گفتوگو با مهدی صالحی، بنیانگذار مؤسسۀ ویراستاران
زبان برای هیچکس مسئله نیست
مهدی صالحی، دبیر انجمن ویرایش و درستنویسی، همبنیانگذار مؤسسۀ «ویراستاران»، فعال اقتصاد زبانمحور و بنیانگذار و دبیر «جایزهٔ زبان فارسی در سینما (فارسینما)» در جشنوارۀ فیلم فجر، «جایزۀ زبان فارسی در معماری» در جشنوارۀ معماری میرمیران و «جایزۀ زبان فارسی در کسبوکارهای نو» در جشنوارهٔ وب و موبایل بوده است. او در این شماره از مجلۀ شیرازۀ کتاب از نقش وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی دولت سیزدهم در زندهکردن حوزۀ فرهنگ میگوید.
دربارۀ فعالیتهای خودتان توضیح کوتاهی بفرمایید.
در سال ۱۳۸۸ مؤسسۀ «ویراستاران» را با راهاندازی اولین وبگاه عرصۀ ویرایش، تأسیس کردیم. حدود ۱۲ سال است که در حوزۀ آموزش ویرایش و درستنویسی و توانمندیهای حوزۀ متن فعالیم. بیش از ۱۲هزار نفر در ۲۲ شهر کشور در دورههای آموزشی ما شرکت کردهاند و نزدیک به ۱۰۰۰ نفر آنان در عرصۀ ویرایش و متن مشغول به کار شدهاند. در خارج از کشور هم در افغانستان و کانادا تلاشهایی کردهایم. از سال ۱۳۹۴ توانستیم مجوز فعالیت «انجمن ویرایش و درستنویسی» را از وزارت کشور بگیریم و مطالبات زبان فارسی و زبانهای ایرانی را از طریق آن پی بگیریم. در حوزۀ علوم انسانی، کارآفرین برتر شدهایم و برای راهاندازی زیستبوم (اکوسیستم) فناوریهای حوزۀ زبان و فرهنگ دستکم ۵ سال کوشیدهایم. پیشنهاد راهاندازی و برگزاری جایزههای زبان فارسی در حوزههایی همچون سینما و معماری و کسبوکارهای دیجیتال، از موفقیتهای ما بوده است که البته همه با بیمهری و بیتوجهی نهادهای متولی، مثل فرهنگستان و وزارت ارشاد، مواجه شده است. در انجمن، نهاد و سازمانی نبوده که ما برای مباحث زبان فارسی از آن مطالبه نکرده باشیم و تا الان از بیش از ۵۰ سازمان و نهاد و مجموعه برای اهداف زبان مطالبه کردهایم.
ارزیابی شما از اوضاع کلی زبان فارسی چیست؟
بهصراحت عرض کنم که در دولت گذشته، بهجز سنگاندازی و بیاعتنایی و بیاعتقادی و بیدانشی دربارۀ مسائل و مصائب و ظرایف و ظرفیتهای زبان فارسی چیزی ندیدیم. تنها کسی که دلش برای زبان فارسی میتپد و بر زوایای آشکار و پنهان آن اشراف علمی دارد، مقام معظم رهبری است. ایشان سالها مطالبه کرده و بارها ابراز نارضایتی و شکایت کردهاند. ایشان از دورۀ ریاستجمهوریشان، در این حوزه نهادسازی کردهاند. راهاندازی دوبارۀ فرهنگستان زبان و ادب فارسی، تأسیس شورای ویرایش در صداوسیما، تأسیس سازمان ملی فضای مجازی و جامعةالمصطفی که یکی از محورهای این دو زبان فارسی است، با پیگیری ایشان بوده است.
مشکل کار کجاست؟
مشکل این است که زبان برای هیچکس و هیچ نهادی، مسئله و کارویژه نیست. مثلاً وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی بویی از زبان فارسی نبرده است. تذکر اینکه زبان با ادبیات متفاوت است. ادبیات جلوههای هنری هر زبان است و زبان جنبههای ابزاری و کاربردی آن. ما از نهادهای متولی برای شناسایی زوایای پنهان زبان فارسی و مدیریت پیچیدۀ آنها در دنیای امروز، همچنین برای سیاستگذاری و آیندهپژوهی مطالبه کردیم و هیچجا اعتنایی نکردند.
