مخاطب عام خبر ندارد جشنواره‌های انقلابی هم وجود دارند
شنبه 01 مهر 1402

پروندۀ ویژه

مخاطب عام خبر ندارد جشنواره‌های انقلابی هم وجود دارند

طاهره مشایخ نویسندۀ کتاب واگن مخصوص که مجموعه‌ای از داستان‌های رضوی بود، این بار به سراغ موضوع انقلاب رفته و کتاب «سلفی با خرابکار» را نوشته است. این کتاب در دومین جایزۀ شهید اندرزگو جزو نامزدهای نهایی بخش داستان کودک و نوجوان بود.

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی مجمع ناشران انقلاب اسلامی، طاهره مشایخ، نویسندۀ کتاب واگن مخصوص که مجموعه‌ای از داستان‌های رضوی بود، این بار به سراغ موضوع انقلاب رفته و کتاب «سلفی با خرابکار» را نوشته است. این کتاب در دومین جایزۀ شهید اندرزگو جزو نامزدهای نهایی بخش داستان کودک و نوجوان شد. به همین دلیل،ما در مجله شیرازه کتاب با او به گفت‌و‌گو نشسته‌ایم که در ادامه آن را می‌‌‌خوانید.

ایدۀ نگارش سلفی با خرابکار از کجا شکل گرفت؟

ابتدا، بدون طرح جلو رفتم و شروع کردم به نوشتن. وسط‌های کتاب، حس کردم باید فکری برایش بکنم و باید طرح داشته باشد. آن زمان، من به دوره‌های داستان‌نویسی خیلی علاقه‌مند بودم و در آن دوره‌ها شرکت می‌‌کردم. شاید این نوجوان‌نویسی همیشه در ذهنم وجود داشت. به نوجوانان و پسربچه‌ها در خیابان و اتوبوس خیلی توجه می‌‌‌کنم و حرکاتشان برایم جالب است. این کتاب دربارۀ دو نوجوان پسر است. شاید ایده‌اش از اینجا شکل گرفته باشد که من به نوجوانان پسر نگاه نسبتاً خاصی داشتم و بهشان توجه می‌‌‌کردم.

با توجه به اینکه نوجوانان فعالیت‌های زیاد و مختلفی در ایام انقلاب انجام می‌دادند، روایت و ارائۀ این فعالیت‌ها چه تأثیری را بر نسل جدید و نوجوان کشورمان خواهد گذاشت؟

خیلی تأثیر دارد. من متولد ۱۳۵۴ هستم و سه‌چهارساله بودم که انقلاب شد و یک چیزهایی از انقلاب در ذهنم است. حتی قبل از انقلاب را به خاطر دارم که در زیرزمین مادربزرگم، به‌صورت پنهانی و یواشکی، شابلون عکس امام را درست می‌‌‌کردند و بیرون می‌‌‌بردند و با اسپری به دیوار می‌‌‌زدند. می‌‌‌خواهم بگویم نوجوان که بودم، تلویزیون برنامه‌ها و سریال‌های نوجوان را دربارۀ موضوع انقلاب خیلی پخش می‌‌کرد. می‌‌‌توانم بگویم من در ده‌پانزده سال اخیر، سریالی ندیده‌ام که برای نوجوان و در موضوع انقلاب ساخته شده باشد. به نظرم در ادبیات بیشتر در این حوزه کار می‌‌شود. در حالی که ما در دهه‌های فجر خوش‌حال بودیم. مدرسه برنامه‌های بسیاری داشت و برنامه‌ها واقعاً دلی بود؛ اما الان این‌گونه است که مدارس این کارها را طبق وظیفه‌شان انجام می‌دهند یا سریالی که ساخته می‌‌شود، با عشق تولید نمی‌شود. زمان نوجوانی ما این سریال‌ها پخش می‌‌شد؛ یعنی هر سال در دهۀ فجر، هم سریال‌های عروسکی و هم فیلم برای نوجوان پخش می‌‌شد. از این نظر، کارهایی که در ادبیات انجام می‌‌شود، شاید کمکی کند تا به نوجوانان بگوید انقلاب چگونه به وجود آمد و آن‌ها هم متوجه باشند در عرصه‌های مختلف، مشکلات دیگر داریم؛ مثلاً شاید بشود از کرونا به فعالیت‌های انقلابی رسید و درباره‌اش نوشت.

