ادبیات جنگ در جهان خواهان دارد
چهارشنبه 26 آذر 1399

ادبیات جنگ در جهان خواهان دارد

متأسفانه می‌بینیم حتی در نمایشگاه‌های گران مثل فرانکفورت، تا به حال هیچ نقشۀ راه مشخصی وجود نداشته است. کار را سپرده‌اند به یک کارمند دولت یا نهاد شبه‌دولتی و آن آقا هم با هدف دریافت حق مأموریت به آنجا رفته. نه کتاب را بلد بوده، نه حتی بروشور داشته، نه زبان بلد بوده و نه کارشناس نشر را همراهش برده. نه اطلاعی از مخاطب‌سنجی دارد، نه نیازسنجی بلد است.

مجید جعفری اقدم، مدیر آژانس ادبی و ترجمۀ «پل»، سال‌هاست در حوزۀ معرفی آثار شاخص ادبیات ایران به ناشران خارجی فعالیت می‌کند. این آژانس برای معرفی ادبیات دفاع مقدس نیز تلاش ویژه‌ای می‌کند. با وی به گفت‌وگو نشستیم تا برایمان از موانعی که بر سر راه ترجمه و انتشار ادبیات دفاع مقدس وجود دارد، سخن بگوید.

 

شما مدیر فعال‌ترین آژانس ادبی در ایران هستید و در کارنامه‌تان نیز تعداد زیادی از آثار شاخص ادبیات دفاع مقدس را به ناشران خارجی معرفی کرده‌اید. هنگام انتخاب آثار برای معرفی به ناشران خارجی، چه معیارهایی را مد نظر قرار می‌دهید؟

ما در جهان موضوعی به نام ادبیات دفاع مقدس نداریم و این نامی است که خودمان برای آثار مربوط به دورۀ هشت‌سالۀ جنگ ایران و عراق انتخاب کرده‌ایم. آنچه ما ادبیات دفاع مقدس می‌نامیم، در جهان با عنوان «ادبیات جنگ» شناخته می‌شود و حوزه‌های مختلفی دارد؛ مثل ادبیات مقاومت یا ادبیات پایداری. لازم است بگویم کتاب‌های ادبیات جنگ همیشه حاوی خشونت یا مضامین تبلیغاتی نیست. در جنگ یک سری اتفاقات انسانی رخ می‌دهد که می‌تواند دست‌مایۀ خوبی برای خالقان آثار در قالب‌های مختلف باشد؛ مثل داستان کوتاه، داستان بلند، خاطره، روزنگاشت، بیوگرافی یا اتوبیوگرافی.

ادبیات جنگ در دنیا هم جزو ژانرهایی است که خواهان دارد و بازارهای نشر جهان به آن توجه می‌کنند؛ در صورتی که ناشران و فعالان نشر ما به این حوزه دیدگاهی متفاوت دارند و معتقدند این آثار مروج خشونت هستند، یا معتقدند تبلیغی از سوی حاکمیت است؛ در صورتی که در دنیا چنین نگاهی وجود ندارد. آثاری که در این موضوع تولید می‌شود، در نگاه دنیا شایان توجه است. من قبل از اینکه این مؤسسه را داشته باشم، به‌واسطۀ علاقۀ شخصی‌ام و رزمنده‌بودنم، اولین کاری که کردم، این بود که در سال 1379، در نمایشگاه فرانکفورت غرفه‌ای را با عنوان «معرفی ادبیات پایداری ایران به جهان» راه‌اندازی کردم. در آن زمان، فکر می‌کردیم اگر بگوییم ادبیات جنگ، خشونت و تبلیغ در آن مستتر است؛ ازاین‌رو، گفتیم ادبیات پایداری و این مسائل را مطرح کردیم. در آن زمان، 72 اثر را پس از داوری دوستان انتخاب کردیم و آنجا غرفه زدیم و آثار را معرفی کردیم.

در بازار نشر، فارغ از بحث تبلیغ و حاکمیت و این دست مسائل، همان گونه که ما در بعضی موضوعات مثل ادبیات کودک و نوجوان یا مطالعات اسلامی یا علوم انسانی حرفی برای گفتن داریم، در ادبیات جنگ هم آثاری طی این سال‌ها منتشر شده که برخی از آن‌ها به‌نوعی پدیده بودند و هستند.

