نقش نوابصفوی در ملی شدن نفت
سید میثم موسویان، نویسنده رمان برگزیده «گعدههای دور آتش»، شهید نوابصفوی را مظلوم تاریخ معاصر میداند و فاش میکند که چگونه نقش اصلی او در ملی شدن صنعت نفت، عمداً از روایتهای رسمی حذف شده است.
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی مجمع ناشران انقلاب اسلامی، سید میثم موسویان، نویسنده، روانشناس و داستاننویس، چهرهای است که با کارنامهای درخشان و کسب جوایز مهمی چون جایزه ادبی شهید اندرزگو، قلم زرین، جلال آلاحمد و کتاب سال، همچنان حضوری پررنگ و جریانساز در صحنۀ ادبیات معاصر دارد.
جدیدترین رمان موسویان با عنوان «گعدههای دور آتش»، که بهتازگی موفق به کسب رتبه سوم جایزه ادبی شهید سید علی اندرزگو شده است، نه تنها یک اثر داستانی، بلکه به تعبیر خود نویسنده، نوعی «اجتهاد تاریخی» درباره شهید سید مجتبی نوابصفوی است. نویسنده در این کتاب، با استناد به اسناد دست اول و روایتهای شفاهی کمتر شنیدهشده، تلاش کرده است تا غبار تحریف و بیمهری رسانهها را از چهره نوابصفوی کنار بزند و نقش اساسی او را در بزنگاههایی چون ملی شدن صنعت نفت، آشکار سازد؛ نقشی که عمداً از تاریخ رسمی حذف شده است.آنچه در ادامه این گفتوگو میخوانید، روایتی است از انگیزههای موسویان برای خلق این اثر، چگونگی دستیابی به مستندات ناب، و تلاش برای بازآفرینی نوابصفوی نه صرفاً بهعنوان یک مبارز سیاسی، بلکه بهعنوان انسانی با «عرفان عمیق، یقین قلبی و صداقت عملگرایانه» که الگوی الهامبخش مبارزان بوده است.

آقای موسویان، کمی از کتاب تازهتان بگویید. «گعدههای دور آتش» را چرا نوشتید؟
کتاب گعدههای دور آتش درباره شهید سید مجتبی نوابصفوی نگاشته شده است. بنده بهدلیل خصوصیات برجسته شهید نوابصفوی، همواره علاقهمند بودم درباره ایشان اثری خلق کنم. نقلهای عجیبی در تاریخ شفاهی درباره او شنیده بودم و میدانستم شخصیتی بسیار خاص دارد؛ مثلاً در یکی از بخشهای رمان، نواب خبری غیبی را مطرح میکند که من این روایت را بیواسطه از ناقلی که مستقیم از نواب شنیده بود، نقل کردهام.
علاوه بر این، بهخوبی میدانستم رسانهها به هرکسی که با انگلستان درافتاده باشد، بهشدت بیمهری میکنند و اخبارش پراکنده و ناقص و تحریفشده منتشر میشود. این نوع برخورد موجب میشود قشر روشنفکر و کتابخوان به چنین شخصیتی بدبین شود. تلخی همین بدبینی را در رمان «بینام پدر» بهطور عینی لمس کردم. در آن کتاب، یکی از شخصیتهای محوری، هرچند غیرمستقیم، مرحوم نواب و فداییان اسلام بودند. با وجود غیرمستقیم بودن این محوریت، در نقدهایی که بر کتاب نوشته شد، حساسیت و بدبینی به مرحوم نواب کاملاً مشهود بود؛ تاجاییکه دیدم گاهی قشر متدین هم به ایشان اتهام وارد میکنند؛ به همین دلیل، شروع به جمعآوری تمام اطلاعات و اسنادی کردم که میتوانست درباره او روشنگر باشد. هرچه پیش رفتم، بیشتر دریافتم که نوابصفوی شخصیتی است که هم در زمان خودش و هم در زمان ما بهشدت مظلوم واقع شده است. این رمان در حقیقت نوعی «اجتهاد تاریخی» است؛ شبیه یک پایاننامه دربارۀ سه محور اصلی: آیتالله کاشانی، نوابصفوی و دکتر مصدق. در روایتهای رایج، ملی شدن صنعت نفت همواره نتیجه اتحاد کاشانی و مصدق معرفی میشود؛ اما آنچه نادیده گرفته شده و این کتاب به آن پرداخته، نقش اساسی نوابصفوی است که بهعمد از تاریخ رسمی حذف شده است. با استناد به اسناد و مدارک، در رمان نشان داده میشود که مهمترین عامل ملی شدن صنعت نفت، حرکت نواب بوده است.
