قهرمان فرهنگی؛ راه نفوذ غرب
شاید این قهرمانان یکی از کانالهای مؤثر نفوذ فرهنگ غربی در میان کودکان مسلمان باشند. از جمله صدمههایی که ممکن است به بچهها بزنند، تضعیف اعتماد به نفس است.
کلر ژوبرت، نویسنده و تصویرگر فرانسوی، دانشآموختۀ ادبیات کودک از دانشگاه «لو مان» فرانسه است که در نوزدهسالگی مسلمان شد و پس از ازدواج با همسری ایرانی، از سال 1362 مقیم ایران شد. وی که به تحصیلات حوزوی نیز پرداخته است، از سال 1375 همزمان کار نویسندگی و تصویرگری برای کودکان را آغاز کرد. ژوبرت در گفتوگو با شیرازۀ کتاب از وضعیت ترجمۀ کتاب کودک در ایران و فرانسه سخن گفت.
خانم ژوبرت، شما هم نویسنده هستید، هم تصویرگر. چرا تصمیم گرفتید برای کودکان بنویسید و چطور شد که علاوه بر نویسندگی، وارد عرصۀ تصویرگری نیز شدید؟
از زمان کودکی، عاشق کتاب و مطالعه بودم و به نوشتن هم بسیار علاقه داشتم؛ اما بهعلت این تصور رایج در فرانسه که نویسندگی ذاتی است و یادگرفتنی نیست (کتابهای آموزش نویسندگی در فرانسه هنوز هم بسیار اندکاند)، گمان کردم توانایی نویسندهشدن را ندارم؛ هرچند همیشه برای خودم مینوشتم. سالها بعد، زمانی که مادر شدم و بهخاطر فرزندانم به مطالعۀ کتابهای تصویری روی آوردم، عاشق ادبیات کودک شدم و دریافتم داستان قالب بسیار مناسبی است برای انتقال غیرمستقیم مفاهیم مختلف به کودکان. در کنار آن، عوامل دیگر هم باعث شدند که تصمیم بگیرم در این زمینه قدم بردارم؛ بهخصوص اینکه متوجه شده بودم داستاننویسی مانند هر حرفۀ دیگری یادگرفتنی است و متکی بر تلاش و پشتکار هوشمندانه، نه صرفاً استعداد.
زمانی که داستاننویسی برای کودکان را آغاز کردم، تصمیم گرفتم همزمان تصویرگری را بیاموزم تا از این دو ابزار مکمل روایت، یعنی متن و تصویر، در کنار هم استفاده کنم. از زمان کودکی علاقۀ زیادی به نقاشی داشتم و برخلاف خیلی از بچهها که وقتی بزرگ میشوند، نقاشی را کنار میگذارند، این کار را ادامه داده بودم. البته تصویرگری تفاوت زیادی با نقاشی دارد؛ از جمله اینکه باید روایتگر باشد و برای کودکان جذاب و درکشدنی باشد؛ اما مهارت نقاشی برای تصویرگر یک پیشزمینه است و با آزمون و خطا در این حیطه هم قدم برداشتم. اما همچنان در حال یادگیری و تجربهکردن هستم؛ چه در زمینۀ تصویرگری، چه در داستاننویسی.
علاوه بر نویسندگی و تصویرگری برای کودکان، ترجمه هم کردهاید. لطفاً برایمان در این خصوص توضیح دهید.
من خودم را اصلاً مترجم حرفهای نمیدانم و کتابهای زیادی را ترجمه نکردهام؛ اما در این زمینه، هم تجربۀ مستقیم دارم، هم تجربۀ غیرمستقیم. منظورم از تجربۀ مستقیم، آثاری است که ترجمه کردهام: چند کتاب غیرداستانی بزرگسال در زمینۀ معارف دینی از زبان فارسی به فرانسه و چند کتاب داستان کودک از زبان فرانسه و انگلیسی به فارسی.
منظورم از تجربۀ غیرمستقیم هم این است که دوستان مترجم فرانسه به فارسی، گاهی معنی بعضی عبارات و اصطلاحات را از من میپرسند و بارها و بارها دیدم چقدر آشنایی ناکافی با زبان مبدأ، بهخصوص زبان روزمره و اصطلاحات عامیانه، میتواند به درک نادرست و ترجمۀ غلط منجر شود.
