ظرفیتهای جریان چپ
گفتوگو دربارۀ جریان چپ، همواره به باورهای دو گروه از افراد تلنگر فکری وارد میکند: گروه نخست کسانی هستند که جریان چپ و سازوکار آن را تماموکمال نادرست میدانند و هیچگونه سویۀ مثبت و کارآمدی برای آن در نظر نمیگیرند؛ گروه دوم نیز کسانی هستند که جریان چپ را کاملاً درست و بیعیب در نظر میگیرند که در هر صورت و فارغ از هر موقعیتی، بهترین گزینه برای ادارۀ جامعه است. هرکدام از این دو دسته، برای استدلالهای خود به کتابهای خاصی اشاره میکنند و ادبیات نظری مشخصی را مدنظر قرار میدهند.
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی مجمع ناشران انقلاب اسلامی، زمان ورود اندیشههای چپ به ایران را میتوان دوران مشروطه دانست. در این روزگار، اندیشههای سوسیالیستی در روسیۀ تزاری روزبهروز گستردهتر میشدند و همسایگی ایران و روسیه نیز ورود این جریان به کشور ما را آسان کرده بود؛ بهگونهای که کمتر از سه سال پس از انقلاب اکتبر۱۹۱۷، حزب کمونیست ایران نیز تشکیل شد.
در سالهای دهۀ بیست خورشیدی بود که کتابها و نویسندگان چپ کمکم جای خود را در میان خوانندگان ایرانی پیدا کردند. از همان سالها، این جریان همواره موافقان و مخالفان بسیاری داشته است و دیدگاههای گوناگون آنان در فضای کتاب و نشر نیز بسیار به چشم میخورند. نویسندگان و مترجمان و ناشران مختلف، هرکدام با زاویۀ نگاه خود به جریان چپ و ابعاد متفاوت آن، پا به این عرصه گذاشته بودند و کتابهای مدنظر خود را به دست خوانندگان میرساندند.
ایدهها و آرمانها و دستاوردهای جریان چپ، جهان بهتری را پیش چشمان ما به تصویر میکشد، جهانی که از نابرابریها و بیعدالتیهای کنونی به دور است و شکافهای طبقاتی تا عمق جان مردمانش نفوذ نکرده است. در سوی دیگر، افرادی با اشاره به تاریخ قرن بیستم و حکومتهایی که به نام سوسیالیسم و مارکسیسم ادارۀ کشورها را به دست گرفتهاند، کارنامۀ این حکومتها را گواهی بر ناکارآمدی جریانهای چپ در ادارۀ جهان میدانند.
شاخهها و جریانهای گوناگون چپ
یکی از ابهاماتی که بسیاری از افراد هنگام رویارویی با جریان چپ به آن دچار میشوند، شناخت شاخهها و جریانهای گوناگون آن است. در یک نگاه میتوان گفت که جریان چپ بهدنبال برابری در جامعه و حذف یا کمرنگکردن سلسلهمراتب طبقات اجتماعی است. این جریان میزان برخورداری متفاوت طبقات گوناگون از سرمایههای اقتصادی و فرهنگی و منابع دیگر را نتیجۀ تلاش و هوشمندی بیشتر برخی از طبقات نمیداند؛ بلکه توزیع نامناسب و ناعادلانه و تبعیضهای گوناگون را ریشۀ این شکاف موجود در دسترسی میشناسد.
درون خود جریان چپ، دستهبندیها و شاخههای گوناگونی وجود دارد. برخی از آنها مانند سوسیالدموکراتها، سوسیاللیبرالها و فعالان محیطزیست (سبزها) به نام چپهای میانه شناخته میشوند. این دسته هوادار کنترل تمامعیار دولت بر همۀ امور نیستند؛ بلکه ترکیبی از همکاری دولت و بازار و بخش خصوصی را برای ادارۀ کشورها مناسب میدانند. دستۀ دیگر گروههای رادیکالتر چپ هستند که تغییراتی بنیادیتر و ریشهایتر را دنبال میکنند، گروههایی همچون مارکسیستها و مارکسیستلنینیستها که در موضوعاتی مانند مالکیت اشتراکی منابع تولید و شیوۀ ادارۀ جامعه بهکلی با دستۀ نخست متفاوتاند.
بدین ترتیب کمونیسم، سوسیالیسم، مارکسیسم و... تنها یکی از چند شاخۀ متفاوت جریان چپ هستند، نه تمام آن. مرز میان این شاخهها موضوعی است که نهتنها در میان عموم مردم و خوانندگان، بلکه میان ناشران کتاب نیز بهروشنی مشخص نشده است؛ بهگونهای که بخش بسیار بزرگی از کتابهایی که به جریان چپ میپردازند، تنها دربارۀ مارکسیسم سخن میگویند و حتی تعریف جریان چپ در ذهن بسیاری از افراد با حکومت شوروی و کرۀ شمالی یکی دانسته میشود و افزون بر آن، بسیاری از افراد بهاشتباه سوسیالیسم و مارکسیسم و کمونیسم را نامهایی متفاوت برای جریانی یکسان میدانند.
باید توجه کرد که اندیشههای مرتبط با سوسیالیسم بسیار گستردهتر و باسابقهتر از مارکسیسم و کمونیسم هستند. مارکس سوسیالیسم و جریان چپ را ابداع نکرد؛ بلکه آن را بهشیوهای دیگر مطرح ساخت و راه دیگری برای رسیدن به اهداف و برنامههای آن در نظر گرفت.
