آل سعود حافظ آل یهود
سه شنبه 06 مهر 1395

گفت‌وگوی شهرآرا با صالح قاسمی پژوهشگر و مؤلف کتاب «آل سعیون»

آل سعود حافظ آل یهود

نحوۀ زعام‌داری سؤال برانگیز این کشور در امور داخلی و نیز دنیای اسلام در دورۀ معاصر سؤالات و ابهامات فراوانی را بر انگیخته است. به گونه‌ای که برخی کارشناسان تعارضات رفتاری آل سعود را نشانه‌های پایان و انقراض سلطۀ آنان بر سرزمین عربستان ارزیابی کرده‌اند. برای آشنایی بیشتر و داشتن نگاهی دقیق تر با ویژگی‌ها و اجزای مختلف این خاندان گفت‌وگویی با صالح قاسمی پژوهشگر و مؤلف کتاب آل سعیون داشته‌ایم که در ادامه می‌خوانید.

 

به گزارش پایگاه اطلاع‌رسانی مجمع ناشران انقلاب اسلامی، منانشر، آل سعود نام خاندان سلطنتی حاکم بر کشور عربستان است که از اواسط قرن هجدهم میلادی و توسط «عبدالعزیز بن عبدالرحمن بن فیصل» تشکیل شد. تاکنون ۷ پادشاه آل سعود بر این سرزمین زمام امور را در دست داشته‌اند که نخستین پادشاه ملک عبدالعزیز بود و شش پادشاه پس از او همگی برادر هستند. دودمان آل‌سعود قدرت را از سال ۱۹۳۲ میلادی در کشور عربستان در دست دارد و نام کشور را منسوب به نام دودمان خود کرده‌است.

در عربستان ۷ هزار اعضای دودمان سلطنتی آل‌سعود، به تمامی کشور و بیش از ۲۵ میلیون ساکن آن حکم‌رانی می‌کنند. این گروه علاوه بر در دست‌داشتن در تمامی امور حساس کشور، ثروت‌های نجومی حاصل از فروش نفت و گاز و تمامی امور کشور را بدون حضور هر گونه نهاد انتخابی و یا نظارت مردمی در اختیار خود گرفته‌اند.

نحوۀ زعام‌داری سؤال برانگیز این کشور در امور داخلی و نیز دنیای اسلام در دورۀ معاصر سؤالات و ابهامات فراوانی را بر انگیخته است. به گونه‌ای که برخی کارشناسان تعارضات رفتاری آل سعود را نشانه‌های پایان و انقراض سلطۀ آنان بر سرزمین عربستان ارزیابی کرده‌اند. برای آشنایی بیشتر و داشتن نگاهی دقیق تر با ویژگی‌ها و اجزای مختلف این خاندان گفت‌وگویی با صالح قاسمی پژوهشگر و مؤلف کتاب آل سعیون داشته‌ایم که در ادامه می‌خوانید.

حاتم مهجوری: چه مدتی برای تهیه و تدوین این کتاب وقت گذاشتید؟

بنده از اوایل سال‌٩٣ کار را شروع کردم و امسال هم در اوایل سال‌٩۵ کار تمام شد، در اواخر مرداد هم کتاب چاپ و منتشر شده است.

چرا سراغ این کتاب با چنین موضوعی رفته‌اید؟ سابقۀ پژوهش در این زمینه بوده یا دلیل دیگری داشته است؟

در ابتدا موضوع تکفیر و مسئلۀ سلفی‌گری ذهن من را به خودش مشغول کرده بود و به دنبال درگیری‌ها‌ در سوریه این ذهنیت در من پر‌رنگ‌تر شد. در همان زمان وقتی ماجرا را کمی کنکاش کردم، دیدم تمام این انحرافات (به جرئت می‌توانم بگویم) تمام این انحرافات در دنیای اسلام به نقش غرب، به‌ویژه بریتانیا در تأسیس آل‌سعود بر می‌گردد. لذا اصلاً من از همان زمان متمرکز شدم بر اینکه تاریخچه‌ای از آل‌سعود و عملکردشان داشته باشم.

البته این پژوهش در میانۀ راه و در سال‌٩۴ مصادف شد با قتل عام منا. ضمن اینکه حملۀ آل‌سعود در یمن هم در همین برهۀ زمانی اتفاق افتاد. همچنین سرکوبی جنبش‌های بیداری اسلامی عربی در منطقه توسط آل‌سعود باعث شد موضوع این پژوهش کاملاً در صدر اخبار قرار بگیرد و موضوع آل‌سعود هم امروز جزو اصلی‌ترین محور‌ها شد.