مثلاً امروزه زبان فارسی، واژهنامۀ بهروزشوندۀ برخط و علمی ندارد. نمونۀ انگلیسی آن وبستر است. در فارسی، همۀ واژهها یا در واژهنامههاست که حدود ۳هزار عنواناند یا امکان انتشار نمییابند. اگر چاپ هم بشوند، گران میشوند و در دسترس نیستند. اینها بهروز نمیشوند و نیاز است برخط شوند. از حدود ۴ سال پیش، این موضوع را از فرهنگستان و از وزارت ارتباطات مطالبه کردهایم و هنوز به جایی نرسیدهایم.
نه در ریشهها و نه در شاخهها اعتنایی به زبان فارسی نمیشود. همۀ دانشگاههای ما بر آموزش متون ادبی و زبانشناسان ما بر بحثهای جذاب علمی غیرکاربردی متمرکزند. اگر هم بحث علمیکاربردی مطرح کنند، دنبال مطالبۀ آن نیستند. در این سالها، هیچ جمع زبان فارسی نبوده که با رهبر معظم دیدار کرده باشد. ما تلاش کردیم این جمع را منسجم کنیم و جلسهای با رهبر بگذاریم. معتقدیم که دغدغههای ایشان که دغدغههایی علمی است و از سال ۱۳۶۰ آنها را مطرح کردهاند، در دهۀ هفتاد به نتیجه و نهاد و سازمانسازی رسیده و تا اواسط دهۀ هشتاد برپا بودهاند. پس از آن، در دهۀ نود، همۀ اینها منهدم شده و از کار افتاده و بهروز نشده است. ایشان بارها مطالبۀ شدید کردهاند؛ نمونهاش صحبتهای ایشان در دیدار با اعضای شورایعالی انقلاب فرهنگی است. آخرین جلسهای که ایشان با شاعران داشتند، در ماه مبارک رمضان دو سال پیش بود. نتیجۀ مطالبۀ ایشان در آن جلسه این شد که وزیر ارشاد، مشاوری در امور پاسداشت زبان فارسی منصوب کردند.
رصدی از اوضاع زبان فارسی وجود دارد؟
از اوضاع زبان فارسی و زبانهای ایرانی، رصد دقیقی وجود ندارد و برای شناخت و حفظ آنها برنامهریزی نکردهاند. در حوزۀ آموزش، برنامهها بسیار ضعیف و گاه تخریبگر است. زمان آموزش زبان فارسی در مدارس، از هفتهای ۶ ساعت به ۳ ساعت تقلیل پیدا کرده است. سالهای سال، کلاس انشا تعطیل بود. در دانشگاهها، دانشجویان رشتههای غیرمرتبط با زبان، فقط سه واحد فارسی عمومی میخوانند که آن هم ادامۀ فارسی دبیرستان است. آموزش نگارش و نوشتن به زبان علم، کاملاً مغفول افتاده است. در دانشگاه، فرهنگ شفاهی غلبه دارد و نوشتار که مقدمۀ تمدنسازی است، جایگاهی ندارد. کسی نوشتن را نمیداند و نمیآموزد. این دانشگاه، فرهنگساز و تمدنپرور نمیشود و نهتنها علمش پیشرفت نمیکند، که میشود جهلگاه. جالب آنکه برخلاف زبان انگلیسی که زبان استعماری و فرهنگکُش بوده است، زبان فارسی همیشه فرهنگپرور بوده است؛ اما در ساختارهای جدید، با استحالۀ جایگاهش، به عنصری منفعل و زاید تبدیل شده است.
در دانشگاه، هیچکس نمیگوید در کتاب یا مقاله یا مطلبی که نوشتهای، چقدر معیارهای زبان فارسی را رعایت کردهای. ما هیچ آییننامه و شیوهنامهای نداریم. چه میزان نکات نشانشناسی و معناشناسی و گفتمانشناسی را در زبان فارسی علمی شناختهایم و رعایت میکنیم؟ زبان فارسی، آبی است که اگر نباشد، همه از تشنگی میمیرند و هوایی است که اگر آلوده شود، همۀ عناصر فرهنگی رخ میبازند.
زبان، مبنای شناخت در افراد است. در پژوهشهای علوم شناختی به این نتیجه رسیدهاند که اعصاب و روان انسانها نیاز به برنامهریزی دارد و این برنامهریزی، مخزن و جایگاهی دارد که زبان است. اگر میخواهید جامعهای را ارتقا دهید، زبانش را اصلاح کنید و اگر میخواهید جامعهای را منهدم کنید، زبانش را تخریب کنید.
