکی باشد. بارنز استالین را خائن به آرمانهای کمونیستی میداند و لنین را الگویی برای اندیشه. همچنین، در تقابل با استعمار آمریکا، الگوی انقلابی کوبا را عَلم میکند.
اکنون بیایید کمی درنگ کنیم: تمام سطور کتاب پر است از خطونشانها و وعدههایی که بارنز برای شکست سرمایهداری و پیروزی کمونیسم واقعی سر میدهد، بیآنکه واقعیت جهان اجتماعی را درک کند؛ گویی کودکانی را بهفریب شیرینی، به کاری میگمارد. او در قلب ایالات متحده نشسته و برای رهایی جهان تز میدهد و نتوانسته این مسئله را درک کند که خودش و دوستانش مقاومت تولیدشدۀ سرمایهداری هستند و بیآنکه بدانند، نظم موجود را بازتولید میکنند.
بارنز تحلیل زیادی ارائه نمیدهد؛ ولی برای نشاندادن شقاوت سرمایهداری، تا دلتان بخواهد، آمار بیرون میدهد. او جهان انتزاعیات را نادیده گرفته و فراموش کرده است که قضیه به همین سادگی نیست: انگارۀ ذهنی سرمایهداری، مصرف است، موتیفی که نیچهوار پتکش را بر ناخودآگاه ما میکوبد؛ گویی مالیخولیای این انگاره بر برهوت جان ما حکمرانی میکند و پاساژها حجمی هندسی میشوند برای چنگزدن بر گردۀ ایماژها و سوژهها. آگاهی امری ناخودآگاه است که سرمایهداری مدرن برای مصرف بیشتر و بهتر آن را تولید میکند، ایجاد نوعی ژوئیسانس تروماتیک برای بازتولید نظم احمقانۀ مصرف. آگاهی جهان مصرفی ما را میسازد و باعث ترقی در عرصۀ صنعت و تکنولوژی میشود. این آگاهی، تصاویر و آواها را تا دورترین نقاط جهان میبرد، برای اینکه بتواند انسانها را بهعنوان ابژۀ استیلاپذیر کنترل کند. هدف از تولید و پیشرفت فقط یک چیز است: کنترل؛ همان گونه که دیالکتیک روشنگری میگوید: هدف تکنولوژی تولید مفاهیم و تصاویر، یا بصیرتهای فرخنده نیست؛ بلکه غایت آن یک چیز است: استثمار. در قرن ۲۱ و عصر تولید پستمدرنی، سرمایهداری عمل استثمار را در تولید مقاومت و آگاهی به فرجام میرساند.
سخنرانی موجود در کتاب متعلق به بیست سال پیش است و بسیاری از پیشبینیها و طرحهای نویسنده به شکست میانجامد. او نتواسته تحولاتی را در نظر بگیرد که در آن، جهان بهشکل وحشتناکی در حوزههای مختلف، آگاهی و تکنولوژی و صنعتی پیشرفت داشته است و تحولات مختلفی را در حوزههای اجتماعی سیاسی به وجود آورده است. بارنز ارقام و آماری از نابرابریها ارائه میدهد که با وضعیت کنونی جهانی یکسر ناخواناست؛ نه به این معنا که نابرابری وجود ندارد؛ بلکه سرمایهداری پیشرفتهای زیادی را نیز در این سالها در جهان به وجود آورده است.
در اینجا باید بگوییم هدف ستایش سرمایهداری نیست؛ بلکه بحث بر سر این است که قضیه به این سهولتی نیست که بارنز مطرح میکند. سرمایهداری نظمی است که میداند چگونه سلطهاش را ابدی کند. رخدادها بهعلت عواملی بیرون از کنش انسانی، مسیری مشخص را دنبال میکنند و توالی صُلبی از مراحل باعث شده جهان سرمایهداری تقدیر انحصاری و نهایی آن مسیر باشد. انتقاد اینجا معطوف به خوشخیالی نویسنده است که تصور میکند میشود بهراحتی و با بهرهبردن از تحلیلهای لنین، لویاتانِ سرمایه را نابود کرد. بارنز تمام توانش را به کار گرفته که با نشاندادن بیرحمیهای امپریالیسم، هیجانی برای نابودی آن خلق کند؛ در حالی که باید سلاح یا سلاحهای دیگری را به کار ببرد، سلاحی از جنس اسطوره، روانشناسی یا فلسفه.