در خصوص معیارهای انتخاب آثار باید بگویم یکی از مهم‌ترینشان این است که اثر، مخاطب عام داشته باشد؛ یعنی فرامرزی باشد و ویژۀ جای خاصی نباشد. شاید آن اتفاق در مکان خاصی رخ داده باشد؛ اما مخاطبش مخاطب عام و جهانی است. البته این معیار مختص به آثار دفاع مقدس نیست و به‌طور کلی فرقی نمی‌کند چه کتابی باشد. هر کتابی که بخواهیم در عرصۀ بین‌الملل مطرح شود، باید این ویژگی را داشته باشد.

نکتۀ دیگری که ما در نظر می‌گیریم، این است که حداقل 50درصد متن کتاب باید در حوزۀ ادبیات جنگ باشد. کتاب‌های دفاع مقدس ما بیش از 50درصدشان در حوزۀ ادبیات جنگ است؛ اما در برخی از آثاری که ما در موضوع دفاع مقدس طبقه‌بندی می‌کنیم، تنها اشاراتی به جنگ شده و از جنگ استفاده کرده و اتفاقی دیگر را در بستر جنگ روایت کرده است.

نکتۀ مهم دیگر این است که بیاییم این آثار را در قالب‌ها و استانداردهای درستی که در جهان معرفی شده است، معرفی کنیم و اگر این کار درست انجام نشود، در واقع فرصت‌سوزی کرده‌ایم. یعنی به‌جای اینکه کار تبلیغی کنیم، داریم به ضرر آن اقدام می‌کنیم و البته نیتمان این نیست؛ اما چون راه و روشی که می‌رویم غلط است، داریم به‌نوعی این آثار را شهید می‌کنیم.

متأسفانه بعضی از دوستان در این حوزه کاسب‌کاری می‌کنند و دکان باز کرده‌اند و به اسم ادبیات دفاع مقدس از آن پول درمی‌آورند. با توجه به اینکه دولت‌ها هم در مقاطع مختلف، بعضی از سر اعتقاد و بعضی از سر تملق، در این حوزه حمایت‌هایی کرده‌اند و می‌کنند، بعضی دوستان از این‌ها استفاده کرده و هزینه‌هایی دریافت می‌کنند و در نمایشگاه‌ها حاضر می‌شوند؛ اما چون این‌کاره نیستند، دارند این حوزه را خراب می‌کنند.

ما زمانی کاتالوگ ویژه‌ای تحت عنوان «کاتالوگ ویژۀ جنگ» منتشر کردیم و همۀ این آثار را در آن قالب معرفی نمودیم؛ اما هرجا رفتیم، دیدیم ناشران به‌نوعی دارند جبهه می‌گیرند و می‌گویند چون از ایران آمده‌اید، حتماً وابسته به دولت و حاکمیت هستید. بیشتر اوقات افرادی که در این حوزه کار کرده‌اند، اغلب دولتی یا شبه‌دولتی بوده‌اند و طرف خارجی هم می‌فهمد که این آدم پولی گرفته یا مأموریتی دارد که این‌ها را تبلیغ بکند. ما پس از انتشار آن کاتالوگ، به این نتیجه رسیدیم که این کار را ادامه ندهیم. بنابراین، رمان‌های جنگ را داخل کاتالوگ ادبیات داستانی‌مان معرفی کردیم و آثار کودک و نوجوان دفاع مقدس را هم داخل کاتالوگ کودک و نوجوان گنجاندیم تا این شبهه از میان برود. نتیجۀ این کار خیلی خوب بود. ما از سال 1398 تا کنون، بیش از دویست قرارداد رایت بستیم که برخی‌شان ترجمه و چاپ شده یا زیر چاپ است. حداقل 40درصد از این قراردادها مربوط به ادبیات دفاع مقدس است که عمدتاً به‌صورت رمان، داستان کوتاه و خاطره است. جالب است به شما بگویم پارسال ناشری از مصر دوازده قرارداد رایت با ما بست که ده تای آن‌ها مربوط به دفاع مقدس بود و من خودم تعجب کردم؛ زیرا بازار نشر مصر دید خوبی به ما ندارد؛ ولی از این‌ها انتخاب می‌کنند و این محتوا جلبشان کرده است.

