دایرۀ انتخاب مخاطب گسترده‌تر شده است
یکشنبه 02 آذر 1399

دایرۀ انتخاب مخاطب گسترده‌تر شده است

تولید و توزیعمان هم‌زمان دارد به یک رشدی می‌رسد و می‌توان گفت این رشد ظرفیت دوبرابر‌شدن دارد. منتها برای این کار باید در کتاب‌هایمان تنوع موضوعی ایجاد و روی موضوعات متنوع‌تری کار کنیم. نشر انقلاب دارد صرفاً در دوسه موضوع فعالیت می‌کند. خب این اشکال دارد.

محمد حقی مدیر انتشارات کتابستان است که مدتی از آغازبه‌کارش در شهر قم نمی‌گذرد. با این حال، تنوع و جذابیت کارهای این نشر نو پا شایستۀ توجه است. محمد حقی پیش از این، مدیر سامانۀ کارشناسی مجمع ناشران انقلاب اسلامی بوده است.

 

 

در انتشارات کتابستان، روند تغییر شمارگان کتاب‌ها چگونه بوده است و آیا این روند کاهشی بوده است یا خیر؟ همچنین برای اینکه درکی از ارتباط نشر شما با بازار داشته باشیم، بفرمایید یک کتاب منتشرشده در کتابستان چقدر زمان می‌برد تا یک چاپش یا نیمی از آن به فروش برسد؟

ما کاملاً بر اساس عرف عمل می‌کنیم. در دوره‌های مختلف، عرف‌های مختلف به میان می‌آید. از چهارپنج سال پیش که شروع به فعالیت کردیم، شمارگان کتاب‌هایمان دوهزار نسخه بوده. الان هم عرف هزار نسخه است. ما روی این تعداد جلو می‌رویم. حتی اگر بخواهیم از یک کتاب پنج‌هزار نسخه چاپ کنیم، پنج تا هزار‌ تا چاپ می‌کنیم. تلقی بنده این است که اتفاقی برای تیراژ ما نیفتاده است؛ یعنی تیراژمان سر جای خودش است و نوبت چاپ‌هایمان را عوض کرده‌ایم. مثلاً اگر قبلاً دوهزار تا چاپ می‌کردیم، شش‌ماهه می‌فروختیم. الان دوهزار‌ تا را در قالب دوسه چاپ عرضه می‌کنیم و زمان فروش هم زیاد فرقی نکرده است. دلیل آن هم این است که چند وقتی است تب نوبت چاپ در بازار به وجود آمده است. این تب نوبت چاپ بالاخره جذابیتی دارد. مخاطب وقتی می‌بیند کتابی مثلاً پانزده بار چاپ شده، این برایش جذاب‌تر است تا اینکه ببیند کتابی مثلاً سه بار چاپ شده است. برداشتمان این است که وقتی نوبت چاپ بالا می‌رود، کتاب خواهان بیشتری داشته است. عرف نشر تقریباً به این سمت رفته است و ما هم شاید در همان روال داریم عمل می‌کنیم.

 

طبق آمارهای خانۀ کتاب، وضعیت نشر کتاب در کشور در حال حرکت به‌سمت کوچک‌شدن بازار کتاب است؛ یعنی با وجود اینکه تعداد عنوان‌ها دارد زیاد می‌شود، در عین حال، شمارگان کلِ همۀ عناوین در حال کاهش است. این روند، سوای مشکلات اقتصادی اخیر، در طول سالیان متمادی به نحو مستمر در جریان بوده است. به نظر شما چرا دارد این اتفاق می‌افتد؟

تلقی من این نیست که بازار دارد کوچک می‌شود؛ چون به تعداد کتاب‌فروشی‌ها دارد اضافه می‌شود.

 

آیا این به‌دلیل تفاوت در خرید دولت نیست؟ به این صورت که دولت قبلاً بیشتر می‌خریده و اکنون کمتر و این موجب رونق کتاب‌فروشی‌ها شده است.

نه! گردش مالی کل بازار نشر و بودجه‌ای را که دولت برای خرید کتاب دارد، اصلاً نمی‌شود با هم مقایسه کرد. یعنی شاید در تحلیل‌هایی، تا سه‌هزارمیلیارد تومان برای صنعت نشر در حوزهٔ عمومی گردش مالی داریم؛ اما در خوشبینانه‌ترین حالت، دولت مثلاً سی‌چهل‌میلیارد تومان کتاب می‌خرد. این دو با هم نسبتی ندارند. اصلاً این یک‌درصد است! درست می‌گویم؟

 

اگر عددها همین باشد، درست می‌فرمایید. آیا این سال‌های اخیر به این وضعیت نرسیده‌ایم؟ شاید سال‌های قبل این نسبت برقرار نبوده است.