شاخههای گوناگون جریان چپ همیشه با هم هماندیشه و موافق نبوده و نیستند و راهی یکسان را برای رسیدن به خواستههای خود در پیش نگرفتهاند و حتی خواستههای کاملاً یکسانی نیز نداشتهاند. برای نمونه، در کتاب مبارزه بر سر شیوۀ تفکر در جنبش طبقۀ کارگر از نشر نگاه و نوشتۀ اشتفان اِنگل میخوانیم که رهبران حزب مارکسیستلنینیست آلمان چگونه مواضع و تصمیمهای سبزها را به نقد میکشند و با برخی دیدگاههای سوسیالدموکراتها مخالفت میکنند. یا میخوانیم که شاخههای مختلف جریان چپ چه نگاهی به انتخابات و سازوکار آن دارند و بهبود اوضاع جامعه را از راه حرکتهای بنیادین و انقلابی دنبال میکنند یا از راه انتخابات و تغییرات تدریجی و بلندمدت. (اِنگل، ۱۳۹۴)
در این میان آنتونی گیدنز، جامعهشناس معاصر انگلیسی، در کتاب راه سوم؛ بازسازی سوسیالدموکراسی که نشر شیرازه آن را به چاپ رسانده است، دیدگاه دیگری بیان میکند و میگوید که نه جریان لیبرال و نه جریان سوسیالدموکرات هیچکدام بهتنهایی کامل نیستند و ما نیازمند «راهی سوم» میان این دو هستیم. (گیدنز، ۱۳۸۶)
جریان چپ و مبارزه برای عدالت اجتماعی
مارکس و انگلس در مانیفست کمونیست، نزاع میان دو طبقه را از ابتدای تاریخ تا زمان حال در جریان میدانند. از نگاه آنان، دو گروه ارباب و برده در شکلهای گوناگون و در دورههای مختلف زمانی با یکدیگر درگیر بودهاند و امروز در قالب گروه بورژوازی در برابر پرولتاریا و سرمایهدار در برابر کارگر رودرروی یکدیگر قرار گرفتهاند.
در سالهای پس از انقلاب صنعتی و گسترش کارخانههای بزرگ، شمار کارگران نیز رو به افزایش نهاد. بسیاری از افراد برای کار در کارخانهها مجبور به زندگی در پیرامون شهرهای بزرگ شدند و در این مناطق، زندگیِ بسیار رنجآور و سختی را دنبال میکردند. نبود کمترین امکانات زندگی همچون بهداشت، آب و غذای سالم و آموزش در این مناطقِ کارگرنشینِ در کنار شهرهای صنعتی که روزبهروز بزرگتر میشدند، جلوۀ دیگری از اختلاف زندگی برای افراد طبقات مختلف را به نمایش میگذاشت.
فریدریش انگلس، دوست و همکار مارکس از جوانی تا هنگام مرگ، در سال ۱۸۴۵ کتابی با عنوان وضعیت طبقۀ کارگر در انگلستان نوشت و در آن به بیان اوضاع زندگی این قشر از جامعه پرداخت. توصیفات و مشاهدات او از وضعیت اسفناک طبقۀ کارگر، یکی از چندین زمینه برای اندیشهورزیهای بعدی او و مارکس بهعنوان دو تن از رهبران و اندیشمندان مشهور جریان چپ بود. [چندین ناشر این کتاب را پیش از انقلاب اسلامی ترجمه و چاپ کردهاند؛ ولی از سال ۱۳۵۷ تاکنون دیگر چاپ نشده است.]
ساعتهای کاری بسیار زیاد روزانه که گاهی تا هجده ساعت در روز میرسید و وضعیت بسیار بد محیط کار از لحاظ ایمنی و سلامتی و همچنین نبودِ هیچگونه خدمات حمایتی برای کارگران، حیات این طبقه را با بحرانی جدی روبهرو کرده بود. این در حالی بود که صاحبان کارخانهها و سرمایه، برای بهرهوری هرچه بیشتر و دستیابی به سود هنگفتتر، حتی از کودکانی با سن پنج سال نیز کار میکشیدند و آنان را به کارهایی مانند نظافت و جابهجایی وسایل میگماشتند.
در چنین اوضاعی بود که جریان چپ بار دیگر نیرو گرفت و به چنین موضوعاتی پرداخت و سالهای طولانی برای کاهش ساعت کار، جلوگیری از کار کودکان، افزایش دستمزد و... مبارزه کرد. امروزه در کشورهای مختلف، قانون کار بهویژه برای کودکان وجود دارد و شیفتهای کاری هجدهساعته و شیفتهای شبانۀ دوازدهساعته برای کودکان پنج تا چهاردهساله که در قرن نوزده و اوایل قرن بیست در کشورهای گوناگون و بهویژه آمریکا وجود داشت، تا اندازهای از بین رفته است. اکنون سن قانونی برای کارهای مختلف به چهارده، شانزده و هجده سال رسیده و ساعتهای قانونی کار به سه تا هشت ساعت در روز کاهش یافته است و این نتیجۀ چیزی جز مبارزۀ انجمنها و گروههای فراوان در طول سالیان دراز نبوده است.