تا‌کنون چه کتاب و پژوهش‌هایی در این زمینه داشته‌اید؟

بنده اساساً پژوهشگر هستم و در موضوعات متعدد به تناسب اولویت و اهمیتی که دارد، تحقیق می‌کنم. بنده دربارۀ وحدت میان فرق اسلامی و نیز در رابطه با مسئلۀ جمعیت مسلمانان و ایران تحقیقاتی داشته و دارم که برخی به چاپ رسیده‌اند و برخی هم در نوبت چاپ قرار دارند. تا‌کنون هم حدود ١٠‌مجلد کتاب داشته‌ام.

خب برگردیم به محتوای کتاب شما؛ حکومت آل‌سعود در عربستان را به سه دوره تقسیم کرده‌اید. این سه دوره مشخصاً کدامند و چه شاخصه‌هایی دارند؟

دورۀ اول به قبل از ائتلاف و همکاری «محمد ‌ابن‌سعود» و «محمد ابن‌عبدالوهاب» و نقش برجستۀ «مستر همفر» بریتانیایی در اتحاد این دو و تشکیل حکومت سعودی برمی‌گردد که این دوره جنگ‌ها و خون‌ریزی‌های زیادی را در پی دارد.
در همین دوره، تعداد زیادی از مسلمانان و غیر‌مسلمانان در حجاز کشته می‌شوند و جالب این است که بسیاری از همین مسلمانان اهل سنت هستند که به دست وهابیون به قتل می‌رسند. اتحاد بین «محمد ‌ابن‌سعود» و «محمد ابن‌عبدالوهاب» در همین دوره اتفاق می‌افتد. محمد علی پاشا فرزند ایشان حاکم مصر هستند و لشکری را به سمت حجاز می‌فرستند و در درگیری با سعودی‌ها حکومت اول آل‌سعود اینجا پایان پیدا می‌کند.

دورۀ دوم حکومت آل‌سعود بعد از ضعف حکومت محمد علی پاشا در مصر دوباره شکل می‌گیرد. فردی به نام «ترکی بن عبدالعزیز» دورۀ دوم آل‌سعود را شکل می‌دهد و چند نفر بعد از او قدرت را در دست دارد. دورۀ دوم آل‌سعود هم نهایتاً با جنگ داخلی وهابیون پایان می‌یابد.

دورۀ سوم که مقطع مهمی است با شورش «ملک عبدالعزیز بن عبدالرحمن» آغاز می‌شود. او توافقات پنهان و بسیار مهمی را با انگلستان دارد و جلسات بسیار مهمی را با فرستادگان انگلیسی برگزار کرده است؛ افرادی نظیر؛ «ادوارد لارنس»، «گرترود بل»، «سرپرسی کوکس» «ویلیام شکسپیر» (این فرد غیر از آن فرد هنرمند مشهور است.)
او با فرستادگان بریتانیا جلسات و توافقات مهمی را می‌گذارند. همین ملک عبدالعزیز در حجاز بر مسند می‌نشیند. وی منشوری دارد که به منشور ملک عبدالعزیز هم معروف است که مقرر می‌شود، بعد از او فرزندان پسرش یکی پس از دیگری پادشاه شوند و در صورتی‌که فرزندان او زنده باشند، قدرت به نوه‌های او نخواهد رسید. در واقع این پادشاهان فعلی که امروزه یکی پس از دیگری دارند پادشاه عربستان می‌شوند، فرزندان ملک عبدالعزیز هستند و در حقیقت آخرین فرزندانش در حال حاضر دارند سلطنت می‌کنند.

خب پس مشکلاتی که درون ساختار قدرت آل‌سعود وجود دارد، از همین زاویه می‌تواند قابل بررسی باشد.
بله‌، از این لحاظ ما در برهه‌ای بسیار حساس از حکومت آل‌سعود هستیم که قدرت از نسل دوم آل‌سعود به نسل سوم منتقل خواهد شد و این باعث می‌شود یک جنگ قدرت بسیار پیچیده‌ای در این خاندان شکل بگیرد. به ویژه مشکلاتی که در حال حاضر «آل‌سعود» با «آل شیخ» دارند.

کمی از نقش آل شیخ در ساختار قدرت سعودی‌ها بگویید.

