گل آذین
چهارشنبه 11 مهر 1403

شناخت نامۀ ناشر

گل آذین

نشر گل‌آذین یکی از ناشران پرکار و نه‌چندان پرسروصدای دو دهۀ گذشتۀ ایران بوده است. این ناشر نخستین کتاب خود را در سال ۱۳۷۹ به چاپ رساند و پس از نزدیک به بیست سال، ۲۳۰ عنوان کتاب را در کارنامۀ خود ثبت کرده است که ۱۶۰ عنوان ترجمه و ۷۰ عنوان دیگر، کتاب‌های تألیفی هستند.

نگاهی به کتاب‌های چاپ‌شدۀ این ناشر که کار خود را با چندین کتاب در حوزۀ کودک و نوجوان آغاز کرد، به ما نشان می‌دهد که گل‌آذین هیچ‌گاه تک‌بعدی کار نکرده و همواره در چندین زمینه فعالیت داشته است. در کنار کتاب‌های کودک، همچون ماجراهای گرگ شرور، ماجراهای میمون زرنگ و سِری کتاب‌های ترسناک نوجوانان اثر آر. ال. استاین، گل‌آذین کتاب‌های بسیار مهمی همچون آرایش، مُد و بهره‌کشی از زنان، فمینیسم و مردم‌شناسی، زنان و تبعیض و آزادی زنان را نیز چاپ کرده است.

گل‌آذین در دومین و سومین سال فعالیت خود، اقدام به چاپ کتاب‌های علوم انسانی به‌ویژه در حوزۀ زنان کرد و هرساله کتاب‌هایی را با موضوع زنان و جنسیت و فمینیسم چاپ کرده است که این به‌نوعی نشان‌دهندۀ دغدغه‌های خانم پروین صدقیان حکاک، مدیر این انتشارات، دربارۀ وضعیت زنان در کشور است.

سال‌های میانی دهۀ هشتاد، کتاب‌های کودک کم‌کم جای خود را به کتاب‌هایی با موضوع داستان و شعر دادند؛ ولی در همۀ این سال‌ها کتاب‌های حوزۀ زنان و علوم انسانی، پیوسته و بدون‌توقف پربارتر از پیش می‌شدند. این انتشارات در بیست سال گذشته، به‌طور میانگین هر ماه یک کتاب چاپ کرده است و سهم کتاب‌های حوزۀ زنان، تقریباً یک کتاب در سال بوده است.

تاکنون کتاب‌های هرگز نگو هرگز از برتولت برشت با نُه چاپ، کتاب بیست داستان و کتاب ویکتوریا با هشت چاپ و کتاب داستانی بازگشت مومیایی از آر. ال. استاین با هفت چاپ، پرتکرارترین کتاب‌های گل‌آذین در دورۀ فعالیت بیست‌سالۀ آن بوده‌اند.

در میان نویسندگان کتاب‌های گل‌آذین، کسانی مانند ایزابل آلنده، پی‌یر بوردیو، فریبرز رئیس‌دانا، گئورگ لوکاچ، اِولین رید، عباس محمدی اصل، کنوت هامسون‌، مجید جلالی و جواد اسحاقیان به چشم می‌خورند. شهناز مسمی‌پرست، اسدالله امرایی، علی عبداللهی، داود جلیلی و قاسم صنعوی نیز از شناخته‌شده‌ترین مترجمان این انتشارات هستند.

گل‌آذین در طول دو دهه فعالیت خود، همواره بر موضوع زنان و فمینیسم تأکید کرده است و رنگ‌وبوی اقتصاد سیاسی چپ در سیر آثار آن به‌خوبی دیده می‌شود. با وجود افزایش شمار کتاب‌های ادبیات، هیچ‌گاه تمرکز اصلی این انتشارات به حاشیه رانده نشده است و بیش از آنکه با کتاب کودک و ادبیات شناخته شود، با کتاب‌های خود در زمینۀ زنان و اقتصاد و سیاست چپ معروف است.