فعالیتها و مبارزههای جریان چپ تنها در حوزۀ کار خلاصه نمیشود. برای نمونه، فعالیتهای گوناگون برای ازبینبردن تبعیضهای جنسیتی و نژادی و قومی، تلاش برای آموزش همگانی رایگان، مراقبتهای بهداشتی، بازنشستگی، خدمات اجتماعی و بیمه، بخش دیگری از فعالیتهای جریان چپ است.
کتاب الفبای سوسیالیسم از انتشارات خرد سرخ از کتابهایی است که یک آشنایی کوتاه دربارۀ سوسیالیسم بهعنوان یکی از شاخههای جریان چپ فراهم میکند و برخی ابهامهای پیرامون آن و پرسشهای مهمی که دربارۀ آن وجود دارد را پاسخ میگوید. این کتاب کوچک بنیانهای اصلی سوسیالیسم را بیان میکند و برخی از زوایای تاریک آن را روشن میسازد. (سونکارا، ۱۳۹۶)
توجه به این نکته بسیار ضروری است که بهبود اندکِ وضعیت زندگی و کار طبقۀ کارگر در سالهای گذشته و کاهش ساعت کاری و تعیین حداقل دستمزد و...، هرگز از روی مهربانی و دلسوزی یا حسننیت کارفرمایان نبوده و نیست و اگر فشارها و مبارزهها و اعتراضهای پرشمار گروههای چپ و گروههای دیگر در طول سدههای گذشته نبود، بهجرئت میتوان گفت که امروز کماکان ساعتهای طولانی کار و کار کودکان به چشم میخورد؛ هرچند این پدیده هنوز هم کاملاً از بین نرفته است. این ازآنروست که بنیان اقتصاد کنونی بر زیادهخواهی و سود بیشتر نهاده شده است و توجه به انسانها و اخلاقیات در آن جایی ندارد.
به همین منظور، بخشی از جریان چپ پیشنهادهایی را برای شیوۀ دیگری از ادارۀ اقتصاد بیان میکند؛ مانند مدیریت کارخانهها بهدست هیئتمدیرهای که همه یا برخی از اعضا یا تصمیمگیرندگان آن خودِ کارگران هستند یا مالکیت کارگران بر بخشی از سهام بنگاهی که در آن کار میکنند. بسیاری از این پیشنهادها در وعدههای انتخاباتی برنی سندرز، کاندیدای چپگرا در انتخابات ریاستجمهوری آمریکا، شنیده میشد.
همچنین برای نمونه، ریچارد ولف در کتاب دموکراسی در محیط کار، به نقد وضعیت کنونی بنگاههای اقتصادی و شکلهای گوناگون کارگاهها و کارخانهها میپردازد. او بر این باور است که بدون جریانداشتن دموکراسی در محیط کار، امکان ایجاد آن در سطح کلان و در کشورها وجود ندارد و بستر برقراری دموکراسی در جامعه، برقراری آن در کارگاهها و کارخانههاست. ولف راههایی را برای مدیریت عادلانۀ کارخانهها پیشنهاد میدهد و بهدنبال ایفای نقش مستقیم کارگران در ادارۀ بنگاههای اقتصادی است. (ولف، ۱۳۹۷)
جریان چپ و جنسیت
تلاش برای حذف تبعیضهای جنسیتی با فعالیتهای فمینیستهای سوسیالیست و مارکسیست، گوشهای از کارنامۀ جریان چپ در حوزۀ زنان و جنسیت است. فمینیستهای سوسیالیست بهدنبال برطرفکردن ستم ساختاری هستند و مردسالاری و سرمایهداری را در پیوند با یکدیگر بررسی میکنند؛ ولی برخلاف فمینیستهای مارکسیست، آنها را یکی نمیدانند. آنان فرودستی زنان در جامعه را پیامد روابط اجتماعی میدانند و تغییر آن را در رویارویی با سرمایهداری و مردسالاری بهطور همزمان دنبال میکنند.
کتاب مارکس دربارۀ جنسیت و خانواده از نشر شیرازه بستر آشنایی با برخی اندیشههای مارکس و انگلس دربارۀ موضوع جنسیت و خانواده و زنان را فراهم میسازد. این کتاب به بررسی متن اصلی نوشتههای دستاول مارکس و انگلس پرداخته و مفاهیم جنسیت و خانواده را در دورههای گوناگون کار آنها واکاوی میکند. افزون بر این، کتاب درآمدی جامع بر نظریههای فمینیستی نوشتۀ رزماری تانگ یک آشنایی کلی با کلیت جریان فمینیستی به دست میدهد و اندیشههای فمینیسم مارکسیستی، فمینیسم سوسیالیستی، فمینیسم رادیکال، فمینیسم لیبرال، فمینیسم پسامدرن و... را با یکدیگر مقایسه میکند.
انتشارات طلایۀ پرسو نیز در چندین کتاب از نگاه چپ به موضوع زنان و فمینیسم پرداخته است: آیا سرنوشت زن را ساختار بدنش تعیین میکند؟ نوشتۀ اِولین رید و دو کتاب از مری آلیس واترز با نامهای بررسیهایی در تاریخ فمینیسم و جنبش مارکسیستی و فمینیسم و جنبش مارکسیستی از این دست هستند.