خاطرۀ کوچکی هم اینجا بگویم. اگر اشتباه نکنم، سال 2000 بود و ما از طرف اتحادیۀ ناشران فرانسه دعوت شده بودیم تا بازار نشر فرانسه را ببینیم. قرار ملاقاتی داشتیم با یکی از ناشران بزرگ فرانسه به نام گالیمار که از ناشران معروف این کشور است. به خاطر دارم که بروشوری از کتاب‌های دفاع مقدس آماده کرده بودیم و من همراهم برده بودم. به آن‌ها گفتم بعداً اگر فرصت کردید، این‌ها را هم مطالعه بفرمایید. وقتی موضوع آن را که ادبیات جنگ بود دیدند، گفتند ما در این حوزه کار نمی‌کنیم. گفتم ایرادی ندارد. این پیشتان باشد. بعد از دو سه ماه، به ما ایمیل زدند و گفتند ما در این کتاب‌هایی که شما معرفی کردید، نوع خاصی از ادبیات جنگ را دیدیم و لطافت‌ها و ظرافت‌هایی در این آثار وجود داشت که برای ما تازگی داشت. نیازی نیست من بخواهم در این حوزه تبلیغ کنم. ادبیات جنگ ما قابلیت عرضه در سطح بین‌الملل را دارد و استقبال خوبی از آن‌ها خواهد شد؛ به‌شرط آنکه قواعد بازی را مراعات کنیم. به‌شرط اینکه اگر در نمایشگاهی شرکت می‌کنیم و آنجا غرفه می‌زنیم، فکر نکنیم که غرفه مغازه است و ما کتاب‌ها را می‌چینیم و مخاطبان گذری به آن‌ها نگاهی می‌اندازند و گاه تعریفی هم می‌کنند. خیر، این‌طور نباید باشد. در درجۀ اول باید مخاطبانمان را بشناسیم و بتوانیم آن‌ها را توجیه کنیم و ذهنیت‌های قبلی‌شان را اصلاح کنیم. این می‌تواند جواب دهد.

 

با توجه به اینکه جنگ ایران و عراق در برخی رسانه‌ها به‌نوعی جنگ میان عرب و عجم تعبیر می‌شد، وضعیت انتشار ادبیات دفاع مقدس در کشورهای عربی به چه شکل است؟

کشورهای عربی نشر ضعیفی دارند. به‌خصوص با حوزۀ مبادلات کپی رایت و همکاری‌های مشترک نشر خیلی آشنا نیستند و از ما خیلی عقب‌ترند. در دنیای عرب، مصر بیش از سایر کشورها در حوزۀ مبادلات کپی رایت وارد می‌شود و بعد تونس، لبنان و امارات. این چهار کشور هستند که ما با این‌ها وارد گفت‌وگو می‌شویم. بعضی کشورها، مثل لبنان و ناشران لبنانی، به‌خصوص شیعیانشان، دیدگاه مثبتی دارند؛ اما چون به‌لحاظ مالی ضعیف هستند، دنبال این هستند که حمایت بگیرند و کاری را منتشر کنند و سفارش تولید کتاب بگیرند. در مصر هم دید منفی وجود نداشت. ما در مصر با شش ناشر کار می‌کنیم و دو ناشر از ناشران مصری هم از ما رایت آثار دفاع مقدس را گرفتند. در تونس هم چنین جبهه‌گیری ندیدیم.

 

فرآیند ترجمۀ آثار به چه شکل است؟ از قوت‌ها و ضعف‌های این ترجمه‌ها بگویید.

قاعدۀ بازی در فضای بین‌الملل این است که هیچ‌وقت ناشر نباید خودش کتابش را به زبان مقصد ترجمه کند. یعنی در این معاملات، اثر را به انگلیسی معرفی می‌کنید و یک نسخۀ انگلیسی از کتاب را نیز باید تهیه کنید؛ نه ترجمۀ فاخر؛ ترجمه‌ای که مخاطب بتواند با آن، اثر را بررسی نماید.