ارزیابی شما از شورای پاسداشت زبان فارسی چیست؟
یکی از بخشهایی که در وزارت ارشاد وجود دارد، شورای پاسداشت زبان فارسی است. بنده در یک جلسه از جلسات این شورا، به دعوت دکتر شالویی، مشاور محترم وزیر در امور پاسداشت زبان فارسی، شرکت کردم. بهجرئت میگویم که یک سیرک بهتماممعنا بود. آدمهایی که آمده بودند و حرفهایی که زده میشد، باید ده سال پیش تمام میشد. هنوز درگیر آن هستند که چرا جنس و کالا در ایران تولید میشود و روی تمام بستهبندی آن به انگلیسی نوشتهاند و چرا صداوسیما این کالا را تبلیغ میکند و چرا وزارت صمت به این کالا مجوز میدهد. در واقع نمایندگان سازمانها، شورا را مضحکه کرده بودند. نامۀ یکی از مصوبات شورا پخش شد که مایۀ آبروریزی بود. تمام غلطهایی که فکر میکنید، در آن نامه بود. در اینجا فقط وزارت ارشاد مقصر نیست؛ بلکه همۀ نهادهای متولی مقصرند؛ اما هیچ فردی نه رصد میکند، نه نظارت و نه اعتراض. حقوقبگیران بیدغدغه و بیحمیت هم خطاهای راهبردی خودشان را تکرار میکنند و تخریب را ادامه میدهند.
بیش از ۴۰ سال از انقلاب ایران گذشته و زبان فارسی زبان رسمی این مملکت است. انقلاب کردیم که زبانمان را هم بتوانیم نگه داریم. در وزارت ارشاد این کشور، یک جایزۀ زبان فارسی سراغ نداریم. برای اولین بار در تاریخ زبان فارسی و تاریخ سینما، پس از ۲ سال پیگیری و تلاش علمی، جایزۀ زبان فارسی در سینما (فارسینما) را در بخش تجلی ارادۀ ملی در دو دورۀ جشنوارۀ فیلم فجر تعریف و راهاندازی و برگزار کردیم. سال گذشته، بهرغم چندین ماه پیگیری و حمایت مشاور وزیر، اجازۀ حضور در جشنواره را به ما ندادند؛ بماند که حتی فرهنگستان هم از این فعالیت هیچ حمایتی نکرد. ما جایزۀ ویرایش و تجلیل از ویراستار نداریم. در سال گذشته، با اینکه طرح این جایزه را به خانۀ کتاب دادیم و برای برگزاری آن اعلام آمادگی کردیم، گفتند ما نمیتوانیم اجرا کنیم و بودجه نداریم. حتی در جایزۀ جلال آلاحمد هم حضرات حاضر نشدند در کنار دیگر بخشها، زبان فارسی و ویرایش هم یکی از موضوعات امتیازدهی باشد.
برای اولین بار در کشور، بعد از ۵ سال دوندگی و بهرغم کارشکنی بعضی مدیران و مزدبگیران نادان و تنگنظر عرصۀ فرهنگ، با چه مشقتی بزرگداشتی برای اهالی ویرایش برگزار کردیم تا از استادان بنام ویرایش در حد لوح تقدیر تشکر کنیم. این ماجراها مصیبتنامه و رنجنامه است.
در وزارت ارشادی که اینهمه محتوای مکتوب و غیرمکتوب دارد، بانک اطلاعاتی درستی وجود ندارد. مگر مجوز رسانههای دیجیتال را وزارت ارشاد نمیدهد؟ چرا از رسانههای دیجیتال زبان فارسی حرفی نیست؟ ما در این حوزه نیاز داریم کسبوکارهای مرتبط با زبان فارسی را فعال کنیم. ما نزدیک به ۱۰ نشست برای کسبوکارهای زبان فارسی با عنوان «زبانکاران» برگزار کردیم. با معاونت علمیفناوری ریاستجمهوری حدود ۵ سال است در حال مراوده و کشوقوس هستیم و بهزحمت توانستیم مجوز نخستین «شتابدهندۀ زبان فارسی، کتاب، صنعت محتوا» را بگیریم. حدود ۱ سال دوندگی کردیم تا این شتابدهندۀ تخصصی را راهاندازی کنیم. بعد دیدیم که هم مدیران ارشاد و هم معاونت علمی ما را بازی دادهاند. بماند که حضرات مدیران ارشاد، خودشان اعتراف کردند که ما از این حوزهها اطلاعی نداریم.