در چند سال گذشته نیز کتاب‌هایی مانند امپریالیسم در قرن بیست‌ویکم، در برابر نئولیبرالیسم و جهانی‌سازی و آیا روسیه امپریالیست است؟، جای خود را در میان کتاب‌های گل‌آذین پیدا کرده‌اند و قفسۀ اقتصاد سیاسی ناشر را پربارتر از پیش کرده‌اند؛ اما این کتاب‌ها که در حوزۀ سیاست و اقتصاد سیاسی چپ چاپ شده‌اند، مجموعه‌ای از نوشتارها و جُستارهایی مختلف، از نویسندگان گوناگون هستند که گردآوری شده‌اند و پیش از ترجمه، کتاب نبوده‌اند. اینجاست که جای خالی کتاب‌هایی در همین موضوع‌ها در قفسۀ این ناشر به چشم می‌خورد و نباید به همین نوشتارها بسنده کنند. البته برخی، این مقاله‌های گردآوری‌شده را سودمندتر از کتاب می‌دانند؛ زیرا حرف اصلی در زمانی کوتاه‌تر، به‌صورت چکیده و مفید گفته شده است و سخن به درازا کشیده نمی‌شود.

 

تحلیل نامۀ برخی کتاب‌ها

 

اسطورۀ عصیان؛ چه‌گوارا سخن می‌گوید؛ مجموعۀ سخنرانی‌ها، مصاحبه‌ها و نامه‌ها/ ژوزف هنسن/ گل‌آذین

نگاهی اجمالی

کتاب اسطورۀ عصیان با عنوان فرعی چه‌گوارا سخن می‌گوید، مجموعه‌ای از سخنرانی‌ها، مصاحبه‌ها، نامه‌ها و مقاله‌های ارنستو چه‌گواراست که به‌کوشش ژوزف هنسن جمع‌آوری شده است و اسدالله امرایی آن را به فارسی برگردانده است. این کتاب مقدمۀ خوبی است برای آشنایی بلاواسطه با افکار و کارنامۀ چه‌گوارا و البته مدخلی است برای شناخت انقلاب کوبا، از بطن اندیشه و عمل رهبران آن.

خوانندۀ عمومی کتاب در خلال فصل‌های مختلف، می‌تواند با نگاه چه‌گوارا به انقلاب، مبارزۀ مسلحانه، جنگ چریکی، نقش مردم انقلابی و حتی غیرانقلابی در فرایند انقلاب، عوامل پیروزی و احتمالات شکست، نسبت آمریکا و جهان سرمایه‌داری با کوبا و آمریکای لاتین و موضوعات متعدد دیگر آشنا شود. عامۀ مردم که کم‌وبیش نام چه‌گوارا را شنیده‌اند، به‌واسطۀ این کتاب می‌توانند بی‌واسطه پای سخنان او بنشینند و با دغدغه‌ها، ایده‌ها، گزارش‌ها و البته خودانتقادی‌های او آشنا شوند و از این طریق دانسته‌های عموماً مختصر و غیرمستقیم خود را با مجموعۀ متنوع و معتبری از مطالب دست‌اول پالایش کنند.

مروری تخصصی

محتوای متنوع و پراکندۀ کتاب اسطورۀ عصیان را می‌توان در قالب چند سرفصل محوری زیر دسته‌بندی کرد:

۱. علل ضرورت انقلاب: چه‌گوارا برای رهایی از پدیدۀ امپریالیسم با حکام دست‌نشانده در هر کشور و ارتش مزدوری که وظیفۀ حمایت از عروسک‌های خیمه‌شب‌بازی و سیستم اجتماعی پیچیدۀ استثمار انسان از انسان، چاره‌ای جز انقلاب چریکی مردمی نمی‌بیند. بی‌عدالتی اجتماعی، گرسنگی مردم، خستگی از سرکوب و خفقان و... دلایل چه‌گوارا هستند برای انقلاب علیه امپریالیسم که شکلی از استثمار به‌دست انحصار سرمایه‌داری و پول خارج از مرزهای ملی است.