نه، همین قصه بوده است. نسبت بین حمایت دولت و نسبت بین چاپ و فروش کتاب، عجیب و غریب است. یعنی به نظر من خرید دولت، متغیر مهمی در بازار نشر نیست.

 

آمارهای من دربارۀ کاهش شمارگان کل، از خانۀ کتاب استخراج شده است.

خانهٔ کتاب هم همین را می‌گوید. شما هم به خانهٔ کتاب بگویید مثلاً جامعهٔ آماری یا گردش مالی یا قیمت کتاب‌های موجود در بازار چقدر است؟ او می‌تواند آمار بدهد. می‌گوید شصت‌هزار عنوان کتاب مثلاً در تیراژ هفتصد نسخه: شصت‌هزار عنوان هفتصدهشتصدتایی ضرب‌در میانگین قیمت کتاب چهل‌هزارتومانی. اصلاً عددش عجیب و غریب است.

 

درست است. این به‌دلیل کاهش ارزش پول هم است. اگر بخواهیم با سال‌های قبل هم مقایسه کنیم، باید این را در نظر بگیریم.

ده سال قبل را در نظر بگیرید. بودجهٔ امسال چقدر است؟ آمار خانهٔ کتاب آن موقع را هم نگاه کنید. غرض اینکه من عقیده ندارم که بازار کتاب کوچک شده است. از یک طرف، داریم می‌بینیم که ناشر اضافه می‌شود؛ ناشرانی که طی چهارپنج سال، برند معروف می‌شوند. مثال‌های آن هم متعدد است؛ هم در فضای حزب‌اللهی و ارزشی و هم غیر از آن. از آن طرف، نمی‌شود گفت ناشران فعال گذشته‌مان دچار افول عجیب و‌ غریبی شده‌اند. مثلاً ناشرانی داریم که سه‌چهار سال فعالیت کرده‌اند و رفته‌اند به محاق! اتفاقاً در تحلیل خرید ارشاد باید این ناشران را دید. قصۀ ناشران موسمی در دولت‌های مختلف مطرح بوده است؛ هم در دولت اصلاحات، هم در دولت آقای احمدی‌نژاد. بعد که حمایت دولت از این‌ها برداشته شد، یک‌دفعه محو شدند. الان نمی‌خواهم نام ببرم؛ ولی کاملاً در ذهن دارم که مثلاً در دورهٔ اصلاحات چه افرادی یک‌دفعه آمدند و از سال 1382 و 1383 ضعیف شدند و از سال 1384 به این طرف، دیگر کتابی از آن‌ها نمی‌بینیم. روی حمایت دولت از بدنهٔ نشر نباید حساب کنید.

این گزاره که بازار نشر کوچک شده است، گزارهٔ صحیحی نیست. به نظر من این درست است که بگوییم تنوع کتاب در نشر و در بازار زیاد شده است. وقتی تنوع نشر بالا می‌رود، طبیعتاً قدرت انتخاب مخاطب هم افزایش می‌یابد. مثلاً فرض کنید دربارۀ امام‌حسین در دوره‌ای مثلاً سه کتاب داشتیم با تیراژ پنج‌هزار نسخه و الان مثلاً سی کتاب داریم و تیراژ هرکدام هم هزار نسخه است. اینجا دایرۀ انتخاب مخاطب بیشتر شده است؛ چون دارید مدام تنوع محصول ایجاد می‌کنید. در کل وقتی نگاه می‌کنید، می‌بینید آن سه کتاب ۱۵هزار نسخه تیراژ داشته و این سی کتاب ۳۰هزار نسخه؛ یعنی بازارش دو برابر شده است؛ ولیکن شمارگان هر عنوان را که نگاه کنید، کم شده است. دقیقاً مثل محصولی مانند یخچال. یک دوره مثلاً امرسان و ال‌جی در بازار بود. بعد از مدتی، برندهای دیگر آمد و شمارگان یخچال کم شد؛ ولی مصرف یخچال پایین نیامد.