 در دنیا تعریف کرده‌اند شما بعد از اینکه رایتس گاید (بروشور معرفی کتاب) را مطرح کردید، اگر مشتری خوشش آمد، درخواست می‌کند اطلاعات بیشتری بگیرد. در این مرحله، شما یا نسخۀ انگلیسی را می‌فرستید، یا طبق اصول، از کتاب 6000 تا 8000 کلمه به انگلیسی ترجمه می‌کنید تا بر اساس آن بررسی کند. به‌طور کلی، اینکه اثری را به زبان دیگری ترجمه و عرضه کنیم، اشتباه است. چنانچه بتوانیم رایت اثری را به ناشری بفروشیم، وظیفۀ ترجمه به زبان مقصد بر عهدۀ ناشر است و وظیفۀ ما نیست؛ مگر اینکه نوع همکاری و تعاملات ما به‌گونه‌ای دیگر باشد؛ مثلاً طرف بخواهد چاپ مشترک بکنیم. مثلاً در ترکیه، ناشری بگوید شما ترجمۀ ترکی را به ما بده تا چاپ کنیم و در فروشش سهیم باش. این هم در صورتی است که کسی که می‌خواهد کتاب را در کشوری منتشر و توزیع بکند، از ما بخواهد چنین کاری بکنیم. زمانی که ما در سازمان فرهنگ بودیم، به خاطر دارم بیش از هشتاد جلد کتاب را در ایران به زبان‌های مختلف ترجمه کردیم، بعد به رایزنی‌ها فرستادیم. آن‌ها هم که نمی‌توانستند وارد فضای توزیع شوند؛ در نتیجه، تعدادی از کتاب‌ها را هدیه دادند و باقی در انبار ماند و در نهایت خمیر شد.

نکتۀ دوم اینکه اگر قرار بود ما ترجمه کنیم، ادارات و نهادهایی را به‌ویژه در حوزۀ دفاع مقدس داریم که باز هم دارند چنین کاری را ادامه می‌دهند. یعنی کتاب را ترجمه می‌کنند و می‌فرستند جاهای مختلف. به ضرس قاطع می‌گویم هیچ‌کدامشان به دست مخاطب اصلی نمی‌رسد. ما باید در قالب طرح‌هایی مثل گرنت وزارت ارشاد یا تاپ در سازمان فرهنگ و ارتباطات، از ترجمه و انتشار آثار دفاع مقدس حمایت کنیم.

در 87 کشور دنیا، بسته‌های حمایتی وجود دارد که می‌گوید چنانچه از طریق مبادلات کپی رایت به هر ناشر خارجی کتابی واگذار شد، دولت آن کشور به‌نحوی به آن ناشر خارجی کمک خواهد کرد. در 80درصد اوقات، این کمک به‌شکل پرداخت هزینۀ ترجمه است و البته پرداخت مالی هم پس از ارزیابی کیفیت ترجمه صورت می‌گیرد. ما در کرۀ جنوبی یک گرنت داریم که به موجب آن، اگر مترجم یا ناشری از ایران برود رایت بخرد، وقتی کتاب را فارسی کرد، می‌فرستد برای ما؛ چون ما رابطۀ کاری با آن‌ها داریم. ترجمه را برای ما می‌فرستند تا آن را ارزیابی کنیم و برای ارزیابی کتاب هم به ما پول می‌دهند. تأیید که شد، پول طرف را می‌دهند. بهترین کار همین است که به این شکل از ترجمه حمایت کنیم.

 

آثار ادبیات دفاع مقدس بیشتر به چه زبان‌هایی برگردانده می‌شود؟

کتاب‌های حوزۀ دفاع مقدس عمدتاً به زبان انگلیسی و بعد عربی برگردانده شده‌اند و به زبان‌های دیگر کمتر کار شده است. چند تایی هم که به زبان‌های دیگر کار شده، رایزنی‌های ایران در کشورهای مختلف انجام داده‌اند. اتفاقاً آن‌هایی که رایزنی‌ها انجام داده‌اند، بد هم از آب درنیامده؛ چراکه رایزن از طریق طرح تاپ پولی گرفته و به ناشر خارجی داده و ناشر خارجی خودش ترجمه کرده است. البته این اتفاق بیشتر در سه‌چهار سال اخیر رخ داده است. بقیۀ کتاب‌ها که عمدتاً به زبان انگلیسی هستند و ناشر خارجی هرگز ترجمۀ ما را چاپ نمی‌کند. خودشان هیئت تحریریه دارند و کار را ترجمه یا ویراستاری می‌کنند.

