چالش زیرساخت‌ها
یکشنبه 14 دي 1399

چالش زیرساخت‌ها

تلاش ناشر و پدیدآورنده به‌‌تنهایی نمی‌تواند موجب صدبرابری‌شدن آثار دفاع مقدس بشود؛ زیرساخت‌هایی لازم است به وجود بیاید و مهیا شود تا بتوانیم به این جایگاه برسیم.

مهم‌ترین چالش برای صدبرابری‌شدن آثار دفاع مقدس، چالش زیرساخت‌هاست. تولید آثار ممتاز، با کیفیت خوب و با کمیت مورد نیاز از زیرساخت‌های تولید آثار است. ناشر و پدیدآورنده بخشی از زیرساخت‌های تولید است. بخش‌های دیگری هم هستند که باید به این چرخه اضافه شوند تا صدبرابری‌شدن آثار دفاع مقدس محقق شود. پس تا اینجای کار، ما باید بدانیم تلاش ناشر و پدیدآورنده به‌‌تنهایی نمی‌تواند موجب صدبرابری‌شدن آثار دفاع مقدس بشود؛ زیرساخت‌هایی لازم است به وجود بیاید و مهیا شود تا بتوانیم به این جایگاه برسیم. زیرساخت‌هایی برای احصا، دسته‌بندی، تجمیع و فراوری سند لازم است تا این هدف محقق شود.

زیرساخت‌های دیگری هم باید به وجود بیاید و آن، زیرساخت‌های آموزشی است. برای رسیدن به این هدف، یا باید همین تعداد پدیدآورندۀ حوزۀ دفاع مقدس، به ازاء هر کتابی که تا به حال تولید کرده‌اند، صد کتاب دیگر تولید کنند که این اگر غیرممکن نباشد، بسیار سخت است. یا باید عائلۀ پدیدآورندگی حوزۀ دفاع مقدس افزایش پیدا کند. اینجا مسئلۀ زیرساخت‌های آموزشی مطرح می‌شود. پس ما باید با ایجاد زیرساخت‌های آموزشی و توانمندسازی، پدیدآورنده هم تربیت کنیم که در تحقق صدبرابری‌شدن آثار کمک کند.

لذا مادامی که خلأهای زیرساختی برای تولید مرتفع نشود، نمی‌توان صرفاً از ناشران و پدیدآورندگان تحقق صدبرابری‌شدن را مطالبه و پیگیری کرد. به‌نظر می‌رسد برای رسیدن به این هدف، باید روی تمام این چرخه تمرکز کرد؛ یعنی مثلاً مراکز سندی استان‌ها از قبیل بنیادهای حفظ و آثار استان‌ها، کنگره‌های شهدای استان‌ها، حتی معاونت‌های فرهنگی سپاه‌ها و بسیج‌های استانی و شهرستان‌ها، باید برای احصاء خاطرات، عکس‌ها، روایت‌ها و... کمک کنند؛ البته خود احصا و مصاحبه و جمع‌آوری کاری تخصصی است که اگر درست انجام نشود، می‌تواند در کیفیت آثار تولیدی و به تبع آن، در کل این روند، اثر سوء بگذارد. کما اینکه می‌بینیم برخی از آثاری که تولید شده است، چون فرایند احصا و پشتیبانی روایی و سندی آن محکم و جامع نبوده، سوژۀ جذاب را تبدیل به سوژه‌ای غیرجذاب کرده‌ است؛ یعنی روایت کتاب نتوانسته است حق سوژه را ادا کند. معمولاً سوژه وقتی بد روایت شود، انرژی‌های دیگر را هم برای روایت مجدد تحت تأثیر قرار می‌دهد.