مؤید تحلیل بنده از حوزۀ نشر چند گزاره است. یک، اینکه تقریباً هر سال در نمایشگاه کتاب تهران با رشد فروش مواجهیم. مثلاً امسال قائم‌مقام نمایشگاه گفتند واریزها در دستگاه‌های POS ۳۵درصد بیشتر شده است. ممکن است بگویید قیمت کتاب هم ۳۰درصد افزایش داشته؛ ولی به‌هر‌حال بالا رفته است. دو، دارد به تعداد کتاب‌فروشی‌ها اضافه می‌شود. سه، به تعداد ناشرها افزوده شده است. چهار، آمار کل نشر کشور دارد رشد می‌کند. این‌ها همه مؤید این است که بازار کوچک نشده؛ بلکه متنوع شده است.

 

در کنار این مؤلفه‌هایی که شما گفتید که بعضی‌هایش استنباط‌های چشمی است، مؤلفه‌های دیگری هم وجود دارد. ضمن اینکه نمی‌توان کل بازار کتاب ایران را طبق آنچه در نمایشگاه کتاب تهران اتفاق می‌افتد، ارزیابی کرد. من می‌گویم که چیز دیگری که باید در کنار آن‌ها بگذاریم، تیراژ کتاب است. آیا می‌توانیم همۀ کاهش تیراژ را به‌دلیل افزایش تعداد چاپ‌ها بدانیم؟ ضمن اینکه من تأکید می‌کنم شمارگان کل در حال کاهش است.

من این را قبول ندارم. مثلاً در دوره‌ای می‌خواستند تاریخ فلسفه بخوانند، فقط یک تاریخ فلسفۀ کاپلستون داشتیم. الان می‌خواهند فلسفه بخوانند، صد تا کتاب داریم. چند روز پیش، کسی داشت تعریف می‌کرد که در دوره‌ای اگر می‌خواستی دربارۀ خواجه عبدالله انصاری کتاب بخوانی، چیزی پیدا نمی‌شد. الان مثلاً شش کتاب دربارۀ ایشان چاپ شده است. آن موقع که عناوین کتاب زیاد نبوده. یک تک‌ کتاب داشتیم که آن هم تیراژش خوب بوده؛ ولی در بیست سال اخیر، تعداد نویسندگان ما بیشتر شده است. اگر بخواهیم به قول شما چشمی نگاه کنیم، در دوره‌ای در عرصۀ رمان ارزشی، به ده اسم می‌رسیدیم؛ اما الان به پنجاه اسم می‌رسیم. زمانی می‌خواستیم در حوزۀ شعر کتاب نام ببریم، به پنج اسم می‌رسیدیم؛ اما الان به صد‌ تا اسم می‌رسیم. این‌ها همه‌اش رشد است.

 

این‌ها همه منجر به افزایش تولید عناوین کتاب می‌شود. حتی افزایش نویسندگان هم به همین جا ختم می‌شود.

خب بله. تنوع ایجاد شده است.

 

پرسش من اینجاست که آیا به همین میزان، واقعاً افزایش آمار فروش در شمارگان هم داریم؟ چون با توجه به افزایش جمعیت، مخاطبان ما هم زیاد شده‌اند.

فروش داریم که اضافه می‌شود دیگر!

 

ولی فروش هر عنوان واقعاً کم است.

نه! من می‌گویم تنوع محصولمان بالا رفته است. قبلاً اگر می‌خواستیم در حوزۀ غزل معاصر نام ببریم، می‌گفتیم حسین منزوی، محمدعلی بهمنی و فلان. الان می‌توانیم بیست تا اسم بگوییم. دوره‌ای که من می‌خواستم غزل معاصر بخوانم، سه انتخاب جلوی روی من بود. خب مجبور بودم در میان این سه تا انتخاب کنم؛ ولی حالا سی انتخاب دارم.

 

اجازه بدهید مسئلۀ دیگری را طرح کنم. زمانی که بر لزوم تشکیل جبهۀ فرهنگی انقلاب تأکید می‌شد، معمولاً این‌گونه گفته می‌شد که ما به لحاظ تولید محتوا مشکلی نداریم و محتواهای غنی تولید کرده‌ایم؛ ولی در توزیع مشکل داریم. به نظر شما آیا این طرح مسئله درست است یا خیر؟ یعنی آیا واقعاً در بحث تولید مسئله نداریم، یا مسئلۀ کمتری داریم؟ آیا موضوع به این صورت نیست که حتی مسئلۀ تبلیغ و توزیع ما هم به مسئلۀ نقص در تولید بازمی‌گردد؟ ما در فرایند تولید اصلاً به تبلیغ و توزیع محصول فکر نمی‌کنیم و همین ضعف، ادامۀ این چرخه را هم با مشکل مواجه کرده است. شما به‌طور مشخص در حوزۀ کتاب، مشکل را کجای چرخۀ نشر می‌دانید؟