کتاب ترجمهای بسیار روان دارد و مترجم نیز در حد نیاز، مسائل مربوط به پانوشتها را رعایت کرده است. کتاب بهلحاظ ویرایشی نیز پذیرفتنی است و فقط در صفحاتی، کلماتی از متن حذف شدهاند که ناشر ضمن عذرخواهی آنها را بهصورت یک کارت، در ابتدای کتاب قرار داده است.
گامهای امپریالیسم بهسوی فاشیسم و جنگ / جک بارنز / طلایۀ پرسو
نگاهی اجمالی
گامهای امپریالیسم بهسوی فاشیسم و جنگ، کتابی است بهقلم جک بارنز که شهره ایزدی آن را ترجمه کرده است. انتشارات طلایۀ پرسو چاپ اول کتاب را در سال ۱۳۷۷ و چاپ سوم آن را در ۱۳۹۴ در ۱۸۷ صفحه روانۀ بازار کرده است. هدف کتاب تحلیل و بررسی ساختار اقتصاد جهانی در سالهای پایانی دوران جنگ سرد است و تأکید نویسنده بر بحران اقتصادی سال ۱۹۷۸ است که منجر به سقوط بازار جهانی سهام شد. نویسنده این اتفاق را نقطۀ عطفی برای تحلیل بحرانهای نظام سرمایهداری، شیوۀ مقابله با امپریالیسم و تجدید حیات طبقات و مبارزات سوسیالیستی قرار میدهد.
در واقع کتاب متن گزارشی است که در آگوست۱۹۹۴ در کنگرۀ سراسری حزب کارگران سوسیالیست ایالات متحده تصویب شده است که مبنای سخنرانی جک بارنز در کنفرانسهای مختلف است. نویسنده در کتاب، بسیاری از مسائل مربوط به مشکلات نظام سرمایهداری و امپریالیسم آمریکا را مطرح میکند و به تبیین راهکارهایی برای مقاومت و مبارزه نزد سوسیالیستها دست میزند.
مروری تخصصی
کتاب گامهای امپریالیسم بهسوی فاشیسم و جنگ که محصول سه سخنرانی جک بارنز است، در هفت فصل تدوین شده است. عنوان فصل اول کتاب، «نگاهی دقیق به شرایط عینی موجود» است. در این فصل، بارنز اوضاع اقتصادی اواخر دهۀ ۱۹۸۷ را بررسی و تحلیل میکند و بحران مالی شکلگرفته از آن را فرصت مناسبی برای طبقات کمونیستی میداند تا در فقدان قدرت شوروی در حال سقوط و چالشهای آمریکای دچار بحران، ضرباتی بر پیکرۀ امپریالیسم وارد آورد. نویسنده همچنین به افزایش تعداد کارگران جوان و دانشجویان معترضی اشاره میکند که علیه امپریالیسم استثمارگر سر برداشتهاند. بارنز استدلال میکند که گسترش استخدام جدید کارگران در صنایع پیشرو آمریکا و پیدایش فضای سیاسی در میان جوانان هم میتواند مفید و هم در صورت مدیریتنشدن، آسیبزننده باشد.
فصل دوم «انقباض پولی و کاهش نیروی انسانی» نام دارد. در این فصل، نویسنده در پرتو بحران اقتصادی سالهای ۱۹۸۷ تا شکوفایی بعد از آن در سالهای ۱۹۹۴، بخشهای مختلف اقتصاد آمریکا را تحلیل میکند. بارنز کاهش سود شرکتها و بهدنبال آن، افزایش اخراجشدن کارگران را بررسی میکند. همچنین استدلال میکند اوضاع اقتصادی ایالات متحده در آن سالها مستعد شکنندگی فراوان بوده است. در ادامه، بارنز وضعیت بازارهای بورس و ارزش سهام را بررسی میکند و منطق سوددهی آن را به سایر حوزههای اقتصادی آمریکا تسری میدهد. نویسنده بهطور کلی تصویری تحلیلی و انتقادی از اقتصاد آمریکا در مهمترین بخشهای تولیدی و صنعتی و خدماتی آن ارائه میدهد. در پایان نیز برنامههای حزب سوسیالیست تحت مدیریتش را برای بهرهبرداری از وضعیت بحران بهوجودآمده در نظام سرمایهداری ارائه میدهد.