زمانی، حوزۀ هنری با همکاری یکی‌دو تا از ناشران ایرانی مقیم آمریکا، چندین عنوان از آثار ادبیات پایداری را ترجمه و منتشر کرد. کتاب‌ها را دادند به چند مترجم مثل آقای پاول اسپارکمن و آقای قانون‌گذار که ترجمه نمایند. این کارها از طریق مرحوم محسن سلیمانی صورت گرفت. به هر شکل، کتاب‌ها ترجمه شدند و چون مترجمان کشور مقصد بودند، کتاب‌های خوبی از آب درآمدند؛ اما توزیع آن‌ها موفق نبود؛ زیرا کار به ناشر سفارش داده شده بود و آن‌ها هم پول ترجمه و هم پول چاپ را گرفته بودند و منفعتی در توزیع نداشتند. ناشر کاسب است و کاسب همه‌جا دنبال منافعش است. آن‌ها پول کار را کامل گرفتند و کتاب‌ها چند روز در سایتشان بود. امروز در همان سایت هم یکی‌دو تا بیشتر از آن‌ها دیده نمی‌شود. این کار هم جواب نداد؛ چون از قواعد بازی دور بود و مبادلات رایتی اتفاق نیفتاده بود که به هر حال گذشت.

 

به نظر شما باید از ترجمۀ آثار دفاع مقدس حمایت شود تا اهداف مد نظرمان محقق شود؟

هم‌اکنون در دنیا 87 کشور گرنت می‌دهند و می‌پرسند اگر شما قصد داری این کتاب را در کشورتان چاپ کنی، هزینه‌هایت کدام است؟ ناشر می‌گوید پول رایت می‌دهم، پول ترجمه می‌دهم، برای چاپ هزینه می‌کنم و برای تبلیغ و بازاریابی هم هزینه می‌کنم. مثلاً برای یک کتاب، کل این هزینه‌ها می‌شود بیست‌هزار دلار. آن‌ها هرگز نمی‌گویند بیا این بیست‌هزار دلار را بگیر؛ بلکه می‌گویند مثلاً ما سه‌هزار دلار حمایت می‌کنیم. قبلاً این اتفاق افتاده. این بیست‌هزار دلار را داده‌اند و طرف انگیزه‌ای نداشته و رفته. ولی وقتی ناشر خارجی مجبور شود بقیۀ این هزینه را خودش تأمین کند، انگیزه پیدا می‌کند کتاب را تبلیغ کند و بفروشد تا هزینه‌هایش دربیاید. اگر در این کانال نیفتد، هیچ اتفاقی هم نمی‌افتد. ممکن است رویکرد ما تبلیغی باشد و بگوییم فقط برایمان مهم است کتاب ما برود آن طرف و دیده شود؛ اما این اتفاق نمی‌افتد و کتابمان آن طرف انبار می‌شود. برای مثال، حوزۀ هنری بیاید دو تا کتاب‌فروشی در آمریکا پیدا کند که کتاب‌هایی که از طریق ناشر خارجی چاپ کرده را در آمریکا بفروشند.