شاید بپرسید این شتابدهنده قرار بود چه کند. شناخت و حل معضلات عرصۀ نشر و محتوا و زبان فارسی، با استفاده از ابزارهای روز و با راهاندازی کسبوکارهای نوپا، وظیفۀ این شتابدهنده بود. مثلاً بازار کتاب هزارویک مسئله دارد. یکی از مسائلش این است که بعضی هنوز با شیوۀ ۵۰ سال پیش در حال راهاندازی کتابفروشی و نشر و چاپ کتاب هستند. چهکسی باید اینها را ارتقا دهد؟ نیروهای فرهنگی علاقهمند جوان و خلاق مسلط به فناوریها و روشهای بهروز. معتقدیم بهجای حمایت از نمایشگاه کتاب که گاه به ضد اهدافش تبدیل میشود، باید عرصه مهیا شود. نمایشگاه کتاب رویداد خوبی است؛ ولی تبدیلش به مکانی برای قدرتنمایی و عرض اندام، فایده ندارد. ماجرای زبان فارسی هم همین است.
اولین برنامهریز زبانی و مدیر عرصۀ زبان در دستورهای دینی، خداست و در قرآن، دستور «راعنا» و «اُنظرنا» معروف است. در حکومت اسلامی، ناظر و پژوهشگر زبان و اندیشکدۀ زبان کجاست؟ زبان همچون نخ تسبیح، همۀ عناصر فرهنگ را به هم متصل میکند. وقتی پاره شود، همۀ دانههایش پخش میشود. زبان فارسی هم اگر آسیب ببیند، اصل نظام و تشیع هم آسیب میبیند؛ چراکه زبان فارسی، زبان دوم جهان اسلام و زبان تشیع و زبان اسلام ناب محمدی و سومین مؤلفۀ قدرت نرم ایران است. از دورۀ مشروطه تا امروز، دشمنان فرهنگی ما در پی حذف زبان و خط و فرهنگ فارسی بودهاند و امروزه در کار پوکسازی این زبان هستند. بماند که همۀ این مصائب که گفتیم، تلختر و هولناکترش بر سر زبانهای حوزۀ تمدنی ایران فرهنگی آمده است: بعضی از آنها مردهاند و بعضی دیگر از پیکرۀ زبانهای ایرانی جدا و دستاویز جداییطلبان شدهاند.
وزارت فرهنگ چه باید بکند؟
باید معاونتی جدید با عنوان «معاونت زبان فارسی و زبانهای ایرانی» تأسیس کند تا از بیاعتناییهایی که به زبان فارسی میشود و از لودگیها در این حوزه، پیشگیری کند. مکاتبات و مناظرات و گفتوگوهای وزیر و کل دولت و نظام جمهوری اسلامی باید ناظر زبان فارسی داشته باشد. بیگمان، دارندۀ این سمتِ راهبردی، کارمندی که دکتری ادبیات و زبانشناسی دارد، نخواهد بود. وزیر باید فردی را انتخاب کند که سیاستگذاری عرصۀ زبان و اقتضائات امروزین عرصۀ زبان را متوجه بشود. این معاون باید فردی باشد اهل تعامل و دغدغه که خاک این حوزهها را خورده و حاضر است در این زمینه جهادگونه کار کند و تا مرز شهادت پیش برود؛ نه دنبال کار کارمندی و مزدبگیری باشد. این معاونت باید بُعد زبان را در همۀ عرصههای حوزۀ فرهنگ پررنگ و بازتعریف عملیاتی کند؛ مثلاً در سینما، تئاتر، کتاب و... . ما حتی شیوهنامۀ کاربردی و بهروز در حوزههای کاربردی زبان فارسی نداریم. دستور خط مصوب فرهنگستان زبان و ادب فارسی را هم رعایت نمیکنند که طبق قانون، همه باید به آن پایبند باشند.