۲. مبانی نظری انقلاب: این عبارت چه‌گوارا که می‌گوید: «خواه‌ناخواه باید تأکید کنم که قوانین و اصول مارکسیسم در وقایع انقلاب کوبا حاکم است»، به‌خوبی جایگاه این ایدئولوژی را در بنیان نظری انقلاب کوبا مشخص می‌کند.

۳. راهکار عملی انقلاب: چه‌گوارا در نامۀ خداحافظی به پدر و مادرش، صریحاً می‌نویسد: «مبارزۀ مسلحانه را تنها راه رهایی مردم می‌دانم»، راهی که در کتاب جنگ چریکی آن را تشریح کرده و در زندگی چریکی خود، آن را عملیاتی ساخته است. چه‌گوارا نه‌تنها معتقد است در آمریکای لاتین هیچ دولتی علیه امپریالیسم مبارزه نمی‌کند و لازم است از جنبش‌های آزادی‌بخش مردمی حمایت کنیم، بلکه فراتر از آن، در عباراتی مهم و کلیدی می‌گوید: «پیروزی انقلاب کوبا به موشک‌های شوروی وابسته نیست و هم‌بستگی جهان سوسیالیست و همۀ جهان ربطی به آن ندارد. پیروزی انقلاب کوبا در وحدت کار، تلاش و ایثار مردم آن خلاصه می‌شود.»

۴. ثمرات محقق انقلاب: انقلاب کوبا علاوه بر کسب قدرت سیاسی که هدف اساسی هر انقلابی است و همچنین کسب نسبی استقلال و آزادی و تلاش در جهت عدالت، توانسته اثرات الگوواره‌ای بر جنبش‌های اجتماعی جهان به‌ویژه در آمریکای لاتین بگذارد.

۵. آیندۀ انقلاب: تشکیل دولت انقلابی به‌ویژه با تربیت کادر و به‌تبع آن پایه‌ریزی اقتصاد دولتی، معطوف به عدالت اجتماعی و رفاه و توسعۀ صنعتی، از اهداف میان‌مدت انقلاب کوبا برشمرده شده است که در نهایت باید به الگویی موفق برای انقلاب‌های سوسیالیستی در جهان تبدیل شود.

درآمدی تحلیلی

به‌تناسب دسته‌بندی محتوایی پیشین می‌توان انتقادها و پرسش‌هایی از اندیشه و عملکرد چه‌گوارا مطرح کرد:

۱. علل ضرورت انقلاب: چه‌گوارا در این بخش، نگاهی عمدتاً مادی و اقتصادی دارد و چندان به جنبه‌های معنوی و فرهنگی انسان و جامعه توجهی نمی‌کند. پرسشی که می‌توان مطرح کرد، این است که اگر در زمینه و زمانه‌ای، امپریالیسم کاپیتالیستی بتواند در مستعمره‌های استثماری خود، حد مطلوبی از رفاه اقتصادی را فراهم کند، ضرورت انقلاب منتفی می‌شود؟ آیا فارغ از نگاه الهیاتی خاصی، جنبه‌های غیرمادی انسانی همچون عزت و حرمت و شرافت، فاقد اهمیت و ضرورتی حداقل در حد ابعاد مادی انسان هستند که مستحق این کم‌توجهی شده‌اند؟ گویی علت اصلی انقلاب، انحصار در سرمایه‌داری است و نه اصل سرمایه‌داری!

۲. مبانی نظری انقلاب: با وجود نگاه‌های بعضاً انتقادی چه‌گوارا به مارکس و مارکسیسم، تعلق و تعهد نسبتاً کامل او به این ایدئولوژی، افکار و اعمال او را در معرض عمدۀ انتقاداتی قرار می‌دهد که به این جهان‌بینی نظری و عملی شده است.

۳. راهکار عملی انقلاب: چه‌گوارا با وجود تأکیدات مکرر بر ضرورت و ارجحیت جنگ چریکی به‌مثابۀ روش مبارزه، بحث تبیینی چندانی دربارۀ علت برتری این ایده و ضعف و نقصان راهکارهای دیگر، از جمله مبارزۀ مسالمت‌آمیز و البته آشتی‌ناپذیر عامۀ مردم ارائه نمی‌دهد.