از نظر شما، دلیل رشد افسارگسیختۀ ترجمۀ کتاب کودک نسبت به تألیف در سالهای اخیر چیست؟
جواب دقیق این سؤال را ناشران باید بدهند و من فقط میتوانم حدس بزنم. به گمانم چند علت دارد؛ از جمله کمهزینهتربودن چاپ کتاب ترجمه نسبت به کتاب تألیفی برای ناشرانی که حق کپیرایت را پرداخت نمیکنند، و نیز کمدردسرتربودن روند آمادهسازی کتاب ترجمه بهدلیل آمادهبودن تصاویر. در ضمن، بعضی از کتابهای خارجی ظاهر متفاوت و جذابتری دارند و البته گاهی محتوای خلاقانهتری. تنوع موضوعی کتابهای ترجمه هم در کل بیشتر است. شاید دلایل دیگری هم باشد که من از آنها اطلاعی ندارم.
چاپ کتابهای ترجمه برای کودکان هم جنبههای مثبت دارد، هم جنبههای منفی. این کار باعث می شود کودکان ایرانی با فرهنگ کودکان کشورهای دیگر آشنا شوند؛ البته بهشرط اینکه آثاری از کشورها و زبانهای مختلف ترجمه شوند، نهفقط از زبان انگلیسی و با معیارهای حسابشده انتخاب شوند. در ضمن، حضور کتابهای تصویری ترجمه در بازار نشر ایران باعث میشود نویسندگان و تصویرگران ایرانی با معیارها و سلیقهها و رویکردهای نویسندگان و تصویرگران و ناشران کشورهای دیگر روبهرو شوند و انگیزه ایجاد شود برای ارتقاء کار و اعمال خلاقیت بیشتر.
همان طور که مطرح شد، در سالهای اخیر ترجمۀ کتب ادبیات کودک و نوجوان در ایران رشد چشمگیری داشته است. شما بهعنوان نویسندۀ حوزۀ کودک، تأثیرات فرهنگی ترجمۀ بیرویه را بر نسل جدید چطور ارزیابی میکنید؟
در اینجا به نظر من دو مسئله مطرح است؛ یکی فراوانی بیش از حد کتابهای ترجمه برای کودکان، دیگری چاپ برخی آثاری که محتوایشان هیچ تناسبی با فرهنگ ملی ندارد و خیلی وقتها هم با آن تناقض دارد. با توجه به اینکه کتاب و داستان و قصه نقش بسیار مهمی را در شکلگیری شخصیت کودک ایفا میکنند، این دو مسئله در کنار هم باعث میشوند بهمرور زمان تأثیر عمیقی روی جهانبینی و تفکر و سلیقۀ کودکان و در پی آن، اخلاق و رفتارشان بگذارد و نوعی بیگانگی و بیتعلقی به فرهنگ بومی با درجات مختلف به وجود بیاید.
از طرف دیگر، وقتی سلیقۀ کودکان در اثر برخورد بیش از حد با کتابهای ترجمه تغییر میکند، کمتر سمت آثار تألیفی میروند و مشکل تشدید میشود. با نظارت جدی و هوشمندانه بر کیفیت و کمیت آثار ترجمه از یک طرف و تلاش روزافزون نویسندگان و تصویرگران داخلی برای تولید کتابهای جذابتر از طرف دیگر، این مشکل قطعاً کمتر خواهد شد به امید خدا.
آیا این کتابهای ترجمهای نسبتی با هویت ایرانیاسلامی دارند و با نگاه به این موضوع منتشر میشوند؟
در حال حاضر، تا جایی که میدانم، تنها نظارتی که در این زمینه اعمال میشود، ممیزی ارشاد است. نمیخواهم در این خصوص نظر بدهم؛ چون اطلاع دقیقی از روند بررسی کتابها ندارم. اما با توجه به بعضی گلایههای مترجمان و ناشران از سختگیریهای ارشاد از یک طرف و مشاهدۀ بعضی کتابهای چاپشده از طرف دیگر، احساس میکنم نوعی تضاد وجود دارد. به این معنی که گاهی سختگیری صورت میگیرد و گاهی چشمپوشی یا غفلت. برای بررسی محتوای کتابهای ترجمه، به نظرم لازم است تیمی از متخصصانی در زمینههای مختلف، از جمله ادبیات و روانشناسی کودک و جامعهشناسی، عهدهدار این کار شوند تا هم از سختگیریهای ناموجه کاسته شود، هم از غفلتها.