هنگام اعطای مجوز به تولیدکنندگان فرهنگی، توجهی به موضوع زبان فارسی میشود؟
خیر. وزارت ارشاد در مجوزدهیها به بحثهای زبان فارسی توجهی نمیکند. مثلاً در ابلاغیههای نشر، ناشران موظف نیستند ویراستار داشته باشند. اگر ویراستار دارند، موظف نیستند قرارداد داشته باشند. اگر قرارداد دارند، موظف نیستند در فرم فیپا یا در صفحۀ حقوق اسم ویراستار را درج کنند. حق معنوی ویراستار در نشرهای ما از حق معنوی صفحهآرا هم کمتر است؛ چون اسم صفحهآرا و طراح جلد میآید و در ابلاغیههای ارشاد هم بوده که اسم این افراد ذکر شود. اسم حروفچین و چاپخانه هم میآید؛ ولی اسم ویراستار نمیآید و هیچ اجباری بر این موضوع نیست. فقط هم در زمینۀ کتاب اینطور نیست. در رسانههای دیگر هم اینطور است. چرا روزنامههای ما نباید ویراستار داشته باشند؟ مثلاً روزنامۀ شرق روزنامهای سابقهدار است. در سوگ علامه حکیمی، تیتر این روزنامه در صفحۀ اول این بود: «فیلسوف تهی». «فیلسوف توحید» را به اشتباه، تهی نوشته بودند. چه میشود که در صفحۀ اول روزنامۀ مشهور این مملکت چنین خطایی میشود؟ مقایسه کنید با روزنامههای مشهور زبان انگلیسی که مبنای زبان معیار و نثر معیار انگلیسی هستند. چرا در آنجا چنان میشود و در اینجا چنین؟ چون ویراستار حضور ندارد. بسیاری از نکات دیگر هم از این دست است. نشریات موظف نیستند ویراستار داشته باشند. اگر داشته باشند، هیچ مزیتی برایشان ندارد. همانهایی هم که ویراستار دارند، در حد تایپسیت و نمونهخوان کار میکنند؛ یعنی غلط املایی میگیرند. تجربۀ روزنامۀ شرق نشان داد همان غلطاملاییبگیر هم وجود ندارد. یک نفر ویراستار اهل مطالعه و متخصص حوزۀ فرهنگ و حوزههای مختلف بالای سر متنها نیست تا متنها تخطی زبانی نداشته باشند و زبان را به لجن نکشند و به زبان آسیب نرسانند. اصلاً شیوهنامهای در این زمینه نیست که مبنای عمل باشد.
در تبلیغات هم ماجرا همین است. یک فیلمساز به خودش اجازه میدهد در پوستر فیلمش خط فارسی را تخریب کند. در رسانههای دیجیتال و در برنامکها (اپلیکیشنها) هم ناظر زبان نیست. در بازیها هم، چه دیجیتال و چه فیزیکی، چنین توجهی وجود ندارد و اتفاقاً برعکس است. اگر یک بازی در ایران تولید شود و بستهبندیاش به زبان فارسی باشد، بنکدارها و پخشکنندهها آن را پخش نمیکنند و نمیخرند و نمیگذارند وارد بازار شود. اگر اسم این را مافیا نمیخواهید بگذارید، چه میخواهید بگذارید؟ این فقط مافیای ضد زبان فارسی است. ما داریم زبانمان را به زبان انگلیسی میفروشیم تا بتوانیم کالایی را بفروشیم و بتوانیم سر مشتری را کلاه بگذاریم. در فیلمها و ترانهها و موسیقیها هم که وضع افتضاح است.
یکی از جایگاههای مهم زبان فارسی، سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی است که از وظایف اصلی رایزنیهای فرهنگی در کل دنیا، گسترش زبان فارسی بوده است. مهمترین جایگاه برای رشد زبان فارسی، رایزنیهای فرهنگی بودهاند. این سازمان بودجه و امکانات ویژه داشت؛ اما آنقدر ضعیف عمل کرد که حضرت آقا مجبور شدند پیگیری کنند تا بنیاد سعدی راهاندازی شود.
مسئلۀ دیگر، فناوریهای حوزۀ زبان است که سالانه در دنیا میلیاردها دلار گردش مالی دارد و شرکتهای خدماتدهندۀ حوزۀ زبان، سالانه بیش از ۶۰میلیارد دلار گردش مالی دارند. تمام مدیرانی که در حوزههای مختلف دیدهایم، در این زمینهها یا اطلاع ندارند، یا بیدغدغهاند و ترجیح میدهند برنامههای بیرگوریشه یا مناسبتی بیهوده اجرا کنند.