جریان چپ، نهاد دولت و خصوصیسازی
یکی از موضوعهایی که همواره ریشۀ اختلاف جریان چپ و راست بوده است، میزان نقش دولت در عرصههای گوناگون سیاسی و اقتصادی جامعه و مهمتر از آن، اجازۀ دخالت دولت در امور است. پیش از این خواندیم که شاخههای گوناگون جریان چپ بر سر اندازۀ دولت و نقش آن دیدگاههای متفاوتی دارند. برخی همچون مارکسیستها و مارکسیستلنینیستها دولت را بزرگترین مجری ادارۀ کشور میدانند و عقیده دارند تصمیمگیری و برنامهریزی کلان اقتصادی کشور را نیز باید همین دولت انجام دهد. ناگفته نماند که در نگاه مارکس، در نهایت پس از طیشدن دورۀ گذار، این دولت باید از میان برود و جامعۀ بدون دولت تحقق یابد. برخی دیگر همچون سوسیالدموکراتها دولت را در کنار بخش خصوصی قرار میدهند و برخی از امور را در کنار وظیفۀ نظارت، بر دوش دولت میگذارند.
در سوی دیگر، طرفداران بازار آزاد نهتنها با نقش کلان دولت در عرصۀ مدیریت و تصمیمگیری موافق نیستند، بلکه برخی از آنها حتی دخالت دولت را بهکلی آسیبزا میدانند و با کوچکترین مدیریت دولتی نیز مخالفت میورزند. این در حالی است که آنها، با سیاستگذاری دولتی و پشتیبانی نیروهای نظامی آن از نظام بازار آزاد موافقاند! یعنی دولت تنها زمینه و امنیت بازار را برای آنها تأمین کند و دست آنها را در ادارۀ بازار باز بگذارد و هنگامی که آزادی آنها در بازار در معرض خطر بود، با سیاستگذاری و نیروی نظامی خود وارد عمل شود.
نگاهی به دیدگاههای مکتب اتریشی اقتصاد بهخوبی مخالفت این مکتب را با هرگونه دخالت دولت روشن میسازد. کتاب سوسیالیسم و سرمایهداری اثر هانس هرمان هوپه، یکی از متفکران مکتب اتریش، را نشر دنیای اقتصاد چاپ کرده است. این کتاب یکی از نمونههای خوب برای شناخت دیدگاههای مکتب اتریش دربارۀ دولت و نقش آن در اقتصاد است. هوپه هرگونه دخالت دولتی را رد میکند و تولید و مدیریت دولتی را جز زیان و تباهی نمیبیند. او حتی کوچکترین دخالت دولت در اقتصاد را نشانۀ سوسیالیسم میداند و آن را زیانآفرین میشمارد (هوپه، ۱۳۹۵). این دیدگاهها را بهطور کاملتر میتوان در کتاب بزرگان مکتب اتریش از نشر دنیای اقتصاد دید. در این کتاب، زندگی و آثار و اندیشههای پانزده تن از بزرگان و پایهگذاران مکتب اتریشی اقتصاد گرد آمده است که دیدگاه منفی بسیاری از آنان دربارۀ نقش دولت بهخوبی برداشت میشود. نکتۀ درخور توجه این کتاب، مقدمهای است که موسی غنینژاد برای آن نوشته است. غنینژاد را باید یکی از هواداران سرسخت اقتصاد آزاد در کشور دانست که تأثیر اندیشههای او و حلقۀ نیاوران در سیاستگذاریهای کلان، بهویژه در سالهای گذشته مشهود است. (هولکام، ۱۳۹۲)
نشر دنیای اقتصاد را میتوان از مهمترین فراهمکنندگان ادبیات نظری و ترویجکنندگان مکتب اتریش در ایران و موافق بازار آزاد و حذف نقش دولت از اقتصاد به شمار آورد. دنیای اقتصاد با چاپ کتاب قدرت و بازار؛ دولت و اقتصاد از موری روتبارد، دیدگاه این مکتب دربارۀ دولت را بهروشنی بیان کرده است. این نشر حتی پا را فراتر گذاشته و در کتاب سیاست اقتصادی از لودویگ فون میزس، برنامهریزی را نام دیگر سوسیالیسم و کمونیسم میخواند. (فون میزس، ۱۳۹۷)
در سوی دیگر، آثار پُرباری دربارۀ دولت و نقش آن در جریان چپ در بازار نشر ایران به چشم نمیخورد. کتاب دولت و جامعۀ مدنی آنتونیو گرامشی از نشر اختران و بخشهایی از کتاب آخرین نبرد لنین از نشر طلایۀ پرسو، ایدههایی دربارۀ نقش دولت و تصمیمگیری نهادی بیان میکنند.
در این راستا، پیامدهای سیاستهای اقتصادی راستگرایانه را بهویژه از سال ۱۳۹۲ تا به امروز، بهروشنی میتوان دید. جولان تفکر بازار آزاد و اقتصاد خودمختار که در سالهای گذشته شدت گرفت و از سال ۱۳۹۷ به اوج خود رسید، یکی از دورههای بحرانی اقتصادی در سدۀ گذشته را برای کشور ما رقم زده است. موسی غنینژاد در آبان۱۳۹۷ بیان کرد که: «دولت قیمتها را آزاد کند تا فساد کم شود»[1] و دقیقاً یک سال پس از آن، در آبان۱۳۹۸ آزادسازی ناگهانی قیمت بنزین و افزایش ۲۰۰درصدی آن در کشور انجام شد که اعتراضات شدید مردمی و کشتهشدن افراد و هزارانمیلیارد خسارت مالی تنها بخشی از پیامدهای کوتاهمدت آن بود. افزون بر آن، در عرصۀ جهانی نیز پافشاری بر حذف کوچکترین تصمیمات دولتی در اقتصاد و تکیه بر بازار خودمختار و بازیگران و بنگاههای خصوصی آن، یکی از ریشههای بحران اقتصادی ۲۰۰۸ است که پس از گذشت دوازده سال، هنوز پیامدهای آن به چشم میخورد.