برخی از استان‌ها مرکزی را محور قرار داده‌اند برای جمع‌آوری خاطره‌ها، روایت‌ها و... . موفق هم بوده‌اند. یعنی تا جایی که وقت شده است، با حوصله و دقت خاطره‌ها و روایت‌ها را جمع‌آوری کرده‌اند؛ هم شخص‌محور، هم مکان‌محور، هم گروه‌محور و هم رویدادمحور؛ مثلاً در یکی از استان‌ها شروع کرده‌اند و خاطرات و اسناد خانواده‌ها و رفقای شهدای آن استان را جمع‌آوری می‌کنند. یا تاریخ شفاهی حضور آن استان در فلان عملیات را احصا کرده‌اند. همچنین، تاریخ شفاهی و خاطرات و روایت‌های حضور مردم آن استان را مثلاً در مراسم تشییع شهید شاخصشان یا بعد از بمباران جمع‌آوری کرده‌اند. یکی از همین مراکز استان‌ها لحظه‌به‌لحظۀ یکی از عملیات‌های دوران دفاع مقدس را از زاویه‌دید واحد اطلاعات عملیات لشگر احصا کرده است. وقتی این‌ها آماده شود، کار خیلی برای پدیدآورنده راحت می‌شود؛ حتی ناشر هم برای سرمایه‌گذاری بیشتر ترغیب می‌شود.

حزب‌الله لبنان مرکزی برای آثار شهدایش دارد. هرکسی که شهید می‌شود، این مرکز می‌رود با خانواده، همکاران، دوستان، هم‌رزمان، همسایه‌ها و... شهید مصاحبه می‌گیرد، اطلاعات دیگرشان را نظیر عکس و فیلم و... هم جمع‌آوری می‌کند و در اختیار مراکز نشر و نویسنده‌ها می‌گذارد. همین الان هم برخی از ناشرهای ایرانی برای دریافت اطلاعات شهدای حزب‌الله لبنان به این مرکز رجوع می‌کنند.

برای احصا و جمع‌آوری می‌توان از ظرفیت گروه‌های جهادی در مساجد و پایگاه‌های بسیج بسیار استفاده کرد. یادم می‌آید چندسال پیش، دفتر مطالعات جبهۀ فرهنگی انقلاب اسلامی با کمک نیروهای جهادی دغدغه‌مند شروع کرده بود به تولید اطلس‌هایی حاوی اطلاعات مردمی مناطق مختلف از رویدادهای منتهی به پیروزی انقلاب اسلامی؛ مثلاً گروهی رفته بودند در یکی از محله‌های فعال فلان استان‌ در وقایع مهم انقلاب. رفته بودند سراغ منازل آن محله، از ایشان سؤال پرسیده بودند که آیا روایتی از فلان واقعه دارند یا خیر. آن روایت‌ها را ثبت و ضبط کرده بودند. حتی عکسی هم اگر در این مصاحبه‌ها و رجوعات پیدا کرده بودند، همان جا اسکن کرده بودند. ماحصل کار شده بود چند اطلس مبتنی بر نقش محلات و مکان‌ها در انقلاب. یا کار شاخصی که وحید جلیلی در مشهد برای واقعۀ گوهرشاد کرد، در آن کار چندهزار ساعت خاطره و روایت و چندین سند احصا شد، کلی سوژۀ بکر و جذاب هم به دست آمد و بر پایۀ همان کار، چندین کتاب خوب تولید شد.

مقصود از همۀ این‌ها، این است که اگر می‌خواهیم به هدف صدبرابری‌شدن آثار برسیم، باید بر زیرساخت‌های تولید تمرکز کنیم؛ زیرساخت‌هایی که برای این کار لازم است و فعلاً موجود نیستند، یا برای پشتیبانی‌کردن از پدیدآورندگان و ناشران به‌منظور رسیدن به این هدف، آن قوت لازم را ندارند.

این اقدامی است که باید به‌سرعت انجام شود؛ چون بخش بسیاری از منابع تاریخ شفاهی ما در این حوزه که همانا خانواده‌های شهدا، هم‌رزمان و... هستند، یا از دنیا رفته‌اند، یا دچار کهولت سن و فراموشی بسیاری از خاطره‌ها و... شده‌اند. پس هم باید سرعت را چند برابر کرد، هم باید بر ایجاد و ترمیم زیرساخت‌ها تمرکز کرد.

 

نویسنده: محمدعلی مرادیان

نظر بدهید