در فصل سوم با نام «تغییر تاریخی در مسیر حرکت سرمایۀ جهانی»، بارنز دست به تحلیل و توصیف اقتصاد کشورهای پیشرو سرمایهداری در پرتو تحولات اقتصادی اواخر دهۀ ۱۹۸۰ و اوایل دهۀ ۱۹۹۰ میزند. نویسنده ویژگیهای خاصی را برای اقتصادهای سرمایهداری آمریکا و متحدانش برمیشمرد و تسخیر بازارهای کشورهای نیمهاستعماری توسط آنها را بررسی میکند. بارنز استدلال میکند سرمایۀ جهانی از سوی آمریکا بهسوی سایر کشورها سرازیر است. او مؤلفهها و مشخصههای اقتصادی مانند کشاورزی، سرمایهگذاری، خرید نیروی ارزان کار، تعرفههای گمرکی، سهام و خریدوفروش اوراق بهادار را نیز مرتبط با وضعیت متقابل سرمایهداری در کشورهای قوی و ضعیف مطرح میکند.
عنوان فصل چهارم «نگاهی به صفبندی طبقاتی و نیروهای احیای سرمایهداری در چین، اروپای شرقی و شوروی سابق» است. نویسنده در این فصل به بررسی اوضاع اقتصادی، ساختار اقتصادی و سیاسی و نیز معادلات بینالمللی دربارۀ سه بخش از جغرافیای جهان میپردازد. او این را بررسی میکند که کشورهایی مانند چین و روسیه و شرق اروپا چگونه با امپریالیسم آمریکا روابطی برقرار میکنند.
بارنز معتقد است درون این کشورها، گروهها و طبقههای کمونیستی اصیل متشکل از جوانان و کارگران آگاه همچنان پرچمدار مبارزه و سلطهزدایی و هوشیار در این مبارزه هستند. نویسنده همچنین تحلیلهای روشنی از شکل روابط سیاسیاقتصادی کشورهای کمونیستی چین و روسیه با ایالات متحده را بررسی و نقد میکند و آیندۀ تحولات در حوزههای جهانی این مبادلات را از نظر میگذراند. تحلیلهای این فصل بازۀ زمانی فروپاشی شوروی تا سال ۱۹۹۴ را در بر میگیرد.
بارنز در فصل پنجم با عنوان «فاشیسم و جنگ» معتقد است که در کشورهای امپریالیستی، گروههای دست راستی و فاشیستی بر سر کار آمدهاند که تنازع آنها بر سر کسب بیشترین موجودیت و بهرهبرداری از منابع اقتصادی و مالی جهانی، آنها را وارد ورطۀ هولناک آغاز جنگ جهانی سوم میکند. او ضمن تحلیل اوضاع سیاسی این کشورها و ملیگرایی فریبنده و امپریالیستی آنها، هشدارهای لازم برای مبارزه را به کمونیستها میدهد.
عنوان فصل ششم «تهاجم کارفرمایان و مقاومت طبقۀ کارگر» است. در این فصل، بارنز اقداماتی را تحلیل میکند که صاحبان سرمایه در ایالات متحده برای کسب سود و بهزیان کارگران انجام دادهاند. او روشهای مقابله با این اقدامات را تبیین میکند و معتقد است نیروهای فعال در صف احزاب کارگری، با هر نوع تحمیل استثمارگرایانه مقابله میکنند. نویسنده در این فصل بیان میکند که کاهش ساعات کار در هفته، از مسائل مهم اجتماعی است که جنبش کارگری امروزه باید برای آن تبلیغ و تهییج کند.
در فصل آخر کتاب با عنوان «نتایج سیاسی» که در واقع بخش اختتامیۀ سخنرانی بارنز است، نویسنده ضمن گریز تاریخی به مبارزات و شکلگیری احزاب سوسیالیستی در ایالات متحده، برنامهها و اقدامات انجامشده توسط حزب را ارائه میدهد. در ادامه، فعالیتهایی که حزب سوسیالیست ایالات متحده در مسائل مختلف داخلی و سیاسی انجام داده است و نتایجی که حاصل شده است، تحلیل و نقد میشود.
درآمدی تحلیلی
کتاب گامهای امپریالیسم بهسوی فاشیسم و جنگ نوشتۀ بارنز، با رویکردی چپ نگاشته شده است. کتاب از همهچیز سخن میگوید و روش خاصی برای بیان مطالب ندارد. نویسنده نظریهای مشخص دربارۀ موضوعی خاص را در نظر نمیگیرد تا جامع و کامل به آن بپردازد. در عوض، کتاب به ابزاری در دست نویسنده تبدیل شده است که از دریچۀ آن، ترکتازی علیه سرمایهداری امپریالیستی و اقمار آن را آغاز کند. او از هرجا که بتواند، روزنهای مییابد و دربارۀ سویهها و اقدامات امپریالیسم آمریکا روشنگری میکند.