در سالهای اخیر، وزارت ارشاد با تشکلها و انجمنهایی همچون انجمن ویرایش و درستنویسی، برای جهتدهی و ساماندهی به جامعه، همکاری و همافزایی کرده است؟
دولت دوازدهم با تشکل ما هیچ ارتباطی برقرار نکرد. خودمان رفتیم و تلاشها کرده و موفقیتهایی کسب کردیم که حضرات، آن موفقیتها را هم به شکست کشاندند و هیچ حمایتی نکردند. با بعضی از تشکلهای دیگر، مثل انجمن صنفی ویراستاران، وارد تعامل شدند و آنها را به انجمنهای کشوری تبدیل کردند. متأسفانه، نه انجمن صنفی ویراستاران دیگر بازیگران این عرصه و فعالان حوزۀ ویرایش را دعوت کرد، نه خود ارشاد.
انجمن ویرایش و درستنویسی در دورۀ جدید وزارت ارشاد، چگونه میتواند کمک کند؟
بهدلیل ارتباط با همۀ انجمنها و تشکلها و مجموعههای مختلف و با شناختی که از بازیگران عرصه داریم، گمانمان این است که نیازها و افقهای متعدد زبان فارسی را در وزارت ارشاد بتوانیم پوشش دهیم. همچنین، میتوانیم اندیشکدهای را در این عرصه، ساماندهی و راهاندازی و اداره کنیم.
عرصۀ زبان فارسی با نیروهای کتوشلواری و ساعت کاری مشخص و روحیۀ کارمندی و امثال اینها، دستکم تا الان به جایی نرسیده است و قطعاً از این بهبعد هم به جایی نخواهد رسید. هرچقدر هم نیروها باسواد باشند، تا موقعی که دغدغهشان نباشد و شب خواب مسائل زبان فارسی را نبینند و صبح که بیدار میشوند، با فکر برنامههای این حوزه بیدار نشوند، به جایی نمیرسند. با افرادی که بهدنبال حقوق سر برج و اضافهکاری و پاداش و ماهیانه باشند، به جایی نمیرسیم. یک کار جهادی میخواهد. با افرادی که دل در گرو سیاستهای استعماری دارند و قرابت و نزدیکی با اندیشههای انقلاب و رهبری ندارد، نمیشود امپراتوری زبان فارسی را احیا کرد.
وقتی ما برای زبان فارسی برنامهریزی میکنیم، قطعاً باید دیپلماسی و حکمرانی زبان فارسی را هم در نظر بگیریم. بخشی از دیپلماسی زبان فارسی در محور مقاومت شکل میگیرد. کسانی که اصلاً محور مقاومت را قبول ندارند، نمیتوانند برای زبان فارسی در عرصۀ بینالمللی بهدرستی برنامهریزی کنند. نتیجهاش این میشود که ما الآن در عرصۀ بینالملل، یا با مدیرانی مواجهیم که زبان فارسی را متوجه نمیشوند، یا با کسانی که مسائل بینالمللی را متوجه نمیشوند؛ اینها بر اریکهها و مسندها تکیه زدهاند. مصداق دردناکش هم این میشود: بعد از این همه جنگ و جدال در سوریه و این همه هزینههای جمهوری اسلامی در سوریه و این همه گرفتاریها و زحمتهایی که جمهوری اسلامی متحمل شد تا جبهۀ مقاومت را حفظ کند، زبان روسی زبان دوم سوریه میشود؛ چراکه روسها از بدو ورودشان شرط کرده بودند که ما با این شرط میآییم که زبان روسی، زبان دوم بشود. زبان دوم بشود، یعنی سوریه برای ما بشود.
مصداق دیگری را عرض کنم. حدود ۲۰ سال پیش جوزف نای، نظریهپرداز قدرت نرم، گفته بود که آمریکا نباید از ایران حتی اگر هستهای هم بشود، واهمه داشته باشد. او گفته بود آمریکا باید از جامعة المصطفی بترسد که هدف اصلیاش آموزش زبان فارسی است و به نزدیک به ۳۰هزار نفر زبان فارسی آموخته است. پس از ۱۵ سال، در توافقهای پنهان برجام، آمریکاییها ما را مجبور کردند که ۲۵۰ شعبۀ جامعةالمصطفی را در آمریکای لاتین تعطیل کنیم. و وا اسفا که در این خیانت فرهنگی، وای جغدی هم نیامد به گوش. اگر قرار بود مردم ما این همه تحریم را تحمل کنند، چرا باید مراکز زبان فارسی را تعطیل میکردیم؟ اگر قرار بود مردم این همه زجر بکشند، حداقل برای مراکز فرهنگیمان میجنگیدیم و بر سر آنها معامله نمیکردیم.