به نظرم دولت ما باید از ناشران ایرانی یا ایرانی‌هایی که آن طرف هستند و به نظام معتقدند، حمایت کند تا در کشورهای مختلف دست به تأسیس انتشارات بزنند و وارد بازار نشر آنجا شوند. در پنج سال گذشته، نزدیک به ده ایرانی در کشورهای مختلف انتشارات تأسیس کرده‌اند؛ منتهی آن‌هایی نیستند که کتاب دفاع مقدس چاپ بکنند. من تا سال 1385، سمت‌های مختلفی داشتم. در ارشاد بودم و معاون وزیر بودم، مسئول دفتر توسعۀ نشر بودم، مدیرکل دفتر تحقیقات بودم؛ یعنی کل معاونت را خوب می‌شناسم. از زمانی که بازنشسته شدم، آمدم کاری را که آنجا انجام می‌دادم، با راه و روش صحیحش ادامه بدهم. عوامل نشر را می‌شناسم، کاسب‌ها و دغدغه‌مندها را می‌شناسم. زمانی نشر کشور در دست توده‌ای‌ها بود؛ البته الان هم تا حدی هست؛ اما در مقطعی، دولت از عده‌ای از بچه‌مسلمان‌ها حمایت کرد و ناشران موفقی نظیر قدیانی، محراب قلم و... متولد شدند. دولت باید همین کار را در بیرون از مرزهای ایران نیز انجام بدهد. به‌جای اینکه از ناشر خارجی حمایت کند، از ناشران ایرانی خارج از کشور حمایت کند. اگر این اتفاق بیفتد، ناشر هم نهایت تلاشش را خواهد کرد که کتاب به‌درستی توزیع شود و فروش برود.

علاوه بر این‌ها، یکی از بسترهایی که برای ورود به بازار نشر لازم است، حضور در رویدادهای بین‌المللی نظیر نمایشگاه‌های خارجی است. در دنیا، دولت‌ها وظیفه دارند از مطرح‌شدن نشر کشورشان در جهان حمایت کنند. این حمایت به چه شکل است؟ به‌شکل بسترسازی است. دولت باید برود با نمایشگاه‌های مختلف دنیا تعامل کند. مثلاً برود تعامل کند که ناشر ایرانی برای حضور در نمایشگاه هزینه پرداخت نکند و در عوض، ناشران آن کشور هم برای حضور در نمایشگاه‌های ما هزینه‌ای ندهند.

 

حضور ایران در نمایشگاه‌های بین‌المللی چطور بوده است؟

متأسفانه می‌بینیم حتی در نمایشگاه‌های گران مثل فرانکفورت، تا به حال هیچ نقشۀ راه مشخصی وجود نداشته است. کار را سپرده‌اند به یک کارمند دولت یا نهاد شبه‌دولتی و آن آقا هم با هدف دریافت حق مأموریت به آنجا رفته. نه کتاب را بلد بوده، نه حتی بروشور داشته، نه زبان بلد بوده و نه کارشناس نشر را همراهش برده. نه اطلاعی از مخاطب‌سنجی دارد، نه نیازسنجی بلد است.

منِ آژانس ادبی، بدون اجازۀ کتبی صاحب‌اثر اجازه ندارم کتاب را ببرم جاهای مختلف تبلیغ کنم. این‌ها غرفه‌هایی گرفته‌اند و کتاب‌های مردم را آنجا چیده‌اند. خیلی پیش آمده در نمایشگاه‌هایی که ایران شرکت کرده، رفته‌ام و پرسیده‌ام چه کتاب‌هایی آورده‌اید؟ گفته‌اند اینجا هست، ببین. یعنی خودش هم نمی‌داند چه آورده. رفته انبار مقداری کتاب جمع کرده و برای اینکه ناشران بدشان نیایند، از هر ناشری چند اثر را برداشته و آورده. اینکه می‌گویم فضا را خراب کرده‌اند، همین است. از رویدادهای بین‌المللی استفادۀ بهینه‌ای نشده است. اگر حتی در جاهایی مثل نمایشگاه فرانکفورت غرفه گرفته‌اند، شوآف بوده و می‌خواستند بگویند ما در اینجا از ناشران ایرانی به این شکل حمایت کرده‌ایم. نه ضابطه مشخص بوده، نه حتی کتاب‌ها بررسی شده؛ تا جایی که حتی پیش آمده در غرفۀ ایران کتاب هولوکاست تبلیغ شده است. نمی‌خواهم بگویم این‌ها حمایت کرده‌اند تا این اتفاق بیفتد. می‌گویم توجهی وجود نداشته و ناشر هم خودش متوجه نبوده چه کتابی را مطرح کرده است. به‌جای اینکه بسترسازی و حمایت شود و صاحب‌اثر اعم از آژانس، ناشر، نویسنده و تصویرگر خودش برود و اثرش را ارائه دهد و با ناشران ارتباط بگیرد، کارمند می‌رود آنجا و پس از نمایش، کتاب‌ها را جمع می‌کند و یک گزارش می‌نویسد که این کارها را انجام دادم. نشر بین‌الملل جریانی مستمر، آهسته، پیوسته و پیگیر است. یعنی من اگر با ناشری در نمایشگاه ارتباط رو در رو برقرار کردم، این تازه آغاز کار است و باید پیگیری کنم. تقریباً 99درصد کارهایی که در این حوزه انجام شده، هزینه‌سوزی و فرصت‌سوزی بوده و به‌جای اینکه کار خیر بکنند، فضا را خراب کرده‌اند.