بارنز سعی میکند مکانیسمهای اقدامی سرمایهداری در ایجاد فقر و نابرابری و استثمار را برای مخاطب روشن کند. او شناخت دقیق و عالمانهای از سرمایهداری ارائه نمیدهد. بهگمان او، سرمایهداری هیولایی است که فقط خون زحمتکشان را میمکد و اگر جوانان و احزاب کمونیستی کمی هماهنگ باشند و توانشان را به کار گیرند، میتوانند آن را نابود کنند. بهباور او، سرمایهداری مکانیسم دفاعی قدرتمندی ندارد. این در حالی است که سرمایهداری نظمی فوق پیچیده دارد و پیشرفته است و در آن، روان و ناخودآگاه انسان نیز تسلیم تولید و مصرف شده است. این نظم در وجود انسانها چیزی پنهانی و اگزوتیک به ودیعه نهاده است که مدام تمنا و طلبکنندۀ سرمایهداری باشند.
همچنین بارنز معتقد است جوانان و گروههای مختلف انسانی ترجیح میدهند مبارزه کنند تا اینکه در زندگی کسالتبار بورژوازی غوطه بخورند. این ادعایی است بسیار پوچ و بیپایه. اتفاقاً آنچه سرمایهداری را پایدار میکند، جذابیت در تنوع و تکثر و حق انتخاب است. پاساژهای مختلف و پرزرقوبرق انسانها را صدا میزنند و ایشان آریگویان، عزم آن حجمهای هندسی را میکنند. تکیۀ بیش از حد بارنز بر رویکرد چپمدارانهاش باعث یکسونگری او در فهم واقعیتها و به همان ترتیب تقلیلگرایی او در کشف منشأ رویدادها شده است. برای مثال، او حتی جنگ داخلی یوگسلاوی را مرتبط با امپریالیسم جهانی میداند و حاضر نیست اختلافات نژادی و قومی و مذهبی را در آنجا در نظر بگیرد.
کتاب بارنز زیاد نشان میدهد؛ اما کم میگوید. او مدعی میشود که بحرانهای اقتصادی دهههای پایانی ۱۹۸۷ و بحرانهای بعد از آن که دامنگیر سرمایهداری شده است، هم میتواند باعث فروپاشی سرمایهداری شود و هم باعث ایجاد جنگ سوم جهانی میان کشورهای امپریالیستی. این ادعا بیشتر پر از شور و احساس است تا منطقی عقلانی. کتاب او تحولات سال ۱۹۹۴ را پوشش میدهد و حوادث بعد از آن در طول این دو دهه، چیزی خلاف ادعای او را ثابت کرده است. همچنین او نمیخواهد بپذیرد که این بحرانها ویژگی همیشگی نظام سرمایهداری است که بهواسطۀ آن، نوعی زیست همیشگی را تجربه کرده است. بارنز میخواهد از هر نشانهای که در جهان امپریالیسم و سرمایهداری یافت میکند، راهی بهسوی رهایی بیابد.
بارنز تحلیلهای زیبایی از تاریخِ محل بحثش در اوضاع سیاسی و اقتصادی جهانی ارائه میدهد؛ ولی هرجا در وادی پیشگویی قدم نهاده، دچار تقلیلگرایی شده است. تحلیلهای او متکی بر رویکردهای ضدامپریالیستی است که قاعدتاً بهتعبیر هایدگر، نمیتواند همۀ حقیقت را روشن سازد. کتاب بارنز در اوضاع حساس پس از جنگ سرد نگاشته شده است که در آن، سرمایهداری و آمریکا درگیر جنگ عراق بوده و شوروی در حال فروپاشی. این دو مسئله تأثیر فراوانی بر تحلیلهای او گذاشته است. اوضاع کنونی نظم اقتصادی جهانی با گذشتۀ محل بحث بارنز بسیار تغییر کرده است که این کتاب عاجز از بررسی آنهاست.
کتاب مقدمه و نتیجهگیری ندارد. ترجمۀ کتاب روان است و قلم نویسنده نیز بدون دشواری. مترجم برای نامها و اصطلاحهای خاص مانند شرکتهای صنعتی و تکنولوژیک، از معادل انگلیسی در پانوشتها استفاده نکرده است و در عوض در متن، آنها را به فارسی و بولدشده آورده است.