اینکه بین تولید و توزیع و ترویج کدام مقدم و کدام مهم‌تر است، بستگی دارد به اینکه کدامش به حد بلوغ رسیده است. ما واقعاً در زمانی در تولید خوب بودیم؛ به این معنا که یک سری نویسنده داشتیم که یک سری کتاب تولید کردند. تقریباً ده‌پانزده سال قبل، این دغدغه پیش آمد که این تولیدات خوبمان مشکل توزیع دارند. چون در آن برهه دچار مشکل توزیع بودیم، اراده‌هایی در این زمینه به میان آمد. از سال 1385 به این طرف که از 1388 اوج گرفت، آدم‌های دغدغه‌مندی به صحنه آمدند که فکر می‌کردند کتاب‌های خوبی وجود دارد که متأسفانه به‌خوبی توزیع نشده و به دست مخاطب نرسیده است. در آن برههٔ زمانی، مسئلهٔ ما توزیع بود؛ ولی الان کتابی که کیفیت خوبی در حوزهٔ تولید دارد، به این معنا که محتوای کتاب مناسب و متناسب با مسئلهٔ جامعه است و برای رفع نیازی در جامعه تولید شده است، مشکل توزیع نخواهد داشت. شبکهٔ توزیع فعلی ما در فضای غیرحزب‌اللهی کاملاً این توان را دارد. در فضای حزب‌اللهی هم شبکهٔ توزیع فعلی هنوز به استاندارد خودش نرسیده است؛ ولیکن با همین طفل نورس هفت‌هشت‌ساله واقعاً اگر کتاب خوب ارزشیِ مناسبی تولید شود، اصلاً مشکل توزیع نخواهد داشت؛ به این معنا که اگر کتاب چاپ شود و در یک سال هفت‌هشت چاپ بخورد، اتفاق عجیب و غریبی رخ نداده است. در همین مدت دو سال اخیر، چند کتاب خوب حزب‌اللهی افتاده سر زبان‌ها و همین توزیع فعلی ما که سه‌چهار مسئول پخش دارد و نزدیک صد کتاب‌فروشی، توانسته‌اند توزیع آن را انجام بدهند. اصلاً ربطی هم به ناشر معروف و غیرمعروف ندارد؛ هرچند ناشر معروف مسیرش هموارتر است.

البته این با آن نگاه حرفه‌ای به انتشار کتاب فاصله دارد؛ چون اصلاً کتاب موفق کتابی نیست که ده چاپ بخورد. کتاب موفق کتابی است که اقلاً ۵۰هزار نسخه بفروشد و نویسندۀ آن بتواند بگوید رسماً می‌خواهم از این به بعد، کار نویسندگی بکنم. با تیراژ پنج‌هزار نسخه، نویسنده نمی‌تواند به این حد برسد. ولی با این حال، وقتی کتاب خوبی چاپ بشود و کیفیت خوبی داشته باشد، الان توزیعش مشکل خاصی نخواهد داشت. مثلاً شما شبکهٔ پاتوق کتاب‌ها، شهر کتاب‌ها، به‌نشرها، فروشگاه‌های خوبی که در خیابان انقلاب هستند یا در شهرهای مختلف تک‌به‌تک هستند، کیهان، کتاب اندیشه، کتابستان، این‌ها واقعاً چنین کتابی را می‌آورند. مثلاً اگر بخواهم مثال‌های عینی همین یک سال اخیر را بگویم، کتاب سه دقیقه تا قیامت، نخل و نارنج، آن سوی مرگ و... کتاب‌هایی هستند که در مدت کمی، در حد سی‌چهل‌هزار نسخه از آن‌ها استقبال شده است.

در فضای روشن‌فکری هم این‌طور نیست که کتاب مثلاً دویست تا چاپ بخورد! نه! تنها دربارۀ چند کتاب این اتفاق می‌افتد.

 

پس شما این را قبول دارید که در تولید مشکل داریم؛ چه در فضای انقلاب، چه ناشرانی که در فضای عمومی کار می‌کنند.

مقصود من کار به‌صورت حرفه‌ای بود. توزیع دارد اتفاق می‌افتد؛ به این معنا که نویسنده‌ای که کتاب را می‌نویسد، کتابش اگر خوب باشد، تا هفت چاپ می‌خورد؛ ولی دوره‌ای اصلاً ما این را نداشتیم. چه بسیار کتاب‌های خوبی در حوزهٔ هنری داشتیم که در چاپ اول مانده بود. الان نسبت به آن زمان، کتاب خوب اگر چاپ شود، ده تا چاپ می‌خورد؛ ولی ده تا چاپ جوابگوی یک رفتار حرفه‌ای در بازار نشر و برای این نیست که نویسنده کارش را به‌صورت حرفه‌ای دنبال کند.