در این میان، بدون نگاه به کشورهایی که در زمینههای گوناگون به پیشرفتهای درخشانی دست یافتهاند، افراد و جناحهای خاصی در کشور ما همچنان به مدلهای اقتصادی چند دهۀ گذشتۀ غربی امیدوارند و سیاستهایی را که صاحبان و نظریهپردازان، سالها پیش آنها را بازنگری و ویرایش کردهاند، در همان نسخۀ نخستین و ارتدکس و تاریخگذشتۀ آن در کشور پیگیری میکنند.
در کشورهای اروپایی، خصوصیسازی در عرصههای گوناگون اقتصادی و تولیدی تجربه شده است؛ ولی معمولاً بهداشت و پزشکی و همچنین آموزش آخرین بخشهایی هستند که به دست بخش خصوصی سپرده میشوند و گاهی هنوز در دست دولت باقی ماندهاند؛ اما در کشور ما برخلاف شعار خصوصیسازی، بسیاری از عرصههای اقتصادی در دست نهادهای دولتی و شبهدولتی باقی ماندهاند و آموزش و پزشکی عرصۀ تاختوتاز بخش خصوصی شدهاند. در ادامه، بیشتر دربارۀ این دو زمینه خواهیم خواند.
جریان چپ و خدمات اجتماعی و بهداشتی
عرصۀ خدمات رفاهی و اجتماعی و همچنین مراقبتهای پزشکی امروزه در برخی زمینهها در کشور ما به کالایی گران و دستنیافتنی تبدیل شده است. بهعنوان یکی از هزاران نمونه، عباسیان عضو شورای عالی نظامپزشکی در هفتۀ نخست آبان۱۳۹۸ بیان کرد که ۷۰درصد مردم توان مالی برای رفتن به دندانپزشکی را ندارند[2] و در آذر۱۳۹۸، فرزین معاون سازمان بیمۀ سلامت اعلام کرد که مردم بهسبب هزینههای سنگین درمان به «خوددرمانی» روی آوردهاند و میزان مراجعه به نظام خدمات درمانی کشور نسبت به سال گذشته ۳۰درصد کاهش یافته است[3]. این در حالی است که در سالهای گذشته، سیاستهای کلان راستگرایانه همواره بهنفع سازوکار پزشکی و افزایش قدرت و ثروت آن بوده و حتی گرفتن مالیات از پزشکان به امری دستنیافتنی تبدیل شده است.
در آن سوی نمودار، کشورهایی که بیشتر آنها سوسیالدموکرات هستند، در بالای جدولِ دسترسی همگانی به بهداشت و مراقبتهای بهداشتی جای دارند، کشورهایی همچون فنلاند، نروژ، سوئد، سوییس و دانمارک که با دوری از خصوصیسازی بخش پزشکی و برقراری سامانههای بزرگ خدمات درمانی برای همۀ مردم، به بهترین سطح بهداشت همگانی در میان همۀ کشورها دست یافتهاند. اما از سوی دیگر کشورهایی همچون آمریکا و ژاپن که در غرب و شرق دنیا همچنان بر اقتصاد راستگرا پافشاری میکنند، در این میان جایی ندارند.
جریان چپ و آموزش
رویکرد چپ در زمینۀ آموزش، سویههای سلبی و ایجابی فراوانی در دل خود دارد. از نگاه جریان چپ، آموزش کنونی که در سطح جهان جریان دارد، ابزاری است که برای القای اندیشههای طبقۀ حاکم بر دیگران استفاده میشود. اندیشمندانی همچون پائولو فریره، هنری ژیرو، مایکل اپل و ایوان ایلیچ از جملۀ کسانی هستند که با رویکرد چپ به نقد و بررسی ساختار آموزشی پرداختهاند و جانشینهای ارزشمندی برای آن معرفی کردهاند.
پائولو فریره یکی از اندیشمندان مهم و تأثیرگذار آموزش انتقادی در سرتاسر جهان است. این معلم و فیلسوف برزیلی بخش بزرگی از زندگی هفتادوچهارسالۀ خود را صرف مبارزه و فعالیت در زمینۀ نظریههای آموزشی کرد. او در کتابهای تأثیرگذاری مانند پداگوژی ستمدیدگان، آموزش در جریان پیشرفت، آموزش برای آگاهی انتقادی و... به بیان دیدگاههای ارزشمندی دربارۀ جنبههای سیاسی و اجتماعی آموزش میپردازد و اهداف آموزش کنونی و آموزش انتقادی را رودرروی یکدیگر قرار میدهد. متأسفانه امروز کتابهای فریره پس از سالها چاپنشدن، در کشور نایاب شدهاند و دسترسی به آنها بسیار دشوار است. با نگاهی به سال چاپ این کتابها میبینیم که از او یک کتاب در سال ۱۳۵۸، دو کتاب در سال ۱۳۶۳، یک کتاب در سال ۱۳۶۴ و یک کتاب در سال ۱۳۶۸ ترجمه و چاپ شده و پس از آن، ترجمه و چاپ کتابهای فریره که همواره در پی «آموزش رهاییبخش» بوده، کاملاً رها! شده است.