زمستان داغ طولانی سرمایهداری شروع شده است / جک بارنز /طلایۀ پرسو
نگاهی اجمالی
زمستان داغ طولانی سرمایهداری شروع شده است کتابی است بهقلم جک بارنز که مسعود صابری آن را ترجمه کرده است و انتشارات طلایۀ پرسو ناشر آن است. چاپ اول کتاب در ۱۳۸۸ و چاپ دوم آن در سال ۱۳۹۴ و در ۱۴۴ صفحه روانۀ بازار شده است. هدف کتاب بررسی تحولات سیاسی جهانی در بحرانهای اقتصادی سال ۱۹۹۷ و ۱۹۹۸ است. بارنز با رویکردی مارکسیستی، در این کتاب قصد دارد تحولاتی را تحلیل کند که سرمایهداری آمریکا در بحبوحۀ بحران اقتصادی تجربه کرده است. او میخواهد حکم به ظهور نشانههای فروپاشی اقتصاد امپریالیستی بدهد.
نویسنده استدلال میکند که سرمایهداری و سیستم امپریالیستی جهانی در مسیر تاریخیاش وارد بحران و باتلاق عمیقی شده که حکم به نابودی آن و شکلگیری فاشیسم جنگی میدهد. حوادث ۱۱سپتامبر به این واقعیت سرعت بخشیده است. بارنز این فرورفتگی در بحران را به «زمستان طولانی و نادر سرمایهداری» تعبیر کرده است.
مروری تخصصی
کتاب زمستان داغ طولانی سرمایهداری شروع شده است، مجموعهسخنرانی جک بارنز در همایش و کنگرۀ حزب سوسیالیست در سال ۲۰۰۲ است. نویسنده در این کتاب، تحولات سیاسی امروز جهان را در پرتو روند تحولات اقتصادی تجزیهوتحلیل کرده و پیامدهای عملکرد متقابل آنها را در شکلگیری تحولات آینده بررسی میکند. همچنین کتاب به تشریح ساختارهایی میپردازد که میراث تاریخ معاصرند. نویسنده پایه و منطق تحولات و تلاطمهای امروز و چشمانداز عواقب مترتب بر آنها را مطرح میکند.
بارنز اساس سخنرانی خود را بر سه مسئله استوار میکند: بررسی تحولات ساختار اقتصادی و بحرانهای شکلگرفته در پایان دهۀ ۱۹۹۰، حوادث ۱۱سپتامبر۲۰۰۱ و فروپاشی برجهای دوقلو که بارنز علل رویدادن این حادثه را بررسی میکند و واکنش و جهتگیری حزب سوسیالیست را دراینباره بیان میکند و اصل سوم سخنرانی او شامل عملکردها و اقدامات حزب سوسیالیست و برنامههای آن است.
بارنز در ابتدا ساختار اقتصاد جهانی را بررسی میکند و میگوید بحرانهای اقتصادی، به نوعی نزاع در میان کشورهای سرمایهداری منجر خواهد شد که در آن، احزاب دست راستی بر سر کار میآیند و بهدنبال ایجاد نوعی تخاصم برمیآیند. در ادامه، بارنز ساختار اقتصادی ایالات متحده را تحلیل میکند و بخشهای تجاری، مالی، بانکداری و مسکن و تجارت را در دوران بحران، بررسی میکند. نویسنده سیاستهای طبقۀ حاکم در آمریکا در واکنش به بحرانهای اقتصادی را آماج شدیدترین انتقادات قرار میدهد.
بارنز در ادامه، به حادثۀ ۱۱سپتامبر۲۰۰۱ میپردازد و آن را واکنشی به سیاستهای امپریالیستی ایالات متحده و نظامیگریهای خارجی آن میداند. بارنز این واقعه را هشداری برای فروپاشی بهراهافتاده از گذشتۀ سرمایهداری مینامد. او همچنین بیانیۀ حزب سوسیالیست را که در مجلات مختلف در واکنش به حوادث ۱۱سپتامبر۲۰۰۱ نگارش شده است، برای حاضران قرائت میکند. در پایان نیز وی مانند همیشه، اقدامات، برنامهها، رویکردها، جهتگیریها و فعالیتهای حزب سوسیالیست دربارۀ مسائل مختلف سیاسی و اقتصادی رویداده را تشریح میکند. او حزب و جوانان و کارگران عضو آن را به هوشیاری در برابر امپریالیسم و اقدامات آن سوق میدهد. بارنز اقدامات حزب و اعضای آن دربارۀ چاپ و نشر کتابها و جزوهها را برمیشمرد. او بهطور کلی، یک بیلان کاری از وضعیت حزب سوسیالیسم ارائه میدهد.