۴. ثمرات محقق انقلاب: چه‌گوارا با وجود آسیب‌شناسی و خودانتقادی‌های شایان توجهی که در عصرِ پس از انقلاب، دربارۀ عملکرد انقلابیون انجام می‌دهد، تحلیل جامعی از کارنامۀ دولت جدید و پیشرفت‌های آن، به‌ویژه در عرصۀ اقتصاد و عدالت ارائه نمی‌دهد.

۵. آیندۀ انقلاب: تأکید یک‌سویۀ چه‌گوارا بر اقتصاد و ذیل آن، اقتصاد دولتی، او را از توجه به جنبه‌های غیراقتصادی انقلاب و همچنین ضعف‌های اقتصاد دولتی غافل کرده است. آیندۀ انقلابی که توجه کافی به معنویت و کرامت انسانی نداشته باشد، جز صورت دیگری از سرمایه‌داریِ البته جمعی، چه می‌تواند باشد؟

 

نظریۀ توسعه؛ فرهنگ، اقتصاد، جامعه/ جان ندروین پیترز/ گل‌آذین

کتاب نظریۀ توسعه؛ فرهنگ، اقتصاد، جامعه، نوشتۀ جان ندروین پیترز، در دوازده فصل به موضوعات و مباحث مختلف حوزۀ توسعه پرداخته است. کتاب تلاش کرده است ضمن پوشش‌دادن تمام حوزۀ ادبیات نظری مرتبط با توسعه، به مباحث متأخرتر این حوزه و نیز برخی مسائل جدید میان‌رشته‌ای در ربط با توسعه بپردازد. رویکرد کتاب بیش از آنکه اقتصادی باشد، نظری و اندیشه‌ای است و دغدغۀ مؤلف، بیشتر تأمین محتوایی بدیع و جامع برای دانشجویان علوم اجتماعی بوده است.

کتاب در گام نخست، به روندهای فعلی حاکم بر نظریۀ توسعه پرداخته است و سپس به «توسعه به‌مثابۀ گفتمان» پرداخته و تلاش کرده تا ضمن بررسی تاریخی، تبار ایدۀ توسعه و گفتمانِ شکل‌گرفته حول آن را بازشناسی کند. دسته‌بندی کتاب دقیقاً مطابق دسته‌بندی مرسوم از مکاتب توسعه، یعنی تقسیم توسعه به سه مکتب نوسازی و وابستگی و نظام جهانی نیست؛ بلکه چنان‌که اشاره شد، بیشتر به گفتمان‌شناسی تاریخی این حوزه پرداخته است؛ بنابراین علاوه بر سه مکتب مذکور، به موضوعات کمترپرداخته‌شده و متأخری مانند توسعۀ اجتماعی، پساتوسعه و فناوری اطلاعات در توسعه نیز پرداخته شده است. کتاب با تحلیلی دربارۀ فردای توسعه به پایان می‌رسد. چشم‌اندازی کلی از پروژه و رویکرد مؤلف در هر فصل، در مقدمۀ کتاب در دسترس است.

فصل نخست کتاب از وضعیت همین امروز آغاز می‌شود، وضعیتی که به‌تعبیر مؤلف، وضع «تردید در توسعه» است. نویسنده در این فصل تلاش می‌کند با بازیابی اهمیت پرداختن به توسعه، روندهای موجود در توسعه را توضیح دهد و چشم‌اندازی اولیه و کلی از تاریخ پرتطور ایدۀ توسعه و معنی‌هایی که بر آن دلالت می‌کند، به دست دهد. از فصل دوم تا فصل هفتم، نویسنده در تلاش است که گام‌به‌گام رویکردهای مختلف به توسعه را برای خواننده توضیح دهد.