این یک طرف ماجراست. طرف دوم این است که اساساً در ترویج کتاب دچار ضعف هستیم. ترویج کتاب به چه معناست؟ به این معناست که تبلیغ خوب در فضاهای مؤثر تبلیغ اتفاق بیفتد. الان تبلیغ انجام می‌شود؛ ولی وقتی می‌پرسیم این تبلیغ چه‌کسی را مخاطب قرار داده است، می‌گویند ما اینستاگرام و چه و چه داریم و در آن‌ها تبلیغ می‌کنیم. باید دربارۀ این نوع تبلیغ‌ها گفت که دایرهٔ مخاطب گم شده است. یا مثلاً برخی دیگر می‌گویند خبر کتاب ما را در فارس و تسنیم و... کار می‌کنند. آیا این تبلیغ محسوب می‌شود؟

به نظر می‌رسد ما کار روابط عمومی انجام می‌دهیم، نه کار رسانه‌ای! بین این دو فرق است. روابط عمومی صرفاً خبر را منتشر می‌کند. رسانه می‌گوید من باید مخاطبم را به خرید این کتاب مجاب کنم. بین این دو تفاوت وجود دارد. الان در حوزهٔ نشر، در ساحت روابط عمومی داریم عمل می‌کنیم، نه در ساحت رسانه. کار رسانه هم ارسال پیام است و هم اقناع مخاطب، تا در مجموع یک اتفاق رسانه‌ای رقم بخورد. ما پیام ارسال می‌کنیم؛ ولی مخاطب را قانع نمی‌کنیم؛ چون حرفه‌ای عمل نمی‌کنیم. بنابراین، راضی می‌شویم که خبرمان صرفاً روی شش تا سایت کار شود؛ در حالی که شاید درست این باشد که مثلاً خبر شما در چهار‌ تا صفحۀ اینستاگرام کار شود تا ارسال پیام برای اقناع مخاطب را هم در پی داشته باشد. دقیقاً زمان‌هایی که این دو موضوع کنار هم قرار گرفتند، یعنی ارسال پیام و اقناع مخاطب، با استقبال مواجه شدیم.

تولید و توزیعمان هم‌زمان دارد به یک رشدی می‌رسد و می‌توان گفت این رشد ظرفیت دوبرابر‌شدن دارد. منتها برای این کار باید در کتاب‌هایمان تنوع موضوعی ایجاد و روی موضوعات متنوع‌تری کار کنیم. نشر انقلاب دارد صرفاً در دوسه موضوع فعالیت می‌کند. خب این اشکال دارد. یعنی اگر بپرسند که ناشر انقلابی در حوزهٔ روان‌شناسی کیست، پاسخی نداریم. در حوزهٔ مدیریت یا در حوزهٔ کسب‌وکار یا در حوزهٔ رمان خارجی باز به همین صورت. بله، عملکرد نشر انقلاب در حوزهٔ رمان ایرانی و شعر و سیاست معلوم است. در حوزهٔ جامعه‌شناسی هم مقداری معلوم است. یعنی گفتمان انقلاب در حوزهٔ نشر در سه‌چهار تا موضوع خاص جلو می‌رود؛ در حالی که بازار نشر سه‌چهار تا موضوع ندارد. بازار نشر سی تا موضوع دارد.

به همین نسبت، گفتمان انقلاب در حوزهٔ توزیع هم موفق بوده است؛ ولی ظرفیت دو‌برابری دارد. یعنی کتاب‌هایمان آن‌قدر هست که فروشگاه‌هایمان دو ‌برابر شود. ولی نکتهٔ اساسی این است که این دو موضوع کم و بیش جلو رفته؛ ولی موضوع سوم، یعنی ترویج، اصلاً متناسب با این دو موضوع پیش نرفته است. واقعاً هرجایی که ما توانسته‌ایم برای مخاطبمان ارسال پیام داشته باشیم و مخاطبمان را برای خرید یک کتاب قانع کنیم، مخاطب به آن واکنش مناسب نشان داده و مجاب شده است. شاهدش هم همین کتاب‌های پرفروش فضای گفتمانی خودمان است.

نظر بدهید