درآمدی تحلیلی
به برهوت حقیقت خوش آمدید: کتاب زمستان داغ طولانی سرمایهداری شروع شده است، مجموعهسخنرانی جک بارنز است. این کتاب چه بهلحاظ ساختار و چه محتوا، دقیقاً شبیه کتابهای دیگر اوست. والتر لیپمن در جایی میگوید وقتی همۀ ما یک جور میاندیشیم، در واقع هیچیک نمیاندیشیم. بار دیگر بارنز تا دندان به رویکرد چپ مسلح شده است و به استقبال جنگ پرومتهای با سرمایهداری میرود و هرچیزی که به دستش برسد، نثار امپریالیسم میکند.
بارنز در این کتاب دوباره بحرانی را دستمایه قرار داده است و آن را نقطۀ عطفی میشمارد برای حمله به ساختارهای اقتصادی ایالات متحده. او بحران مالی ۱۹۹۷ آسیای شرقی را تحلیل میکند و از این نقطه و در پرتو تحولات آن، عملکرد سیستمهای اقتصادی مانند بانکداری و بورس را در ایالات متحده به چالش میکشد. او ضمن حملۀ گسترده به طبقات سرمایهداری و صاحبان صنایع و سیاستمداران، فروپاشی آنها و شکلگیری یک جنگ دیگر را در پرتو بحران اقتصادی نوید میدهد، نویدی که سیزیفوار هفت سال پیش از آن نیز دربارۀ بحران ۱۹۸۷ داده بود و محقق نشد.
مشکل هستیشناسی بارنز این است که با مشاهدات عینی و ارائۀ آمارهای اقتصادی، سرمایهداری را تحلیل میکند. او تمام مسیر پیچیدۀ سرمایهداری را در عملکردهای اقتصادیاش خلاصه کرده است و بر اساس آن، بحرانهای مالی و تجاری رویداده در سرمایهداری را نشانۀ نابودیاش میبیند.
بارنز آمریکا را سردمدار سرمایهداری میداند و هر فاجعهای را که برای این کشور رخ بدهد، اعم از ۱۱سپتامبر یا درگیرشدن در جنگی داخلی، به صدا درآمدن ناقوس مرگ سرمایهداری میشناسد. این در حالی است که باید صورتمسئله را از نو نوشت: سرمایهداری فقط یک نظم اقتصادی نیست که با فرودوفراز سهام و سود و اینچنین مسایلی بتوان درکش کرد؛ بلکه مسئلهای فلسفیروانکاوانه نیز هست که انسان و هستی او را نشانه گرفته است و مجموعهای از میل را در جهت بقای خود خلق کرده است. همچنین سرمایهداری را نمیتوان به آمریکاییبودن تقلیل داد؛ بلکه یک سیستم نامرئی در جهان وجود دارد که عملکردش نیز دیگر در اختیار گروه خاصی نیست. بهقول فوکو، ساختارها همین که شکل گرفتند، دیگر معلوم نیست چگونه عمل میکنند.
بارنز همۀ پدیدهها را با رویکردی تحلیل میکند که منجر به یکسونگری میشود. او یک مسلسل با برند لنین و تروتسکی به دست گرفته و دیوانهوار به خیابانهای منهتن قدم میگذارد و هرچیز را که شبیه کالا باشد، به رگبار میگیرد. بارنز ژستهایش در باب دموکراسی را از دست داده است. او دم از نقض حقوق انسانها و خاصه حقوق طبقات کارگری توسط ایالات متحده میزند؛ ولی خُردشدن استخوانهای خلقهای تحت شدیدترین سلطۀ کره شمالی را نمیشنود. او از دولت کرۀ شمالی که با سیاستهای آمریکا مخالف است، با عنوان ستمدیده یاد میکند. دقیقاً این بحرانی است که اکثر چپها در اروپا و آمریکا بدان مبتلا هستند. برای آنها چپ بودن یعنی مخالف آمریکا بودن و این مسئله را به هر بهایی تبیین میکنند. نقدهای اسلاوی ژیژک دراینباره بسیار درخشان است که مجالش در این نوشتار نیست.