عنوان فصل دوم، «بحران توسعه‌گرایی و روش تطبیقی»، به گام آغازین این بررسی اشاره می‌کند. ندروین پیترز از قرن نوزدهم و ظهور علوم اجتماعی مدرن شروع می‌کند؛ جایی که ایدۀ تکامل‌گرایی در حال سروشکل‌یافتن بود و بر اساس آن، نظریه‌های اجتماعی همگی ذیل ایدۀ گذار، نوعی انسان‌شناسی مرحله‌ای خطی را نمایندگی می‌کردند. بر این اساس، نظریۀ توسعه در اولین مرحلۀ خود، مبتنی بر نوعی اروپامحوری بود، نگرشی که ویژگی‌های انسان اروپایی قرن نوزدهم را‌ به‌عنوان ویژگی‌های متکامل تلقی می‌کرد.

وقوع دو جنگ جهانی و یأس از ایدۀ پیشرفت و تکامل در غرب، مدتی حنای ایدۀ توسعه را از رنگ انداخت؛ اما پس از جنگ دوم، نظریۀ نوسازی مجدداً پرچم توسعه را به دست گرفت، این بار بر پایۀ آمریکامحوری. انتقادها به نظریۀ توسعه و ناکارآمدی‌های آن و نیز مقاومت‌ها در برابر تفسیر جهان‌گرایانۀ این نظریه (تفسیری که بر اساس آن، تمامی ملت‌ها دستورالعملی واحد برای رسیدن به توسعه دارند)، به تقویت رویکردهای محلی و بومی به توسعه کمک کرد.

در فصل سوم، تلاش ندروین پیترز این است که جمع و تعدیلی میان نگرش افراطی جهان‌گرایانۀ نظریۀ نوسازی و نگرش افراطی تفریدی نظریات محلی برقرار کند. فصل چهارم، از رویکرد تحلیل گفتمان خارج می‌شود و با رویکرد اقتصاد سیاسی، مشخصاً به نظریۀ قطع ارتباط سمیر امین،‌ به‌عنوان یکی از نمایندگان مهمِ‌ نظریۀ وابستگی، می‌پردازد و نقدهای واردشده به این دیدگاه را نیز بیان می‌کند. هم‌زمان با چرخش گفتمانی که در حدود دهۀ ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ در عرصۀ علوم اجتماعی رخ داد که طی آن، بررسی‌های ساختارگرا و کلان، جای خود را به بررسی‌های عاملیت‌گرا و خُرد دادند و به‌طور کلی توجه به فرهنگ‌ به‌عنوان موضوع بررسی اساسی در علوم اجتماعی، دوباره جان گرفت، گفتمان توسعه نیز دچار همین چرخش گفتمانی شد.

در فصل پنجم، مؤلف جایگاه فرهنگ در نظریۀ توسعه را بررسی می‌کند و ابتدا به فرهنگ ملی و سپس به فرهنگ محلی می‌پردازد. بر اساس این چرخش گفتمانی، رویکردهای توسعۀ جانشین، یعنی رویکردهایی که نگاهی محلی و درون‌زا به توسعه دارند، سر بر می‌آورند.

فصل ششم به بررسی این رویکردها اختصاص یافته است. در حقیقت توسعۀ جانشین، به میانجی این تغییر گفتمان، هم در زمینۀ عاملان، هم در زمینۀ روش‌ها و هم در زمینۀ اهداف با خط غالب توسعه مرزگذاری می‌کند. هفتمین فصل کتاب نیز به پساتوسعه اختصاص داده شده است، رویکردی ضدتوسعه که واکنشی رادیکال علیه ایدۀ توسعه بود و بیشتر ادبیات آن به واردکردن نقدهای بنیادی به توسعه اختصاص یافته است. البته این پرسش که پساتوسعه‌گرایان تا چه اندازه در ارائۀ بدیلی برای توسعه موفق بوده‌اند، محل مناقشه است.