 

حضور ناشران و نویسندگان ایرانی در رویدادهای بین‌المللی نشر را تا چه حد موفق ارزیابی می‌کنید؟

باید دید در رویدادهای بین‌المللی دیگر مثل جوایز ادبی چه کاری کرده‌ایم تا حضور نویسندگان و تصویرگران ما در این رویدادها تسهیل شود. وقتی نویسنده‌ای خودش را در رویدادی به‌خوبی ارائه نماید و اثرش جایزه بگیرد، اسمش می‌شود یک برند. وقتی برند شد، تمام کتاب‌های دیگر آن نویسنده را می‌توانی به دنیا بفروشی. علاوه بر این، می‌گویند این کتاب از ایران آمده است و می‌آیند دنبال بقیۀ نویسنده‌های ایرانی. هیچ کاری در این حوزه‌ها نکرده‌ایم. برای نویسندگان چه کرده‌ایم؟ گفته‌ایم در سال، در هر نمایشگاهی از یک نویسنده حمایت می‌کنیم و هزینۀ سفرش را پرداخت می‌کنیم تا بتواند در رویدادی حضور داشته باشد. نویسنده‌ای که آمده، نه نمایشگاه را می‌شناسد، نه فضا را می‌شناسد، نه آدم‌ها را می‌شناسد و نه حتی زبان بلد است. باید وقتی به نویسنده هزینۀ سفر می‌دهیم، از او برنامه هم بخواهیم. برنامه نخواسته‌ایم و طرف رفته و گشته و شاید از وقتش 20درصد هم برای نمایشگاه نگذاشته است. تا به حال، از این همه نویسنده حمایت کرده‌ایم. کدامشان برگشته‌اند و اثری تولید کرده‌اند که برای مخاطب بازار نشری که دیده‌اند مناسب باشد؟ نبوده است. یکی را نشان بدهید که توانسته باشد با ناشری ارتباط بگیرد و رایت اثرش را بفروشد. نه اینکه تقصیر داشته باشند؛ بلد نیستند و آموزش نداده‌ایم. وقتی می‌گویم دولت باید کارهای ترویجی انجام دهد، این نیست که دولت غرفه بزند و کتاب‌ها را فله‌ای بچیند و بگوید خدا کریم است، ببینیم چه می‌شود.

 

به نظر شما چه موانعی بر سر راه گسترش ترجمه و انتشار آثار دفاع مقدس در سطح بین‌الملل وجود دارد؟

من معتقدم بخش خصوصی باید در حوزۀ نشر بین‌الملل فعالیت کند. منظورم این نیست که ناشر دولتی نباید حضور پیدا کند. ناشر دولتی هم خودش بیاید، نه اینکه کتاب‌هایش را بدهد مثلاً معاونت ارشاد بیاورد. خودش حضور پیدا کند. آن‌هایی که یا صاحب‌اثرند یا از آژانس‌هایی که از ناشر یا نویسنده نمایندگی دارند، حضور پیدا کنند. یکی از موانعی که به نظرم می‌رسد، حمایت‌نکردن از صاحبان اثر یا نمایندگانشان برای حضور در بازار نشر بین‌الملل است. وقتی می‌گوییم حمایت، فکر می‌کنند طرف کیسه‌ای دوخته. منظور من همان بسترسازی‌هاست.