بهطور کلی باید گفت کتاب بارنز مانند دیگر نوشتههای او که البته سخنرانیهای کتابشده هستند، بدون تئوری و روش خاصی هستند و نویسنده از هر در سخن میراند و امپریالیسم را به چالش میکشد و در ادامه، برنامههای حزب سوسیالیست را برمیشمرد. بارنز هیچگونه تحلیل نظری برای درک سرمایهداری و ایجاد راهکارهای سیاسی ندارد. او برای درک امپریالیسم سرمایهداری، به نوشتههای لنین ارجاع میدهد. این در حالی است که در طول صد سال گذشته، سرمایهداری هر لحظه به رنگی درآمده است و بحرانی را از سر گذرانده و پا به مرحلۀ پیشرفتهتری گذاشته است.
در پایان باید بگوییم که ترجمۀ کتاب روان است و مترجم پانوشتها را در حد نیاز آورده است.
مبارزۀ طبقاتی و نبرد برای حقوق سیاهان؛ آنچه کارگران در ایالات متحده از بلشویکها آموختند / جک بارنز / طلایۀ پرسو
نگاهی اجمالی
مبارزۀ طبقاتی و نبرد برای حقوق سیاهان؛ آنچه کارگران در ایالات متحده از بلشویکها آموختند، کتابی است بهقلم جک بارنز و ویراستاری استیو کلارک و ماری آلیس واترز که افشین صدرایی آن را ترجمه کرده و نشر طلایۀ پرسو چاپ اول آن را در سال ۱۳۹۴ و در ۱۲۱ صفحه چاپ کرده است. کتاب جلد چهارم از مجموعهکتاب مالکوم ایکس، آزادی سیاهان و مسیر قدرت کارگران است که بارنز نوشته است. هدف کتاب بررسی تاریخی جایگاه سیاهپوستان در مبارزات انقلابی علیه امپریالیسم ایالات متحده است و آن را در پرتو دو مصاحبه با تروتسکی مطرح کرده است. نویسنده در این کتاب معتقد است که سازمان کمونیستی در ابتدای خلقتش هیچ نقشی برای سیاهپوستان در مبارزات قائل نبوده است و بعدها با سرکارآمدن بلشویکها و بهویژه اقدامات تروتسکی است که سازمان به ارزش و جایگاه سیاهپوستان در مبارزات پی میبرد. بررسی این روندها موضوع و هدف کتاب را تشکیل میدهد.
مروری تخصصی
کتاب مبارزۀ طبقاتی و نبرد برای حقوق سیاهان، بسیار مختصر و کوتاه است. کتاب شامل مصاحبهها، عکسها و نامهنگاریهاست. قسمت اول کتاب با عنوان «هرآنچه جدید و مترقی بود، از انقلاب بلشویکی ۱۹۱۷ ناشی شد»، ضمن نشاندادن تبعیضهای نژادی علیه سیاهپوستان در ایالات متحده، به بررسی عملکرد حزب کمونیست در سالهای ابتدایی شکلگیریاش دربارۀ وضعیت سیاهپوستان میپردازد.
نویسنده با ارائۀ اسنادی دربارۀ حزب کمونیست آمریکا، بیان میکند که حزب هیچ جایگاه و ارزشی برای حقوق و مبارزات سیاهپوستان در روند تحولات انقلابی در نظر نگرفته است و موضع حزب این بوده که تنها راه نجات سیاهپوستان، همان راه نجات سفیدپوستهاست: سوسیالیسم. اما با بر سرکار آمدن بلشویکها و رهبری لنین، فشارها از طرف بینالملل (انترناسیونال) دوم و کمونیستهای شوروی بهسرپرستی لنین و تروتسکی بر اعضای حزب کمونیست آمریکا وارد آمد تا جایگاه ویژهای برای مبارزات سیاهپوستان در نظر بگیرند. در ادامه، بارنز تأثیرات این فشار را مثبت تلقی میکند و آن را قدمی مبارک از سوی فرشتگان نجات میداند.
قسمت دوم کتاب، «مسئلۀ ملی و مسیر دیکتاتوری پرولتری در ایالات متحده؛ تبادلنظر با لئون تروتسکی» نام دارد. در این قسمت، بارنز مصاحبهای را که در فوریۀ۱۹۳۳ آرنی سوابک که در آن زمان دبیر سراسری سازمان کمونیستی آمریکا بود، با تروتسکی در ترکیه انجام داده، منتشر کرده و دربارۀ آن مطالبی را بهشکل پانوشت ارائه میدهد. آرنی سوابک از طرف سازمان مأموریت داشته است تا جهتگیری سازمان و چگونگی فعالیتش در مبارزات برای حقوق سیاهپوستان و تلاشهای حزب برای جذب آنها را با تروتسکی در میان بگذارد.