با توجه به رویکرد جدید در مدیریت فرهنگی کشور که دولت سیزدهم آن را روی کار آورده است، پیشبینی شما از آیندۀ وزارت ارشاد در حوزۀ زبان و ادبیات فارسی مثبت است یا نه؟ آیا میتوان از وزیر ارشاد انتظار تحول داشت؟
به نظر میرسد با تعامل جدی با فعالان علمی و کف میدان، نه صرفاً با متخصصان علمی و مدعیان دانشی، میشود مقداری این فضا را متحول کرد و امید است که این رشد به وجود بیاید. آنچه من فکر میکنم که در وزارت ارشاد، فارغ از زبان فارسی، باید به آن توجه شود، بحث مخاطبان عرصۀ فرهنگ است.
امروز که من برای شما صحبت میکنم، برای مخاطبان عرصۀ فرهنگ برنامهریزی چندانی نشده است. حمایت از مصرفکنندۀ کالای فرهنگی، در حد بن کتابها و بلیتهای سینما و موسیقی و تئاتر بوده است. اینها در واقع رشوه و رانت است که ما به مخاطب میدهیم. ما برای تربیت و حمایت و جهتدهی مخاطب هیچ کاری نکردهایم.
حمایت از ناشر و نویسنده با حمایت از مخاطب یکی نیست. اگر این سالها بهجای پشتیبانی از تولیدکنندگان عرصۀ فرهنگ، از مصرفکنندگان عرصۀ فرهنگ حمایت میشد و اینها تربیت میشدند و دانش هنری میآموختند، بازار فرهنگ در کشور ما شکل میگرفت و دیگر نیاز نبود امروز دولت از تولیدکنندگان حمایت کند. خود مصرفکنندگان، تولیدکنندگان را هدایت و تقویت میکردند و تولیدکنندگان بیریشه و بیهویت و مبتذل از میدان به در میشدند.
سالها پیش، بنده به یکی از نهادهای فرهنگی طرحی دادم با عنوان «انجمن حمایت از کتابخوانان» با هدف تربیت و حمایت و هدایت کتابخوانان و نیز با هدف جهتدهی به تولیدکنندۀ کتاب، چه ناشر، چه نویسنده و چه مترجم، بر اساس نیاز مخاطبان و نیازهای فرهنگی کشور. این ظرفیت وجود دارد که این کار در عرصۀ سینما، موسیقی، تئاتر و هنرهای تجسمی هم انجام شود. ما مخاطب هنر تجسمی را تربیت نکردهایم، بعد میگوییم چرا هنر تجسمی رشد نمیکند و چرا ابتذال پیش میآید یا چرا مردم سریالهای کذا و کذا را میبینند. چرا سراغ این سریالها نروند، وقتی ما تربیتشان نکردهایم و هنر اصیل را به آنها نشان ندادهایم و نقد هنری را به آنها نیاموختهایم؟ ابتذال، خواهناخواه، با وجود تمام سدهایی که جلویش میگذارند، راه خودش را باز میکند. ابتذال از ویروس کرونا هم بدتر است. آنقدر هم ظریف راهش را باز میکند که تا بیاییم و بفهمیم، به انتهای راهش رسیده است و نوع جدیدش سر بر میآورد.
چه باید کنیم؟ باید مخاطب را تربیت کنیم. اگر وزارت ارشاد وارد گود تربیت مخاطب بشود، تمام مدعیان دروغین فرهنگ و هنر، قافیه را میبازند و از دور خارج میشوند؛ چراکه وقتی مخاطب و فروش نداشته باشند، کمکم مجبور میشوند عرصه را خالی کنند یا رویکردهایشان را تغییر دهند. ما باید دنبال این هدف باشیم. این طرح، مفصل است و مجال موسعی را میطلبد که بنشینیم و در آن مجال، این نهاد مردمی و اثرگذار فرهنگی را هدایت و تقویت کنیم.