سه شنبه 21 دي 1395
تفسیر قرآن و هرمنوتیک کلاسیک
نویسنده بر آن است که وجود موضوعات و دغدغههای مشترک میان علم تفسیر قرآن و دانش هرمنوتیک، گفتگوی آگاهانه میان این دو حوزه اندیشهورزی را ضروری ساخته است و مطالعات تطبیقی بسترساز چنین مطالعاتی است. از این رو در پی مقایسه مبانی پنج روش اصلی تفسیر قرآن با دیدگاههای مطرحشده در هرمنوتیک کلاسیک است و مباحث خود را در چهار فصل ارائه داده است.
فصل اول مشتمل بر مقدمات و کلیات است و به تبیین موضوع و بیان ضرورت و اهداف این پژوهش و شرح رابطه هرمنوتیک و علوم اسلامی میپردازد و شماری از دلایل مخالفان بهکارگیری هرمنوتیک در عرصه قرآنپژوهی را بیان و به آن پاسخ میدهد.
در فصل دوم پس از توضیح پیرامون معنای لغوی و اصطلاحی تفسیر و تأویل، به شرح اصول تفسیر قرآن در نزد مفسران اسلامی پرداخته و روش قرآن به قرآن، روایی، ادبی، عقلی و باطنی شرح داده شده است.
فصل سوم با توضیحاتی پیرامون چیستی هرمنوتیک و سیری در تاریخچه آن آغاز میشود و انگارههای هشت نفر از مهمترین هرمنوتیستهای کلاسیک که عبارتند از: هاور، کلادنیوس، آست، ولف، شلایرماخر، بوئک، درویزن و دیلتای بیان میشود.
فصل چهارم به بررسی تطبیقی آنچه در فصلهای دوم و سوم آورده شده، اختصاص دارد. به این ترتیب که ابتدا مبانی عام تفسیر قرآن و هرمنوتیک کلاسیک را در سه مرحله بررسی و مبانی مشترک و مختص آنها بیان میشود و سپس مبانی خاص هر یک از روشهای تفسیری با آراء و انگارههای هرمنوتیستهای کلاسیک مقایسه میشود. سعی نگارنده بر آن بوده تا با برشمردن مواضع خلاف و وفاق، زمینه رسیدن به درک بهتری از مبانی تفسیر قرآن و هرمنوتیک کلاسیک را فراهم کند و نشان دهد که علیرغم برخی پیشفرضها و مبادی معرفتی متفاوت، شباهتهایی میان مبانی آنها وجود دارد.
فصل اول مشتمل بر مقدمات و کلیات است و به تبیین موضوع و بیان ضرورت و اهداف این پژوهش و شرح رابطه هرمنوتیک و علوم اسلامی میپردازد و شماری از دلایل مخالفان بهکارگیری هرمنوتیک در عرصه قرآنپژوهی را بیان و به آن پاسخ میدهد.
در فصل دوم پس از توضیح پیرامون معنای لغوی و اصطلاحی تفسیر و تأویل، به شرح اصول تفسیر قرآن در نزد مفسران اسلامی پرداخته و روش قرآن به قرآن، روایی، ادبی، عقلی و باطنی شرح داده شده است.
فصل سوم با توضیحاتی پیرامون چیستی هرمنوتیک و سیری در تاریخچه آن آغاز میشود و انگارههای هشت نفر از مهمترین هرمنوتیستهای کلاسیک که عبارتند از: هاور، کلادنیوس، آست، ولف، شلایرماخر، بوئک، درویزن و دیلتای بیان میشود.
فصل چهارم به بررسی تطبیقی آنچه در فصلهای دوم و سوم آورده شده، اختصاص دارد. به این ترتیب که ابتدا مبانی عام تفسیر قرآن و هرمنوتیک کلاسیک را در سه مرحله بررسی و مبانی مشترک و مختص آنها بیان میشود و سپس مبانی خاص هر یک از روشهای تفسیری با آراء و انگارههای هرمنوتیستهای کلاسیک مقایسه میشود. سعی نگارنده بر آن بوده تا با برشمردن مواضع خلاف و وفاق، زمینه رسیدن به درک بهتری از مبانی تفسیر قرآن و هرمنوتیک کلاسیک را فراهم کند و نشان دهد که علیرغم برخی پیشفرضها و مبادی معرفتی متفاوت، شباهتهایی میان مبانی آنها وجود دارد.
https://mananashr.ir/news/4443/
برای ذخیره در کلیپ برد کلیک کنید
نظر بدهید