آل‌شیخ به فرزندان «ابن عبدالوهاب» گفته می‌شود و در حقیقت کسانی هستند که امروز صاحبان فتوا در عربستان هستند. مفتیان عربستان امروز از آل شیخ یعنی فرزندان «محمد ابن عبدالوهاب» هستند. مشکلاتی که آل‌سعود با آل‌شیخ دارد و نیز مشکلات درونی آل‌سعود، درون قدرت بر این پیچیدگی‌ها افزوده است.

این دو خاندان ظاهراً از ریشه‌ای متفاوت هستند؛ ولی آن‌طور که دیده می‌شود در عمل هماهنگی زیادی با هم داشته‌اند.

آل‌شیخ و آل‌سعود از هم جدا هستند، اما همیشه برای تقسیم قدرت وحدتی دائمی با هم داشته‌اند. قدرت سیاسی همواره با آل‌سعود بوده و قدرت دینی و مسند فتوا به آل‌شیخ واگذار شده که البته این‌ها همیشه هم باهم هماهنگ بوده‌اند که البته این اواخر مشکلاتی بین هم دارند که مشاهده می‌کنیم.

در این کتاب آورده‌اید که ریشه آباء و اجداد آل‌سعود به یهود بر می‌گردد. به چه چیزی استناد کرده‌اید؟
عرض می‌کنم که این موضوع بسیار مهم است. جالب است بدانید قبل از این هم یک بار یک نفر به این مسئله اشاره کرده بود و در تحقیقات خودش به این نتیجه رسیده است. فردی به نام «ناصر السعید»، حجازی‌الاصل، ایشان در لبنان ساکن بوده و حدود ۵٠‌سال قبل کتابی منتشر کرده به نام «خاندان سعودی» که به فارسی هم در سال‌۶۴ فکر می‌کنم، ترجمه شده است.

متأسفانه آل‌سعود او را از لبنان ربودند و به حجاز بردند و او را به طرز فجیعی کشتند. بعد از آن متأسفانه ما نوشتۀ قابل توجهی را در این زمینه نداریم و یکی از دلایلی که من دنبال این بودم تا این کار انجام شود، این بوده است که متأسفانه منابع چندانی در اختیار نداریم. مثلاً بعد از فاجعۀ منا، مؤسسۀ کیهان کتابی را به نام «دربار شیطان» منتشر کرد که به بخش‌هایی از تاریخچۀ آل‌سعود پرداخته و به نظرم گرچه خیلی زحمت کشیده‌اند؛ ولی جامعیت نداشته است.

شما در پژوهش خودتان به چه استناد و از چه طریقی به آباء و اجداد آل‌سعود رسیده‌اید؟

شواهد و قرائن زیادی داریم؛ اما از دو روش علمی کار را پیش برده‌ایم. روش اول اینکه ما اثبات کردیم اجداد آل‌سعود به شخصی به نام «ربیعه ابن مانع» برمی‌گردد که این فرد کسی است که از قبیلۀ «عنزه» و از یهودیان داخل منطقۀ خیبر در زمان رسول خدا(ص) بوده که بعد از اسلام هم با پیامبر خدا جنگیدند و بغض و کینۀ عجیبی از حضرت امیرالمؤمنین علی‌(ع) داشتند و امروز این آل‌سعود دربارۀ منطقه خیبر تعصب فوق‌العاده‌ای دارند و در رابطه با آنجا اقداماتی هم کرده‌اند.
بخشی از آل‌سعود انتساب خودشان را به شجره‌نامه‌ای که به ربیعه ابن مانع بر می‌گردد، قبول ندارند؛ بخشی دیگر از آل‌سعود این شجره‌نامه را قبول دارند. برای همین ما روش دوم را هم پیش گرفتیم. به این معنا که اجداد آن‌ها فردی به نام «محمد ابن سعود» که بنیان‌گذار دورۀ اول آل‌سعود بود، پدربزرگی دارد به نام «مردخای بن ابراهیم بن موسی»؛ ما بعد از پیگیری‌هایی که انجام دادیم، متوجه شدیم این فرد یهودی‌الاصل و ساکن بصره است.

