آیتالله جاودان در جلسۀ هفتگی درس اخلاق:
اگر بخواهی درست شوی خیلی گران تمام میشود ولی میارزد؛ نمیارزد؟
«اگر شما متواضعانه برخورد کنی. سختت است. این مثلاً شاگرد توست. سختت است جلوی پایش بلند شوی. بلند میشوی. سختی را تحمل میکنی. یواش یواش ساده میشود.این راهی است که ماها نمیرویم. سخت است»
به گزارش پایگاه اطلاعرسانی مجمع ناشران انقلاب اسلامی، منانشر، به نقل از خبرگزاری تسنیم، جلسات درس اخلاق آیتالله جاودان هرهفته چهارشنبهها در تهران، حسینیۀ مرحوم شیخ مرتضی زاهد برگزار میشود.
متن سخنرانی جلسۀ گذشتۀ در ادامه منتشر میشود:
أعوذ باللهِ من الشَّیطانِ الرَّجیم
بسم اللهِ الرَّحمن الرَّحیم
الحَمدُ للهِ رَبِّ العالمین وَ لا حَولَ وَ لا قوَة إلا بالله العَلیِّ العَظیم وَ الصَّلاة وَ السَّلام عَلی سَیِّدِنا وَ نبیِّنا خاتم الأنبیاء وَ المُرسَلین أبِی القاسِم مُحمَّد وَ عَلی آلِهِ الطیِبینَ الطاهِرینَ المَعصومین سِیَّما بَقیة اللهِ فِی الأرَضین أرواحُنا وَ أرواحُ العالمینَ لِترابِ مَقدَمِهِ الفِداء وَ لعنة الله عَلی أعدائِهم أجمَعین من الانِ إلی قیام یَوم الدّین
یک بحثی هفتۀ پیش عرض شد که اگر خدا بخواهد میخواهیم ادامۀ آن بحث را عرض کنیم. [در آیۀ 70 سورۀ احزاب میفرماید:] یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَقُولُوا قَوْلًا سَدِیدًا * یُصْلِحْ لَكُمْ أَعْمَالَكُمْ وَیَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ. من عرض میکنم که تمام سیر و سلوک را در این رسم فرموده. همه چیز را اینجا گفته. ای کسانی که ایمان آورده اید، تقوا داشته باشید و سخن به صواب بگویید. خدای تبارک و تعالی اعمال شما را اصلاح میکند و گناهان شما را میآمرزد. حالا توضیح عرض میکنم و معلوم میشود که بله.
یک ذره بحث گذشته را تکرار می کنم. ای کسانی که ایمان آوردهاید، تقوا داشته باشید. تقوا داشته باشید یعنی به وظایفتان عمل کنید. حداقلش این بود که گناه نکنید و واجباتتان را عمل کنید. این مرحله پایین از انجام وظایف آدمی است. در طول روزتان و زندگیتان دقت کنید. مراقب باشید چشمتان اشتباه نکند. زبانتان اشتباه نکند. مثلاً گوشتان اشتباه نکند. دستتان اشتباه نکند. گناهی از چشمتان، از گوشتان، از زبانتان سر نزند. از دستتان هیچ گناهی سر نزند. واجبتان را هم انجام دهید. این حداقلی از تقوایی است که خدای متعال اینجا فرمودند. بعد فرمودند که ای کسانی که ایمان دارید، ای کسانی که ایمان دارید، این را هفتۀ پیش عرض کرده بودم؛ ای کسانی که ایمان دارید، توقع از کسی که ایمان دارد این است که وظایفش را دقیق انجام بدهد. خب اگر کسی ایمان دارد و مثلاً گاهی نمازش را... گاهی زبانش را، گاهی چشمش را، معلوم میشود ایمانش مشکل دارد. نمیشود آدم ایمان درست داشته باشد [و اینطور باشد.] ببینید ایمان درست. ایمانی که بتواند از پل جایی که در ترازو میگذارند و وزن میکنند ببینند ایمان شما درست است یا نادرست است، از آنجا بگذرد و ایمانش را بپذیرند. ببینید، دقت کنید. حداقل لازم، حداقل لازم از ایمان را دارم. حداقل. که وقتی در ترازوی سنجش ایمان رفت، می گویند این شخص مؤمن است. حداقلها. حداقل نه حداکثر. حداقل از ایمان مقبول، ایمان مقبول، ایمانی که قبولش دارند که آن ایمان است، آدم نمیتواند آن را داشته باشد و زبانش آزاد باشد. نمیشود. گاهی در نماز تنبلی کند. نمیشود. چشمش بیحساب عمل کند. نمیشود. با ایمان حداقلها. حداقل مقبول از ایمان. نمیشود که آدم در رفتار و اعمالش کوتاهی داشته باشد. اگر ایمان مقبول را دارد، همه جا در آن حداقل از واجبات و حرامها عمل میکند. دقیق عمل میکند. حالا این حداقل است. تا حداکثر.
