
معرفی کتاب «اسپاگتی با سس قرمز» رتبه اول در بخش داستان کودک و رمان نوجوان چهارمین دوره جایزه ادبی شهید اندرزگو
کتاب «اسپاگتی با سس قرمز» روایت زندگی نوجوانی روستایی به نام حسینعلی است که پس از مرگ پدر و مادرش، همراه مادربزرگش، ننهکُردی، زندگی میکند. او برای گذران زندگی ناچار به کار است و در این مسیر با دشواریها و موقعیتهای طنز و هیجانی بسیاری روبهرو میشود. حسینعلی طی ماجراهایی، با زندگی آمریکاییهایی که در معدن سنگآهن نزدیک روستا مشغول کارند و خانوادههایشان در شهرکی مدرن به نام «آهنشهر» ساکناند، آشنا میشود؛ شهرکی که ورود بومیان به آن ممنوع است.
داستان از آنجا آغاز میشود که در آستانۀ جشن شکرگزاری، معصومخانی، کارمند ایرانی معدن، برای تهیۀ بوقلمون از اهالی کمک میخواهد. حسینعلی و دوستش، کوچکعلی، در ازای کرایه، همۀ خروسها و بوقلمونهای روستا را جمع میکنند؛ اما معصومخانی پرندهها را پس نمیدهد و بچهها همراه ننهکُردی برای بازپسگیری آنها وارد محدودۀ ممنوعه میشوند. در آنجا درمییابند که پرندهها نزد مردی آمریکایی به نام مستر هایک است. او قول میدهد با کرایهای چندبرابر پرندهها را بازگرداند؛ وعدهای که نوجوانان را وسوسه میکند. آنها با کمک معصومخانی، رجبسرخ (صاحب بیشترین پرندهها) و جوانی سادهدل به نام قوچعلی، دوباره همۀ پرندگان باقیماندۀ روستا را به آهنشهر میبرند.
با فرارسیدن جشن، حقیقت آشکار میشود: همۀ خروسها و بوقلمونها برای مهمانی آمریکاییها بریان شدهاند. این خیانت خشم اهالی را برمیانگیزد و جشن آمریکاییها به هم میریزد؛ بااینحال، این تنها گره داستان نیست و حوادثی عجیبتر در انتظار خواننده است.
رمان «اسپاگتی با سس قرمز» که در سالهای پیش از انقلاب میگذرد، بهخوبی زورگویی صاحبان قدرت، بیتوجهی حکومت وقت به مردم و رفتار تحقیرآمیز بیگانگان، بهویژه آمریکاییها را نشان میدهد. نویسنده با پرهیز از شعارزدگی، مخاطب نوجوان را غیرمستقیم با فرهنگ و نگاه استعماری آمریکاییها آشنا میکند. این اثر ضمن تقویت حس خودباوری، به نسل جوان نشان میدهد چرا انقلاب اسلامی در سال ۵۷ ضرورت یافت و چرا ماهیتی مذهبی پیدا کرد.