در ادامه، کتاب با چندین عکس از وضعیت سیاهپوستان آراسته شده است. سپس نامۀ تروتسکی به دبیر سراسری حزب سوسیالیست آمریکا، جیمز کانن، مطرح شده و بعد از آن، جلسههای مباحثهای که میان سیالآر جیمز، نویسندۀ کمونیست اهل ترینیداد و چارلز کرتیس، از اعضای حزب کمونیست آمریکا، با تروتسکی که در سال ۱۹۳۷ در مکزیک انجام شده، بررسی شده است. در این جلسات، حضار دربارۀ خودمختاری سیاهپوستان آمریکایی در کمربند ایالات جنوبی و تشکیل سازمانهای سیاهپوستی به گفتوگو پرداختهاند.
درآمدی تحلیلی
مبارزۀ طبقاتی و نبرد برای حقوق سیاهان، کتابی ساده و مختصر و تاریخی است. بارنز در این کتاب بر آن است که تأثیرات انقلاب بلشویکی را بر شکلگیری نقش سیاهپوستان در ایالات متحده بررسی کند. کتاب در ابتدا روشمند و مشخص آغاز میشود و حول موضوع مشخصی دور میزند. در ابتدا نویسنده بیان میکند که سازمان کمونیستی در آمریکا در زمانۀ آغازبهکارش نقشی برای سیاهپوستان قائل نبوده است. او با آوردن دلایلی از سندها و گفتههای تاریخی، قصد مستدلکردن ادعای خود را دارد. سپس بیان میکند که انقلاب بلشویکی در سالهای رهبری لنین، فشارهایی را بر حزب کمونیست وارد آورد تا بر نقش سیاهپوستان بیشتر تأکید کنند.
در ادامه، کتابِ بارنز تنها دو مصاحبه و جلسههای گفتوگو میان تروتسکی و مصاحبهکنندگان را در بر میگیرد که بحث آنها حول خودمختاری در کمربند سیاه ایالات جنوبی در آمریکاست. در واقع کتاب تا حدودی از جامعیت خود دور میافتد. مباحث در ادامه، سؤال و فرضیۀ اصلی کتاب را تا حدودی کمرنگ میکند. کتاب با وجود اسم پرطمطراقی که برای آن انتخاب شده است، نتوانسته بهشکل کامل مباحث را پوشش دهد. عنوان کتاب حجم زیادی از مطالب تاریخی و نظری را میطلبد، نه صفحات اندکی از آرشیوهای تاریخی را. نکتۀ دیگر این مطلب است که خود بارنز نقشی در تحلیل کتاب ندارد و حضورش بسیار کمرنگ است، بهجز در بخش ابتدایی که آنهم بیشتر ارجاعات اسنادی تاریخی است.
مسئلهای دیگر که به محتوای کتاب برمیگردد، این است که هرگاه دربارۀ امکان کشور مستقل سیاهپوستان در ایالات متحده بحث میشود، همۀ افراد، از متفکر گردنکلفتی چون تروتسکی گرفته تا سایر حضار، یک نکته را در تحلیلهایشان نادیده میگیرند: آنها با هزار امید و تحلیل از استقلال سیاهپوستان سخن میرانند؛ ولی هیچکدامشان واکنش دولت مرکزی آمریکا را مدنظر قرار نمیدهند. این واکنش بهراحتی میتواند طومار چپ و راستشان را در هم بپیچد.
بهطور کلی باید گفت کتاب چیز زیادی برای مطرحکردن ندارد و زمان و موضوعش نیز تا حدودی با رخدادهای کنونی بشر کماهمیت شده است. کتاب ترجمۀ روانی دارد و ویراستاری کتاب بهجز در یکیدو جا، پذیرفتنی است. مترجم دربارۀ پانوشتها بسیار فعال و مناسب عمل کرده است. کتاب مقدمه و نتیجهگیری ندارد؛ ولی ناشر یادداشت نسبتاً خوبی بر آن نوشته است. در پایان کتاب نیز واژهنامهای تعبیه شده است که در آن، توضیحاتی دربارۀ اسامی خاص افراد و سازمانها و گروههای مختلف ارائه شده است.