هرمنوتیک فلسفی و نظریه ادبی
سه شنبه 21 دي 1395

هرمنوتیک فلسفی و نظریه ادبی

هرمنوتیک فلسفی یکی از مهم‌ترین شاخه‌های فلسفه معاصر است و کتاب حاضر توانسته به خوبی از عهده معرفی آن بر‌آید. نویسنده در این کتاب بدون آنکه متعرض جنبه‌های انتقادی شود، به دنبال آن است که نشان دهد هرمنوتیک فلسفی گادامر چه بصیرت‌ها و ثمرات و پیامدهایی در حوزه نظریه ادبی به ارمغان می‌آورد.
او فصل اول کتاب خود را به مرور تاریخی هرمنوتیک مدرن می‌پردازد و به خوبی نسبت هرمنوتیک شلایرماخر و دیلتای با فلسفه کانت و تفاوت هرمنوتیک گادامر با آن‌ها را آشکار می‌کند. فصل دوم به بحث پیرامون بُعد فلسفی هرمنوتیک فلسفی و تفاوت آن با فلسفه هرمنوتیکی اختصاص دارد و نویسنده می‌کوشد تا ثابت کند که بسیاری از منتقدان از این نکته مهم غافل‌اند که هرمنوتیک فلسفی یک نظریه در کنار سایر نظریات نیست.
در فصل سوم انتقادهایی که گادامر به نقد قوه حکم کانت وارد کرده است، به بحث گذاشته می‌شود و رویکرد زیباشناسانه تاریخی آن‌گونه که گادامر در نظر داشت، تشریح می‌گردد.
در فصل چهارم واینسهایمر به جنبه استعاری زبان و تلقی استعاری هرمنوتیک فلسفی از مقوله فهم توجه می‌کند تا نشان دهد در واقعه فهم همانند استعاره، میان افق فهمنده و افق متن در عین تفاوت‌هایی که دارند، رابطه این‌همانی به وجود می‌آید. محور مباحث فصل پنجم، بررسی ماهیت زبان و واژگان و نقد برداشت سنتی از رابطه الفاظ و معانی است.
در فصل ششم نویسنده به ویژگی‌های تفسیر و تأویل متون فاخر توجه می‌کند و می‌کوشد از منظر هرمنوتیک فلسفی به این پرسش‌ها توجه کند که چگونه می‌توان توازن میان این متون و خواننده آن‌ها را حفظ کرد و از هیچ‌کدام به نفع دیگری چشم‌پوشی نکرد؟
مطالعه این کتاب به ویژه برای خوانندگان فارسی‌زبان از این جهت مفید است که برخی برداشت‌های غلط از اندیشه‌های گادامر را تصحیح می‌کند و نمونه‌ای از کاربست اندیشه‌های هرمنوتیکی در حوزه‌های علمی دیگر به ویژه ادبیات را به نمایش می‌گذارد.
برچسب‌ها:
نظر بدهید