وریا؛ داستان دختری که می‌خواهد متفاوت زندگی کند
شنبه 22 مهر 1396

وریا

وریا؛ داستان دختری که می‌خواهد متفاوت زندگی کند

کتاب «وریا»، به‌قلم سیده زهرا محمدی، داستان دختر نوجوانی است که دلش می‌خواهد متفاوت باشد، متفاوت ببیند، متفاوت زندگی کند، توسط نشر آرما منتشر شد.

 
کتاب «وریا»، به‌قلم سیده زهرا محمدی، داستان دختر نوجوانی است که دلش می‌خواهد متفاوت باشد، متفاوت ببیند، متفاوت زندگی کند و حتی متفاوت لبخند بزند؛ اما این متفاوت بودن به همین راحتی‌ها هم که خیالش را می‌کرد، نبود و کلی ماجراهای ریز و درشت را برایش رقم می‌زند. این کتاب توسط نشر آرما منتشر شده است.
 
در بخشی از کتاب آمده است: «به نظر من هر آدمی که پا به این دنیا می‌گذارد، همراه خودش یک برگۀ مأموریت دارد؛ مأموریتی که قرار است در زندگی برایش تلاش کند و حتی یک‌وقت‌هایی هم بجنگد تا به خواسته‌هایش برسد. دقیقاً شبیه این فیلم‌های خفن خارجکی‌ که نقش اول فیلم بعد از کلی دویدن و کشتن و زخم و خونریزی و توی سروکلۀ هم زدن، آخر فیلم با هیکلی زخم‌وزیلی که اتفاقاً لبخند ریزی هم روی لبش است از کلی دود و آتش می‌زند بیرون! تازه همین که پایش را از معرکه بیرون می‌‌کشد، یکهو ماشینی پشت سرش می‌ترکد؛ ولی او بدون اینکه حتی یک چین اخم توی ابروهایش بیفتد، خیلی محکم و استوار به سمت دوربین می‌آید. بعد هم تیتراژ فیلم می‌آید که یعنی مأموریت به نحو احسن اجرا شد.»
 
محمدی، نویسندۀ کتاب دربارۀ ایدۀ کتاب می‌گوید: ایدۀ نوشتن وریا وقتی به سرم زد که فکر کردم، یک چیزی در این دنیا زیادی می‌لنگد اول، این که مردم سرزمینم به شکل عجیبی و البته غم‌انگیزی کتاب نمی‌خواندند. دوم، شبیه هم شدن آدم‌های دور و اطرافم بود. یک روز بلند شدم و دیدم همۀ آدم‌های دور و برم و حتی آدم‌های توی خیابان و بانک و دانشگاه دارند شبیه هم می‌شوند. شبیه هم لباس می‌پوشند شبیه هم می‌خندند و شبیه هم خیلی کارها می‌کنند. این شبیه بودن آدم‌ها هیچ‌وقت برای آدمی مثل من که دلش چیزها و تجربه‌های جدید می‌خواست، خوشایند نبود. پس وریا را نوشتم که از معجزۀ کتاب‌ها برایتان بگویم و اینکه کاش یک روز بلند شویم و به تعداد هفتاد میلیون نفر، آدم جدید ببینیم. آدم‌هایی با فکرهای جدید و خلاق که شبیه هم نیستند. به این امید که این خلاق و متفاوت بودن دریچه‌ای باشد برای بهتر دیدن و درک کردن صاحب دنیایی که آن را خلق کرده است.
 
 
نظر بدهید