ایدئولوژی و برنامۀ درسی، دانش رسمی و آیا آموزش میتواند جامعه را تغییر دهد؟ نیز تنها کتابهایی هستند که از میان آثار پرشمار مایکل اپل، آموزگار و اندیشمند و کنشگر حوزۀ آموزش انتقادی، در کتابفروشیهای کشور به چشم میخورند. کتاب نخست را نشر نوشته با ترجمهای کمکیفیت و پراشتباه و صحافی نهچندان مناسب منتشر کرده است. دو کتاب دیگر در سالهای ۱۳۹۷ و ۱۳۹۸ در نشر آگاه ترجمه و چاپ شدهاند. همچنین نشر آگاه کتاب ایدئولوژی، برنامۀ درسی و جامعهشناسی نوین آموزش را که به بررسی کتاب ایدئولوژی و برنامۀ درسی میپردازد، در سال ۱۳۹۷ در اختیار خوانندگان قرار داد.
مایکل اپل به پیوند میان آموزش و قدرت نگاه ویژهای دارد و همواره نهادهای چهارچوبگذار و مشروعیتبخش به آموزش رسمی را واکاوی میکند. در نگاه اپل، گروههای دارای قدرت و ایدئولوژی مسیر آموزش را در راستای منافع خود قرار میدهند و با تعریف «دانش رسمی» و حذف هرآنچه مخالف آن است، افزون بر مشروعیتبخشی به دانش مطلوب خود، گروههای گوناگون اجتماعی همچون اقلیتهای نژادی و دینی و طبقات اقتصادی پایین را به حالت انفعال درمیآورند.
کتاب نگاهی انتقادی به توسعۀ جماعتمحور نوشتۀ مارگارت لدویت، فعال اجتماعی و آموزگار چپگرا، که در نشر نی و با ترجمۀ منیژه نجمعراقی چاپ شده است، راهکارهایی عملی برای فاصلهگرفتن از آموزش مرسوم و نادرست و نزدیکشدن به شیوههای آموزش کنشگرایانه پیشنهاد میدهد. دیدگاه لدویت در این کتاب، از آموزش درسی در مدرسه بسیار فراتر میرود و به آموزش سیاسی و اجتماعی در سطح کنشی زندگی میپردازد.
در این نگاه، افراد اجتماعات محلی افزون بر اینکه در زمینههای گوناگون آموزشهای لازم را میبینند، برای مشورت و درگیرشدن فکری و عملی در سازوکار تصمیمگیری و مدیریت محلۀ خود اقدام میکنند. در گامهای بالاتر، این روند در منطقه، شهر، کشور و مدیریت امورِ میان کشورها نیز گسترده خواهد شد. نگاهی که این رویکرد مانند بسیاری دیگر از رویکردهای چپ به آموزش دارد، نگاه جرئتبخشی به افراد برای ابراز عقیده و دادن شهامت کنشگری به آنان در عرصههای خرد و کلان است. (لدویت، ۱۳۹۷)
در مقابل این دیدگاهی که جریان چپ به آموزش و آگاهسازی افراد دارد، جریانهای راستگرا هدف از آموزش را تربیت نیروی انسانی مدیر و کارگر برای کارگاهها و کارخانههای گوناگون میدانند. برخلاف جریان چپ، این جریان هرگز در پی آگاهسازی افراد از جایگاه و طبقهای که در آن به سر میبرند، نبوده و نیست؛ زیرا در این صورت، ادامۀ حیات این جریان و شریان اقتصادی آن به خطر خواهد افتاد.
یکی از نکاتی که ما امروز در عرصۀ آموزشوپرورش کشور خود بسیار به آن نیازمندیم، بهکارگیری برخی از همین رویکردهاست. متأسفانه امروز آموزشوپرورش کشور ما، بسیار فراتر از بیشترِ کشورهای سرمایهداریِ اروپایی و آمریکایی، دچار کالاییسازی آموزش و تبدیل آموزش به بستری اقتصادی شده است.
اصل سیام قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران بهروشنی بیان میکند: «دولت موظف است وسایل آموزشوپرورش رایگان را برای همۀ ملت تا پایان دورۀ متوسطه فراهم سازد و وسایل تحصیلات عالی را تا سرحد خودکفایی کشور بهطور رایگان گسترش دهد»؛ ولی آنچه در عمل شاهدش هستیم، کاملاً متفاوت است. چیرهشدن اقتصاد بازار و منطق سرمایهداری بر ساختار آموزشوپرورش و رشد قارچگونۀ مدارس پولی و خصوصی و در کنار آنها، مؤسسهها و بنگاههای آموزشی که با شعارهای فرهنگی، بر آزمون کنکور و ورود به دانشگاهها مسلط شدهاند، وضعیتی را به وجود آورده است که تنها یکی از پیامدهای آن، گاهی نبود حتی یک دانشآموز از مدارس دولتی در میان رتبههای برتر کنکور است.
نکتۀ جالب اینجاست که حتی مدارس نمونهدولتی و تیزهوشان که ظاهراً دولتی هستند نیز در برخی شهرها در مقابل ارائۀ خدمات آموزشی، میلیونها تومان شهریه دریافت میکنند. روشن است که امکان ورود به این دبیرستانها و از پس آن، ورود به دانشگاههای برتر تنها برای طبقۀ ثروتمند جامعه فراهم میشود. اینجاست که اندیشههای عدالتطلبانه راه نجاتی برای این ساختار آموزشی خواهد بود.