این «مردخای» چه پیشینه‌ای دارد و اگر یهودی‌الاصل است، چه طور به‌عنوان اجداد آل‌سعود به حساب می‌آید؟

این فرد یک تاجر است و در عراق زندگی می‌کرده، در همان زمان در عراق تعدادی از یهودیان در بصره زندگی می‌کردند. آن زمان این فرد چهل سال داشته که به‌همراه یهودیان دیگری به حجاز مهاجرت می‌کنند. این فرد در آنجا خودش را به‌عنوان مسلمان جا می‌زند، در‌حالی‌که اسم واقعی‌اش «مردخای بن ابراهیم بن موشه» بوده است؛ اسمش را به «مرخان بن ابراهیم بن موسی» تغییر می‌دهد. بعد نوبت به فرزندان او می‌رسد. او پسری هم داشته به نام «ماکرن» که اسم او را هم به «مقرن» تغییر می‌دهد. این نکات خیلی مهم است، در نتیجه «محمد ابن سعود ابن مقرن» فرزند مقرن یا ماکرن و نوۀ مردخای یهودی می‌شود. لذا این نسب به یهودیان می‌رسد.

چطور چنین چیزی اتفاق افتاده، یعنی می‌گویید برخی افراد یهودی دین خود را در ظاهر اسلام و در باطن یهود می‌دانند؟ از روی اجبار‌، ترس یا مسئلۀ دیگری بوده است؟

این یک روش کار برای یهودیان است که البته مربوط به الان هم نیست. از گذشته و حتی از زمان پیامبر‌(ص) اتفاق افتاده است. مثلاً بعد از رحلت پیامبر(ص) یکی از علمای بزرگ یهودی وقت در اطراف مدینه به نام کعب‌الاحبار (جمع حبر یعنی عالم یهودی) و از افراد مشهور بوده به ناگهان اعلام اسلام می‌کند و جالب اینجاست بدون اینکه آموزه‌های اسلام را دریافت کرده باشد، در حکومت خلفا نفوذ می‌کند و تبدیل به یکی از علماء و راویان اسلام می‌شود و دست به تحریف‌های جدی در معارف اسلامی می‌زند.

جالب است بدانید که اسرائیلیاتی که وارد اسلام شده از طریق همین‌گونۀ یهودیان نفوذی وارد شده است. خود یهودیان به این افرادی که در اصل یهودی هستند و دینشان را مخفی می‌کنند و دین جدیدی را به دروغ و صرفاً برای تحریف اعلام می‌کنند، «مارانو» می‌گویند. با توجه به این ماجرایی که من عرض کردم آل‌سعود ریشه در «مردخای ابن ابراهیم ابن موشه» دارد و ما معتقد هستیم که آل‌سعود از یهودیان نفوذی در دنیای اسلام هستند.

در این رابطه نقش دول غربی و سرویس‌های اطلاعاتی را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

در تاریخ افراد زیادی را داریم که از بریتانیا  در سلطنت آل‌سعود نفوذ کرده‌اند. افرادی مثل «ادوارد لارنس» که معروف است به لارنس عربستان، او یکی از افراد برجستۀ اطلاعاتی بریتانیا در منطقۀ خاورمیانه و حجاز  است و کارهای بسیار مهمی را برای بریتانیا انجام داده است. «ویلیام شکسپیر» سیاست‌مدار یکی دیگر از افرادی است که او هم نقش برجسته‌ای دارد. همچنین «عبدا... فلیپی» هم یکی دیگر از همین جاسوسان بریتانیا برای نیل به مقاصدشان است. افراد دیگری هم بوده‌اند که با عنوان سفیران فرهنگی و مشاوران فرهنگی وارد شده‌اند که اهداف بریتانیا را در دنیای اسلام پیش برده‌اند. ما از این نمونه‌ها خیلی داریم.

پشت پردههای حمایت غرب از آل سعود، این بده‌بستان‌هایی که بین غرب و آل‌سعود رخ داده اواخر خیلی نمود پیدا کرده است. به‌ویژه در مسائلی مثل حقوق بشر و برخورد دوگانۀ غرب با این مسئله خود را نشان داده است که در کتاب خودتان به این هم اشاره‌ای کرده‌اید.