کار بررسی ادبیات توسعه توسط مؤلف در اینجا به پایان می‌رسد. وی در چهار فصل پایانی، در تلاش است تا به برخی از مسائل توسعه بپردازد و به راه‌حل‌هایی برای آن‌ها بیندیشد. فصل هشتم به چرخش از توسعۀ انسانی به توسعۀ اجتماعی، فصل نهم به بحثی مانند بحث فصل سوم دربارۀ جهان‌گرایی انتقادی، فصل دهم به توسعه در عصر ارتباطات دیجیتال و فصل یازدهم به مسائل پیش روی هرکدام از رویکردهای توسعه در آینده پرداخته است. آخرین فصل کتاب نیز که در ویرایش جدید به آن اضافه شده است، به توسعه در قرن بیست‌ویکم می‌پردازد.

کتاب نظریۀ توسعه، از این باب که به‌نسبت سایر منابعِ نگاشته‌شده در این حوزه روزآمدتر عمل کرده، منبع مفیدی برای توسعه‌پژوهانی است که آشنایی‌هایی مقدماتی با ادبیات و تاریخچۀ توسعه را دارند. ندروین پیترز خود رویکردی انتقادی به توسعه دارد و تلاش می‌کند میان محلی‌گرایی و جهان‌گرایی، نوعی آشتی برقرار کند و در عین درنظرگرفتن تفاوت‌ها و تکثرها، به منطق‌های فراگیر و کلی نیز توجه کند. جدا از محتوای کتاب، ترجمۀ کتاب که انور محمدی مترجم آن بوده است، قوت کافی ندارد. برخی از اصطلاحات و ترجمه‌های کتاب نامأنوس است و زبان جملات کتاب نیز چندان روان نیست، گرچه کتاب هنوز قابل‌استفاده و فهمیدنی است. در مجموع، کتاب اثر ارزنده‌ای برای مطالعۀ توسعه‌پژوهان است.

 

افسانۀ طبقۀ متوسط؛ پیرامون کار، فناوری، طبقۀ اجتماعی و مبارزۀ طبقاتی/ هری مگداف و دیگران/ گل‌آذین

نگاهی اجمالی

نشر گل‌آذین کتاب افسانۀ طبقۀ متوسط، تألیف و ترجمۀ مسعود امیدی را در سال ۱۳۹۸ چاپ کرد. این کتاب دربارۀ مفاهیم کار، فناوری، طبقه و مبارزات طبقاتی است و در آن از نظرهای چندین دانشمند، مانند هری مگداف و مارتین هال، استفاده شده است. محور اساسی کتاب، مبارزه با ایدۀ نئولیبرالی طبقۀ متوسط است که‌ به‌عنوان ناجی توسعۀ جامعۀ انسانی معرفی شده است.

برای دستیابی به این امر، نویسنده از تأثیر فناوری بر طبقۀ کارگر شروع کرده و با محوریت اندیشۀ چپ، به تشریح جهان جدید که بر محور فناوری و تکنولوژی استوار است، می‌پردازد و از این منظر نئولیبرالیسم و سرمایه‌داری را نقد می‌کند و آن را عامل بیکاری ساختاری و فقیر‌سازی انبوه می‌داند که برای رهایی از انقلاب کارگری، داعیۀ ازبین‌رفتن طبقۀ کارگر و شکل‌گیری طبقۀ متوسطی را دارد که عامل توسعه است و رفاهی نسبی دارد. کتاب در نتیجۀ این نقد، آلترناتیو خود را که سوسیالیسم است، معرفی می‌کند، سوسیالیسمی که باعث بروز تأثیرات مثبت تکنولوژی و فناوری است.