یکی دیگر از موانع، مسائل حقوقی است؛ مثلاً اینکه عضو کپی رایت نیستیم. نمی‌گویم حتماً عضو شویم؛ زیرا این موضوعی حاکمیتی است. ولی وقتی ناشران دنیا می‌گویند شما عضو رایت نیستید و با کارکردن با شما به مشکلات حقوقی برمی‌خوریم، دولت بیاید راه‌های دررو را پیدا کند. ما در روزهای تحریم داریم نفت می‌فروشیم. چرا همین روش‌ها را در بحث نشر بین‌الملل به کار نگیریم؟ مثلاً مشکلاتمان را برای بازار نشر فرانسه تشریح کنیم و راه‌های اعتماد پیدا کنیم. راه‌های حقوقی دیگری پیدا کنیم.

مانع دیگر، حرفه‌ای عمل‌نکردن بعضی از ناشران ماست. ناشر کتاب‌های مردم را بدون اجازه، بدون خرید رایت و بدون اطلاع ترجمه می‌کند و در بازار منتشر می‌کند و پول درمی‌آورد. البته شاید بتوانیم بگوییم کار غیراخلاقی می‌کند؛ اما کار غیرقانونی نمی‌کند؛ چون ما عضو کپی رایت نیستیم. قانون اجازه داده است؛ اما از نظر آن‌ها کار بدی است. فردا با کمک دولت در غرفۀ ایران کتاب‌هایش را عرضه می‌کند و می‌گوید بیاید از من رایت بخرید. خب به او می‌خندند. بنابراین، من اگر جای دولت باشم، از ناشری حمایت می‌کنم که به مبادلات رایت احترام بگذارد. البته وضع کمی بهتر شده است و ما الان حداقل بیست ناشر داریم که رایت می‌خرند. اگر دولت حمایت کند، باعث می‌شود ناشران دیگر هم جلب شوند.

آخرین نکته‌ای که می‌خواهم به آن اشاره کنم، نبود برنامه برای آموزش عوامل نشر ما است. عوامل نشر ما باید بازارهای نشر جهان را بشناسند، اسناد حقوقی مبادلات رایت را بلد باشند و بدانند که چطور یک قرارداد را می‌نویسند. آن‌ها باید زبان گفت‌وگو را بلد باشند و بدانند چه باید بگویند تا طرف جلب شود. ناشر ما با کمک دولت ویزای شنگن پنج‌ساله می‌گیرد؛ بدون اینکه هزینه کند و می‌رود آنجا کارهای شخصی خودش را انجام می‌دهد. نه دغدغۀ ایران را دارد، نه دغدغۀ کتاب‌هایش را. می‌رود آنجا چند تا کتاب می‌چیند و دو روز آخر که برای فروش آزاد است، کتاب‌هایش را به ایرانی‌های اطراف می‌فروشد و یک سود هم آنجا می‌برد و متأسفانه تا به حال نقشۀ راه مشخصی نداشته‌ایم.

من معتقدم ما از لحاظ محتوا از خیلی از کشورها جلو هستیم. تعارف نمی‌کنم؛ زیرا سال‌هاست که در دنیای نشر بین‌الملل می‌گردم و مدام کشورهای مختلف را دیده‌ام و مطالعه می‌کنم. مؤسسۀ خود ما نمایندگی بیش از صد ناشر خارجی را برای فروش رایت دارد. این‌ها کاتالوگ‌هایشان را می‌فرستند و یکی از کارهای ما این است که این کاتالوگ‌ها را بررسی کنیم و کتاب‌های مناسب بازار ایران را به ناشران ایرانی معرفی نماییم.

پیش آمده من از کاتالوگی حتی یک اثر را نمی‌توانم پیدا کنم که مناسب باشد. نه اینکه مشکلات جنسی یا سیاسی وجود داشته باشند؛ بلکه از نظر محتوا ضعیف‌اند. کشور چین به آن بزرگی واقعاً به محتوای ما خصوصاً در حوزۀ کودک و نوجوان نیاز دارد و به خدا ما در محتوا قوی هستیم؛ چه دفاع مقدس، چه کودک و نوجوان، چه علوم انسانی؛ منتها نمی‌توانیم این‌ها را خوب در معرض توجه مخاطب قرار بدهیم و اطلاع‌رسانی کنیم.

نظر بدهید