آیا از نوجوانان که مخاطب اصلی این کتاب هستند، بازخوردی گرفته‌اید؟

بله. مکان اتفاقات این کتاب در بندر کیاشهر است؛ یکی از شهرهای مهم گیلان که با رشت حدود چهل کیلومتر فاصله دارد. یکی از دوستان من معلم است و در کتابخانه هم فعالیت می‌کند. او این کتاب را به نوجوانان هفتم تا نهم داد و خیلی درباره‌اش یادداشت نوشتند. هفتۀ گذشته، اختتامیۀ جشنوارۀ جوانه‌ها بود و دربارۀ کتاب‌های مختلف یادداشت نوشته بودند. از بین افرادی که یادداشت معرفی کتاب نوشته بودند، سه‌چهار نفر دربارۀ کتاب من نوشته بودند و دو نفر به مرحلۀ نهایی رسیده و جایزه گرفته بودند.

مهم‌ترین ویژگی سلفی با خرابکار از نظر شما چیست؟

مهم‌ترین ویژگی‌اش کنجکاوی نوجوان است. نوجوان کنجکاو است که چیزی را بداند و هرچه دیگران به او می‌‌گویند صبور و خوددار باش، او متوجه نمی‌شود و در دل ماجرا می‌‌رود. کل داستان هم همین است. ممکن است چیزهایی را از دست بدهد؛ ولی از آن درس می‌‌گیرد.

وجود جشنواره‌ها و جوایزی همچون شهید اندرزگو چگونه می‌‌‌توانند به آگاهی نسل جدید منجر شوند و از تحریف تاریخ معاصر جلوگیری کنند؟

مسلماً این جشنواره‌ها از این نظر که آثار را برجسته می‌‌کنند، بسیار موثرند. من شنیده‌ام تعدادی کتاب از آثار برگزیده خریده و توزیع می‌‌شود. این بهترین تأثیر را دارد. کتاب باید به دست نوجوان برسد؛ اما چون جشنواره‌ها خیلی بازتاب ندارد، افرادی که باید، از این جشنواره‌ها آگاه نمی‌شوند؛ یعنی مخاطب دنبال برگزیدۀ یک جشنواره نمی‌رود و خبر ندارد که چنین جشنواره‌ای برگزار شده است. ما که در حوزۀ ادبیات کار می‌‌کنیم، می‌‌دانیم. مثلاً چند سال پیش، کتاب بی‌کتابی آقای شرفی خبوشان کتاب سال شد؛ اما آن کتاب در کتابخانه‌های مهم رشت، داخل قفسه و دست‌نخورده بود. به مسئول کتابخانه گفتم که این کتاب، کتاب سال شده. شما باید این کتاب را جلو بگذارید و تقاضا کنید از آن تعداد بیشتری بیاورند. ویترین درست کنید و این کتاب برگزیدۀ سال را آنجا بگذارید. مسلماً مخاطب عامی که وارد کتابخانه می‌‌شود، خبر ندارد چه کتابی برگزیده شده است. کتاب من رتبۀ سوم جشنوارۀ انقلاب هم شد؛ ولی کتاب دیده نمی‌شود؛ زیرا عامۀ مردم اطلاعی ندارند که چنین جشنواره‌هایی وجود دارند. الان، بیشتر کتاب می‌‌خوانم. آن زمان که ما دوست داشتیم تلویزیون ببینیم، خبری از فرهنگ در تلویزیون نبود؛ ولی خوشبختانه پارسال دیدم خانم سامانی و آقای خبوشان در تلویزیون برنامه دارند. این برنامه‌ها برای نوجوانان و جوانان خیلی خوب است. پیشنهاد من این است که این‌ها در برنامه‌های تلویزیونی عنوان شود. مشکل ما عامۀ مردم هستند. افراد فرهیخته و کتابی همه از جریانات مربوط به کتاب آگاه می‌شوند و این کتاب‌ها را می‌خوانند. حداقل مسئول کتابخانه‌ها مطلع شوند. یعنی این اخبار به‌صورت ویژه باید به آن‌ها گفته شود و تعدادی به کتابخانه‌ها داده شود. من منتظر هستم کرونا تمام شود و کتابم را تحویل کتابخانه دهم. الان مشکل این است که کتابخانه‌ها بسته است.

نظر بدهید