این یک ادعا یا خیالپردازی نیست؛ چراکه هر آنچه در کتاب به نام نواب آمده، مستند است و من شخصاً اسناد آن را دیده و مطالعه کردهام؛ حتی عهدنامهای که پشت قرآن بسته شد و جبهه مصدق بعد از رسیدن به قدرت به آن پشت پا زد. از طرفی، نواب شخصیتی بسیار باهوش و نابغه بود. او از کارگری صنعت نفت، طی چند سال به جایگاهی رسید که شاه شخصاً با او ملاقات کرد و خواستههایی را مطرح ساخت. برخلاف آنچه مکرر در ویکیپدیا و منابع انگلیسی نوشتهاند، نواب بسیار قانونمحور عمل میکرد و برای هر قدم، اصول مشخصی داشت و از این بابت با هیچ آزادیخواه و مبارز ضداستعماری در سایر ملل قابل مقایسه نبود.
چه خصوصیتی در شخصیت نوابصفوی شما را به خودش جذب کرد که تصمیم گرفتید اولین رمان درباره او را بنویسید؟
مهمترین و برجستهترین خصوصیت نوابصفوی، عرفان عمیق، فهم ژرف و اعتمادی بود که به وعدههای الهی داشت. برجستگی نواب نه صرفاً در شور انقلابی یا جسارت سیاسی، بلکه در یقین قلبی و اعتماد بیچونوچرا به نصرت خداوند متعال بود. او با چشمی سرشار از ایمان، آیندهای را میدید که در آن حق پیروز و باطل نابود خواهد شد. همین نگاه، او را در سختترین شرایط استوار و بیتزلزل نگاه میداشت.
شما نوابصفوی را نهفقط یک مبارز سیاسی، بلکه انسانی با دغدغهها و لحظات شخصی بازآفرینی کردهاید. برای رسیدن به این تصویر انسانی، چه منابع یا تجربههایی به شما کمک کرد؟
هر آنچه درباره نوابصفوی در کتاب آمده، مستند است؛ چه خاطراتی که از او نقل شده، چه نوشتهها و بیانیههای خود او و چه اسناد تاریخی معتبر. تلاش کردم کوچکترین ویژگیهای شخصیت او بر پایه واقعیت روایت شود. تخیل صرفاً بر دوش شخصیتی است که بهعنوان روزنامهنگار در رمان حضور دارد. او باید میان نواب و کاشانی و مصدق قضاوت کند. همین تقابل باعث میشود بار تخیل به زندگی شخصی این روزنامهنگار و مشکلاتش با همسرش منتقل شود، نه به شخصیت نواب.
شهید نوابصفوی بسیار الهامبخش بوده است. این را در بیانات رهبر انقلاب هم میتوان دید. مهمترین عنصری که در وجود شهید نواب بود و او را به یک الگوی الهامبخش برای مبارزان تبدیل کرده بود، به نظر شما چیست؟
نواب تنها یک تفاوت بنیادین با دیگران داشت: صداقت. اگر به چیزی اعتقاد داشت، بر اساس همان اعتقاد عمل میکرد. در برابر حقیقت کوتاه نمیآمد و بهخاطر مصلحت یا منفعت شخصی هرگز بر باطل چشم نمیبست. همین صداقت خالصانه، راز الهامبخشی او برای نسلهای مختلف است.
در ادبیات ما شخصیتهای مبارز کمتر بهصورت رمان روایت شدهاند. فکر میکنید دلیل این موضوع چیست؟
نوشتن رمان درباره شخصیتها کاری بسیار دشوار است. رمان یعنی ادبیات خلاقه و وقتی میخواهیم درباره فردی واقعی بنویسیم، وارد نوعی پارادوکس میشویم. این دشواری وقتی بیشتر میشود که شخصیت مدنظر قداست داشته باشد و تحریفش مجاز نباشد؛ به همین دلیل، بسیاری ترجیح میدهند بیدردسرترین قالب، یعنی تاریخ شفاهی را انتخاب کنند؛ بااینحال به باور من، هرچند نوشتن رمان درباره بزرگان سخت و پرچالش است، اگر درست شکل بگیرد، میتواند بسیار اثرگذار باشد.
عنوان گعدههای دور آتش فضایی صمیمی و غیررسمی دارد. چرا این نام را انتخاب کردید و چه نسبتی با محتوای کتاب دارد؟
در داستان، روزنامهنگاری حضور دارد که بهدلیل فشارهای خانوادگی و شغلی، از خانه بیرون میزند. او شبها در کنار آتش با گروهی از آدمها همنشین میشود، بیآنکه بداند این افراد همان کسانی هستند که او در حال تحقیق تاریخی دربارهشان است تا مقالهای درباره نوابصفوی بنویسد. همین صمیمیت و گفتوگوهای شبانه دور آتش، فضای خاصی را به رمان بخشیده و الهامبخش انتخاب این نام بوده است.