جریان چپ و ادارۀ جامعه
آیا ادارۀ جامعه با اندیشههای چپ بهآسانی ممکن است؟ انقلاب ۱۹۱۷ شوروی را باید نخستین انقلاب سوسیالیستی جهان نامید. این انقلاب برخلاف بسیاری از پیشبینیها، نه در یک جامعۀ صنعتی تمامعیار، بلکه در سرزمینی دهقانی به وقوع پیوست. از آنجا که مارکس دربارۀ شیوۀ ادارۀ جامعه نکتۀ چندانی نگفته است، این حکومت رویۀ ویژۀ خودش را در پیش گرفت و در بسیاری از اوقات، تغییرات و اصلاحاتی را اجرا کرد. برای نمونه، لنین با اجرای سیاست نِپ (NEP) نگاه جدیدی به بازار و نقش دولت در ادارۀ امور داشت. برای آشنایی با این نکات، کتاب آخرین نبرد لنین از نشر طلایۀ پرسو که نامهها و سخنرانیهای دو سال پایانی زندگی لنین، رهبر انقلاب شوروی، را در بر گرفته است، سودمند خواهد بود. این کتاب نشان میدهد که ادارۀ جامعه با رویکرد چپ، آن اندازه که برخی تصور میکنند، آسان نیست و دولت و حکومت تنها با شعار برابری و عدالت نمیتواند جامعهای ایدئال را پایهگذاری کند. (لنین، ۱۳۹۷)
در همین راستا، کتابهای گوناگونی با نگاه انتقادی از زندگی درون کشورهایِ دارای حکومت چپگرا چاپ شده است که نشان میدهد اگر این حکومتها بهدرستی نتوانند آنچه ادعای آن را دارند در کشور اجرا کنند، همانند دیگر شکلهای حکومت به ظلم کشیده خواهند شد. کتابهایی مانند آکواریومهای پیونگیانگ از نشر ثالث، افسوس نمیخوریم از کتابسرای تندیس و کمونیسم رفت، ما ماندیم و حتی خندیدیم از نشر گمان، گوشههایی تاریک از درون حکومتهای چپ را بیان میکنند که با شعارها و آرمانهای جریان چپ همخوانی ندارند. این یکی از نکات مهمی بود که بازیگران اقتصاد سرمایهداری با انگشتگذاری روی آن، برای پنهانکردن تناقضات و ایرادات اقتصاد مدنظر خود تلاش کردند و شوروی استالین و کرۀ شمالی را سرنوشت ناگزیر هرگونه تفکر چپ و عدالتطلبانه معرفی کردند.
جریان چپ در آینۀ اندیشمندان و رهبران
یکی از بخشهای آشنایی با هر جریان فکری و سیاسی، شناخت اندیشمندان و رهبران آن و نگاه به زندگی، آثار، شیوۀ حکومت و اندیشهورزی آنان است. مرور اندیشهها و کردار این اندیشمندان و رهبران، درسهای بسیار ارزشمندی را در دل خود جای داده است و بهروشنی بیان میکند که چه کارهایی موجب سقوط و نابودی حکومتهای چپ شده است و از سوی دیگر کدام کنشها و رفتارها به قدرت و گسترۀ این جریان افزوده است.
در همین راستا، برای آشنایی با رهبران و اندیشمندان و افراد سرشناس جریان چپ، کتابهای گوناگونی چاپ شده است. ترجمه و چاپ این کتابها با رویکردهای متفاوت در کنار یکدیگر، فضای بازتری را برای خواننده فراهم میآورد تا با نگاهی چندبُعدی به موضوع بپردازد و دانستههای خود را تنها از یک جناح اندیشهای خاص دریافت نکند. برای نمونه، انتشارات خجسته یک گروه کتاب را با نامهای مارکس و مارکسیسم، لنین و لنینیسم، مائو و مائوییسم، تروتسکی و تروتسکیسم، استالین و استالینیسم و... ترجمه و چاپ کرده است. این کتابها به زندگی و آثار و اندیشههای این دسته از رهبران چپ میپردازند.
در سوی مقابل، انتشارات ثالث زندگینامههایی از همین افراد را با ترجمۀ بیژن اشتری به چاپ رسانده است که ویژگی متمایز این مجموعه، نگاه انتقادیتر به جریان چپ و سران آن است. این مجموعه، زندگینامۀ افرادی چون لنین، تروتسکی، استالین، چائوشسکو، مائو، راسپوتین، انور خوجه، بوخارین، چهگوارا، هوگو چاوز و پل بوت را در بر دارد. افزون بر آنها، نشر ثالث دو کتاب ادبیات علیه استبداد و امید علیه امید را نیز با ترجمۀ بیژن اشتری چاپ کرده است که به نویسندگان و روشنفکران روسیه، بهویژه در دوران استالین میپردازند. ویژگی بیشتر کتابهایی که بیژن اشتری ترجمه کرده است، نگاهی نقادانهتر به افراد و حکومتهای چپ است.