مروری تخصصی

کتاب افسانۀ طبقۀ متوسط، با نگرشی چپ و مارکسیستی، به‌دنبال نقد دیدگاه‌های نئولیبرالی است که بر این باور هستند که طبقۀ کارگر رو به افول است و ما با رشد روزافزون طبقۀ متوسط روبه‌روییم. این کتاب تغییرات ساختار اجتماعی و طبقاتی را در ارتباط با تکنولوژی و فناوری می‌سنجد. پرسش اصلی و مبنای کار بر این است که تکنولوژی نویدبخش و امیدآفرین است یا نگران‌کننده؟ پاسخ این پرسش از دید کتاب این است: باید دید چه‌کسانی و به‌نمایندگی از کدام طبقه، از آن استفاده می‌کنند. به‌عبارت بهتر، مالکیت تکنولوژی و فناوری‌ به‌عنوان یک ابزار، در دست چه‌کسانی است؟ و پیشرفت تکنولوژی در چه جهتی است؟

با داشتن دید تاریخی می‌توان به این نتیجه رسید که رسانه‌ به‌عنوان یکی از اِلمان‌های تکنولوژی، به‌نحوی در دست طبقه‌ای خاص (سرمایه‌دار) قرار گرفته است که در جهت فریب افکار عمومی از آن استفاده شده است. در دیدی وسیع‌تر و با استفاده از آمار ارائه‌شده از سوی سازمان‌ها، می‌توان وضعیت طبقاتی جوامع را با این نوع رویکرد به تکنولوژی (بدبینانه) سنجید و کتاب در همین مسیر پیش می‌رود.

مهم‌ترین تأثیر فناوری بر ساختار جوامع و طبقۀ کارگر است؛ بدین صورت که فناوری باعث نابودی بسیاری از مشاغل شده و در این پروسه، ماشین‌ها جانشین انسان‌ها شده‌اند و به‌عبارتی بیکاری ساختاری و فقر انبوه در سطحی وسیع و جهانی شکل گرفته است. متفکران نظام نئولیبرالی بر این باورند که تکنولوژی باعث نابودی برخی مشاغل شده؛ اما به‌موازات آن، مشاغل جدیدی را به وجود آورده است. آمارها و مستندات ارائه شده در کتاب نشان‌دهندۀ چند نکته است:

۱. تعداد مشاغلی که حذف شده‌اند، بسیار بیشتر از مشاغل ایجادشده هستند؛

۲. مشاغل جدید به مهارت نیاز دارند و نیروی کاری که بیکار شده، فاقد این مهارت است؛

۳. نظام نئولیبرالی با کالایی‌کردن آموزش، امکان کسب مهارت را برای همه فراهم نکرده است؛

۴. مشاغل جدید ایجادشده بیشتر ماشینی هستند و نیروی کار کمتری نسبت به مشاغل تولیدی قبلی جذب می‌کنند.

استفاده از فناوری به این نحو، منجر به کاهش بخشی از جامعه می‌شود که موسوم به طبقۀ متوسط است. نتیجۀ افزایش بیکاران و کاهش طبقۀ متوسط، کاهش رفاه عمومی زندگی مردم است. متفکران نظام نئولیبرالی، در تحلیل ساختار طبقاتی جوامع پس از تغییراتی که تکنولوژی در آن ایجاد کرده، مدعی شکل‌گیری طبقه‌ای جدید با عنوان «کارکنان دانشی» هستند که عامل توسعه است و البته رفاه نسبی دارد. نظریه‌پردازان چپ دراین‌باره بر این باورند که مبنای تعریف طبقه، نوع رابطۀ فرد با ابزار تولید است و عبارت «کارکنان دانشی» نشان‌دهندۀ سطح مهارت گروه است، نه معرف طبقه‌ای جدید.

به‌عبارت بهتر، بین کارگر و کارکنان دانشی، از نظر سطح پرداخت، نداشتن استقلال در کار، تحت سلطۀ مدیران بودن، تولید ارزش اضافی برای کارفرما و... تفاوتی وجود ندارد. اینجاست که ایدۀ اصلی کتاب به‌صورت واضح مطرح می‌شود: برخلاف آنچه نئولیبرالیسم معتقد است، طبقۀ کارگر کوچک شده است؛ اما با تأثیراتی که از فناوری ذکر شد، طبقۀ کارگر به‌شدت روبه‌رشد است. ذکر این نکته مهم است که جمعیت کثیر کارگران که هر روز بزرگ‌تر می‌شود، به‌صورت پراکنده است. تکنولوژی قابلیت تراکم را از طبقۀ کارگر گرفته است تا خاصیت انقلابی آنان را مهار کند و از شکل‌گیری اتحاد کارگران و کار صنفی و سندیکایی جلوگیری کند.