ترویج قهرمانان و الگوهای غیربومی در محصولات فرهنگی کودک مانند کتاب، چه آثار سوئی بر گرایشهای فرهنگی و سبک زندگی کودکان میگذارد؟
شاید این قهرمانان یکی از کانالهای مؤثر نفوذ فرهنگ غربی در میان کودکان مسلمان باشند. از جمله صدمههایی که ممکن است به بچهها بزنند، تضعیف اعتماد به نفس است. مثلاً بهتازگی از یک نفر شنیدم که دختر خردسالش علاقۀ شدیدی به شخصیتهای آنا و السا (شخصیتهای انیمیشن که کتاب هم شد) دارد که بسیار سفید و بور هستند و بینی خیلی کوچک سربالا دارند. برای این دختر کوچولو و امثال او واقعاً نگرانم که با داشتن چنین الگوهایی، چقدر میتوانند به ظاهر خودشان مفتخر بمانند.
در ضمن، بعضی از این قهرمانها ارزشهایی را با خود میآورند که همخوانی با ارزشهای اخلاقی بومی ندارند. بهعنوان مثال، رفتار و گفتار کودکان در بعضی کتابهای ترجمه بسیار جسورانه است.
دیگر آسیبهای ترجمه برای کودکان چیست؟
در کنار مسائل فرهنگی، چند اشکال دیگر هم در روند چاپ آثار ترجمه برای کودکان در ایران میبینم. یکی از این اشکالات، ضعیفبودن بعضی ترجمههاست. متأسفانه مترجمی برای کودکان بهعنوان یک حرفه با فنون خاص خود، هنوز نزد خیلیها شناخته نشده است. بارها و بارها دیدم یا شنیدم کسانی که به یکی از زبانهای خارجی تسلط نسبی پیدا کردهاند، اقدام به ترجمه برای کودکان میکنند؛ در صورتی که تسلط کافی به زبان مبدأ و بهخصوص اصطلاحات عامیانه و عبارات روزمره ندارند و گمان میکنند ترجمه برای کودکان از حیطههای دیگر آسانتر است. آن وقت، همان طور که بارها شاهد آن بودم، بعضی از عبارات ناصحیح ترجمه میشود. به علاوه، تسلطنداشتن بر زبان کودک باعث میشود زبان متن نهایی آنطور که باید، روان و کودکانه نباشد. در ضمن، تفاوتهای ساختاری زبان مبدأ با زبان فارسی گاهی باعث نوعی تکلف در جملهبندیها میشود؛ مانند استفاده از عبارت «در حالی که...» که باعث طولانیشدن جمله میشود؛ در صورتی که جملههای متون کودک باید کوتاه باشند.
اشکال دیگری که گاهی پیش میآید و ناشی از رعایتنکردن قانون کپیرایت است، چاپ چند ترجمه از یک اثر خارجی است؛ چه آگاهانه، چه ناآگاهانه. البته تعدادی از ناشران ایرانی تلاش میکنند تا حق کپیرایت کتابها را خریداری کنند؛ ولی برای رفع مسئلۀ تعدد ترجمهها، باید همۀ ناشران مقید به اجازهگرفتن از ناشر اصلی باشند.
گاهی هم پیش میآید که یک کتاب از زبان غیراصلی ترجمه شود؛ مانند کتابی که زبان اصلی آن فرانسه است؛ اما مترجم ایرانی از ترجمۀ انگلیسی آن استفاده میکند. این هم کار خوشایندی نیست؛ مگر در موارد خاص و در صورت ناچاری.
امروزه در مدیریت آثار کودک و نوجوان و نظارت بر آن، شاهد نوعی ولنگاری و بینظارتی هستیم. آیا در کشورهای دیگر مانند فرانسه که زادگاه شماست، نظارت و قانونی بر ترجمۀ کتاب کودک وجود ندارد؟
در فرانسه و تا جایی که میدانم، در بقیۀ کشورهای غربی هم هیچ نظارت رسمی قبل از چاپ اعمال نمیشود؛ اما نظارت پس از چاپ کم و بیش وجود دارد و در فرانسه، قانونی به این منظور در سال 1949 تدوین شد که هنوز جریان دارد. این قانون میگوید هیچ اثر چاپی برای کودکان و نوجوانان نباید باعث ترویج جنایت، دروغ، دزدی، تنبلی، بزدلی، تنفر و بیبندوباری شود و همچنین، هر آنچه ممکن است به تربیت اخلاقی نسل جوان صدمه بزند یا هر نژادپرستی را ایجاد یا تشویق کند.
این قانون و نظارت پس از چاپ، شامل تمام آثار چاپی برای کودکان و نوجوانان میشود؛ چه تألیف، چه ترجمه؛ اما به نام دموکراسی و آزادی بیان، اعتراض زیادی به این قانون شده و میشود و نمیدانم هنوز چقدر اعمال میشود؛ اما مسلماً مانع چاپ آثار ترویجکنندۀ مسائل جنسی و بیعفتی نمیشود.