آنچه دوباره باید بر آن تأکید کرد، بهرهگیری از کتابها و زاویههای فکری گوناگون است. برای نمونه، بدون شک اگر خواننده تنها به خواندن ترجمهها و دیدگاههای بیژن اشتری اکتفا کند، جریان چپ در نگاه او جز وحشت و سیاهی نخواهد بود و از سوی دیگر، نخواندن همین کتابها خواننده را با جنبههای منفی و ضعفهای جریان چپ آشنا نخواهد کرد.
جریان چپ و مخالفت با نئولیبرالیسم
یکی از رویاروییهای مهم جریان چپ در دهههای گذشته، رویارویی آن با نئولیبرالیسم بوده است. پس از کودتای ۱۹۷۳ پینوشه در شیلی که آن را میتوان بهنوعی زادروز نئولیبرالیسم دانست، دخالتهای صندوق بینالمللی پول و بانک جهانی روزبهروز در سرتاسر جهان بیشتر شد و کشورهای بسیاری را در ازای وعدههای اقتصادی مجبور به تغییر مناسبات اقتصادی بهسوی مدل اقتصادی مطلوب خود کرد. این روند کشورهایی چون یونان و آرژانتین و اسپانیا را در آستانۀ ورشکستگی قرار داد و همان گونه که میبینیم، معترضان جلیقهزرد فرانسوی نیز نزدیک به دو سال است که در مخالفت با این سیاستهای اقتصادی، در حال مبارزهاند.
نمونهای دیگر از آسیبآفرینی سیاستهای نئولیبرال و مخالفت سراسری با آن، تظاهرات مردم شیلی و لبنان و چند کشور دیگر در هفتۀ نخست آبان۱۳۹۸ است. مردم شیلی که پس از گذشت ۴۶ سال از کودتای پینوشه علیه سیاستهای اقتصاد نئولیبرال به خیابانها آمده بودند، خواستههای سیاسی و اقتصادی فراوانی در حوزۀ آموزش، بهداشت، برابری اجتماعی و... داشتند که سیاستهای نئولیبرالی در تمام این سالها نهتنها آنها را برای همۀ مردم فراهم نکرد، بلکه این امکانات را در دست عدهای اندک متمرکز ساخت.
دیوید هاروی یکی از اندیشمندان کنونی و مهم جریان چپ است که مطالعۀ آثار او، خواننده را با گوشههایی از دیدگاه چپ آشنا میسازد. هاروی بیش از بیست سال کتابهایی با محوریت فضاهای شهری و اقتصاد نوشت و از حدود سال ۲۰۰۰ تمرکز اصلیاش بر موضوع اقتصاد و سرمایهداری قرار گرفت. بسیاری از آثار هاروی در ایران ترجمه و چاپ شده است. برای نمونه، تاریخ مختصر نئولیبرالیسم و شهریشدن سرمایه در نشر دات، امپریالیسم نوین با دو ترجمه در نشر اختران و ثالث، پاریس پایتخت مدرنیته در نشر پژواک، راهنمای سرمایۀ مارکس در نشر آشیان، از حق به شهر تا شهرهای شورشی در نشر آگاه و فضاهای امید در نشر افکار.
هاروی در کتابهای تاریخ مختصر نئولیبرالیسم و امپریالیسم نوین، سازوکار اقتصاد لیبرال و چرخش آن به نئولیبرالیسم را واکاوی و نقد کرده و پیامدهای این مدلهای اقتصادی را بررسی میکند. او جنگافروزیهای آمریکا در افغانستان و عراق و بهطور کلی در سرتاسر جهان را در راستای سیاستهای اقتصاد نئولیبرال میداند و حتی در سالهای ۲۰۰۳ و ۲۰۰۵ پیشبینی میکند که آمریکا در غرب آسیا و در سوریه نیز دچار اختلاف و جنگ خواهد شد و بهدنبال اجرای اصلاحات اساسی در ایران و عربستان خواهد بود. از نگاه او، آنچه اکنون با آن روبهروییم، نه همان سیاستهای لیبرالی قرن بیستمی، بلکه نوع جدیدی از مناسبات قدرت و اقتصاد است که بسیار بیرحمانهتر از سیاستهای قبلی به راه خود ادامه میدهد. (هاروی، ۱۳۹۷الف) و (هاروی، ۱۳۹۷ب)
هدف این یادداشت هرگز این نیست که بیان کنیم جریان چپ هم مانند هر جریان دیگری، خوبیها و بدیهای خودش را دارد؛ بلکه باید دید که کدامیک از ظرفیتهای برابریطلبانۀ جریان چپ در حوزههای اقتصاد، آموزش، بهداشت و... بهعنوان گزینههای پیش روی سیاستگذاریهای امروز در کشورهای گوناگون قرار گرفتهاند. اما نکتۀ مهم و ارزشمند اینجاست که این سیاستگذاریها باید تجربهها و شکستهای جریانهای چپ را نیز پیش چشمان خود داشته باشند.
حقیقتی که باید دربارۀ جریان چپ و هر موضوع مطالعاتی دیگری به آن توجه کنیم، این است که آشنانشدن با آنها بسیار سودمندتر از آشنایی ناقص و جهتدار با آنهاست. هیچگاه نمیتوان یک جریان اندیشهای و سیاسی را تنها با دو یا سه کتاب شناخت و فراتر از این، باید گفت هیچگاه نمیتوان یک جریان را تنها با خواندن کتاب شناخت. بدون شک کسب آگاهی و دانش در عرصۀ عمل اجتماعی و سیاسی نیز باید بخش مهمی از دانستههای ما را شکل ببخشد.