حمایت‌ها از این گروهک‌های تروریستی به روشنی توسط آل‌سعود در حال انجام است و هدفشان از این کار هم تأمین منافع غرب بر عدم وحدت امت اسلام است. برای برخوردهای دوگانه‌ای که می‌فرمایید به نظر من شواهد خیلی روشن‌تری از برخوردهای دوگانۀ غرب داریم. اصلاً نیازی نیست چندان دنبال تناقضش بگردیم. ما امروز به روشنی وحدت راهبردی آل‌سعود با آل‌یهود را می‌بینیم. امروز به روشنی می‌بینیم که غرب با حمایت آل‌سعود توانسته رژیم صهیونیستی را سر پا نگه دارد. اتفاقاً ما یک سندی را داریم که ملک عبدالعزیز که پدر همین پادشاهان فعلی و مؤسس دورۀ سوم حکومت آل‌سعود هست، مبنی بر اینکه او به بریتانیا برای اعطاء و هدیه کردن فلسطین به یهودیان تعهد داده است و این تعهد را فرزندان ملک عبدالعزیز هم به‌درستی و به تمام و کمال اجرا کردند و امروز ما داریم می‌بینیم که حافظ منافع اسرائیل در منطقۀ آل‌سعود است و وحدت استراتژیک و راهبردی با این مسئله دارند. پیام اخیر رهبر معظم انقلاب خیلی روشن است و نخبگان جهانی باید بنشینند و ابعاد این پیام و ادبیات این پیام را بررسی کنند تا به یک منشور اقدام مشترک مسلمین جهان برای فتح دوبارۀ مکه تبدیل شود. واقعاً قائل هستم که مکه دوباره باید فتح شود.
از ابتدای شکل‌گیری آل‌سعود که بریتانیا از آن حمایت کرد، با هدف براندازی حکومت عثمانی این کار انجام شد. برای تقابل آل‌سعود با حکومت عثمانی که به هر حال آن زمان پرچم‌دار اسلام بود (با توجه به مشکلاتی که بود)؛ اما به هر حال سیطرۀ کاملی بر دنیای اسلام داشت. بریتانیا، دورۀ اول آل‌سعود را با همین هدف حمایت کرد و اتفاقاً موفق هم شدند و دولت عثمانی ساقط شد. اما نکتۀ مهم اینجاست که بعد از پیدا شدن نفت در منطقۀ خاورمیانه، بریتانیا قصد داشت چند راهبرد اصلی را از طریق آل‌سعود پیش ببرد که در توافقات آن‌ها مستنداتی هم موجود است. مهم‌ترین آن‌ها مدیریت نفت است. یعنی هر زمان که غرب اراده کند قیمت بالا یا پایین برود، این اتفاق می‌افتد. در همین سال‌های اخیر کاملاً برای ما مشهود بود که عربستان به‌گونه‌ای عمل کرد که نفت بشکه‌ای بالای صد دلار به حدود سی دلار رسید. این یک نشانه است و در طول تاریخ هم مستندات بسیاری دارد. همچنین غرب با آل‌سعود این‌گونه توافق کرده‌اند که غرب حکومت آل‌سعود را حفظ کند و در مقابل یکی از تعهدات آل‌سعود نیز این خواهد بود که مدیریت نفت بر اساس خواست نظام سلطه باشد.

مدیریت اماکن متبرکه که مرکز تجمع مسلمانان جهان است و آنجا می‌تواند به قطبی تبدیل شود که واقعاً منافع نظام سلطه را به خطر بیندازد، این‌ها می‌خواهند مدیریت این اماکن با هماهنگی غربی‌ها اتفاق بیفتد و ما این را هم شاهدیم. کشتار سال‌ ۶۶ حجاج ایرانی و سایر مسلمانان با این بهانه که نباید حج سیاسی شود و در واقع موضوع برائت از مشرکین نباید اتفاق بیفتد، همچنین فاجعۀ منا، تخریب اماکن تاریخی بسیار ارزشمند مسلمانان و‌... همه حاکی از این است که این ابنیه متبرکه و تاریخی تخریب شود و گذشتۀ اسلام زدوده شود.

دیگر اینکه وحدت میان فرق اسلامی در جهان برای غرب بسیار خطرناک است. مأموریت اصلی که آل‌سعود آن را ایفا می‌کند، همین تفرقه است و آتشی که امروز در منطقه دامان همه را می‌گیرد، با مدیریت آل‌سعود دارد اتفاق می‌افتد و هدف اصلی آن جلوگیری از وحدت میان همۀ مسلمانان جهان است. چون غرب به روشنی می‌داند که این وحدت اگر شکل بگیرد، منافعش به‌شدت به مخاطره خواهد افتاد.

مصاحبه اختصاصی روزنامۀ شهرآرا با «صالح قاسمی» پژوهشگر و مؤلف کتاب «آل سعیون»، 21 شهریور 1395

نظر بدهید