آلترناتیوی که تحلیلگران چپ دربارۀ ازبین‌بردن تأثیر منفی تکنولوژی مطرح می‌کنند و به‌دنبال جنبۀ امیدوارکنندۀ آن هستند، جامعۀ مبتنی بر سوسیالیسم است. در جامعۀ سوسیالیستی، مالکیت اشتراکی بر تکنولوژی وجود دارد و حتی با وجود کم‌شدن مشاغل، افراد از سود حاصل از فناوری و ابزار بهره می‌برند و سبک زندگی آنان نیز تغییر خواهد کرد و زمان بیشتری برای زندگی‌کردن و اوقات فراغت خواهند داشت.

درآمدی تحلیلی

نویسنده گاهی از روند اصلی کتاب فاصله گرفته و به توضیحاتی اضافی دربارۀ رابطۀ طبقۀ متوسط با فناوری پرداخته است. مؤلف در معرفی تغییرات طبقۀ متوسط، دو دیدگاه را در پیش گرفته است: اول، قائل به وجود طبقۀ متوسط است که البته آن را روبه‌زوال در نظر می‌گیرد و دوم، وجود طبقۀ متوسط را انکار می‌کند. در کتاب چندان مشخص نیست اصالت با کدام ایده است و با پراکنده‌گویی، هر دو ایده مطرح شده است.

در بخشی از کتاب، مؤلف با ارائۀ ادله‌ای سعی می‌کند این مسئله را مطرح کند که طبقۀ متوسط وجود ندارد. این دلایل در سطح نظری، استدلال‌هایی قابل‌دفاع هستند؛ اما در سطح عینی نمی‌توان یک پزشک را با یک کارگر در یک طبقه قرار داد. آن آگاهی طبقاتی که قرار بود برای کارگر ایجاد شود تا دست به انقلاب بزند، شاید برای همۀ اقشاری که به‌ظن چپ‌ها، طبقۀ فرودست هستند، صدق نکند. ادامۀ حیات برخی اقشار در گرو استمرار سیستم است. هرچند مالک ابزار نباشند و در سلسله‌مراتب کار قرار بگیرند و کارفرما داشته باشند و واقف به این امر شوند، بازهم دست به انقلاب نخواهند زد.

در دنیای مدرن امروز و با محور قرارگرفتن فرد و اصالت منافع فردی، بسیاری از اقشار که از سیستم تغذیه می‌کنند، با انقلاب همگام نخواهند شد. سبک زندگی این گروه با طبقۀ کارگر متفاوت است؛ چه از لحاظ اقتصادی که حدی از رفاه را دارند و چه به‌لحاظ فرهنگی که پیرو مصارف طبقات فراتر از خود هستند.

به‌طور کلی نمی‌توان جامعه را به دو بخش فرادست و فرودست تقسیم کرد؛ چون با انواع سبک زندگی و تفاوت و تکثر مواجهیم و این تقلیل‌گرایی ما را در تحلیل دچار خطا خواهد کرد. زمانی که برای رهایی از سیستم سرمایه‌داری، به انقلاب رأی داده می‌شود، باید درک خوبی از وضعیت طبقات داشت و نگاه‌های تقلیل‌گرایانه و ایدۀ یکسان‌سازی و یکپارچگی جمعیت که با موقعیت عینی در تناقض است، پاسخ‌گوی انقلاب طبقاتی نخواهد بود.

در کتاب از آرای چند دانشمند استفاده شده است. این استفاده ما را با نظرهای متفاوتی آشنا می‌کند؛ اما گاهی فاصله‌گرفتن از روند اصلی و پراکنده‌گویی، مخاطب را از محور اصلی دور می‌کند؛ ضمن اینکه فصل‌های کتاب هم به‌صورت یک فرایند و در ارتباط با هم و با انسجام تدوین نشده است.

نظر بدهید