ببینید میفرماید ای کسانی که ایمان دارید، تقوا داشته باشید. تقوا داشته باشید یعنی به واجباتتان عمل کنید. مواظب حرام باشید. حرام توی زندگیتان نیاید. در صحبت کردنتان حرام پیش نیاید. تو چشمتان حرام پیش نیاید. در غذایی که می خورید، حرام پیش نیاید. و الی آخر. خب؟ این حداقل. ای کسانی که ایمان آوردهاید، حداقل از تقوا را داشته باشید. وَقُولُوا قَوْلًا سَدِیدًا. ببینید معنای لغوی کلمه یعنی سخن صواب بگویید. سدید یعنی صواب. صواب با صاد یعنی درست. سخن به درستی بگویید. ما عرض کردیم که شاید بتوان، شاید بتوان این را نشانه گرفت از اینکه یعنی به صواب عمل کنید. عمل به صواب کنید. حالا به دلیل اینکه اگر کسی به صواب سخن میگوید، ناگزیر به صواب نگاه میکند، ناگزیر به صواب سخن میشنود. ناگزیر همه اعمالش را به صواب عمل میکند. یا اینکه نه. اصلا وَقُولُوا قَوْلًا سَدِیدًا که سخن به صواب بگویید یعنی عمل به صواب بکنید. عمل صواب کنید. عمل صواب کنید یعنی عمل درست کنید. شما راه میروید. درست راه بروید. سخن میگویید. سخن معمولی. گناه نه ها. سخن معمولی میگویید، سخن به صواب بگویید. غذا میخورید، غذا به صواب بخورید. میخوابید. کسب میکنید. درس میخوانید. مثلاً. اداره میروید. پشت میز مینشینید. هر کاری میکنید. این را به صواب کنید. یعنی عملت صواب باشد. یعنی درست باشد. سخن به درست بگویید. یعنی سخنی نباشد که وقتی ازتان پرسیدند شما جواب نداشته باشی بدهی. چرا این حرف را زدی؟ جواب ندارم بدهم.
ببینید شما میتوانی شوخی کنی. میتوانی دنبال کسبی هستی هرچه برای کار و کسبتان لازم است سخن بگویی. اگر از شما بپرسند چرا این حرف را زدی؟ میگویی خب آقا من باید زندگی کنم. برای زندگی باید کار کنم. برای کار و کسب لازم بود این مقدار حرف بزنم. ببینید لازم بود این مقدار حرف بزنم. هرجا که از شما سؤال کردند و گفتید لازم بود، این. ببینید این مقدار لازم بود غذا بخورم. میگوید خب این یک لقمه را چرا خوردی؟ این را دیگر بهخاطر خوشمزگیاش خوردم. نمیشود این جواب را داد. من غذا خوردم. لازم بود. این مقدار غذا خوردن من لازم بود. خب لازم بود دیگر سؤال ندارد. اگر از شما بپرسند چرا، شما تا بگویی لازم بود، دیگر سؤال نمیشود. این مقدار لازم بود که حرف بزنم. دیگر ازتان سؤال نمیشود که چرا؟ وظیفهات است. انجام دادی. درست است. اینچنین عملی آن نتیجه را دارد.
اگر وَقُولُوا قَوْلًا سَدِیدًا را صواب معنا کنیم، آن وقت آن نتیجهای که می گیریم درست میشود. یُصْلِحْ لَكُمْ أَعْمَالَكُمْ. باز یُصْلِحْ لَكُمْ أَعْمَالَكُمْ را هفتۀ پیش عرض کردیم. یعنی نمازتان حالا درست میشود. فقط در این فرض. آدم یک نماز میخواند و سراسر نماز در نماز است. ببینید اگر یک لحظه از نماز بیرون رفتی، یک گوشه از نمازت عیب کرد. نماز نیست که من دارم معامله میکنم. مثلاً من مینویسم. در نمازم نقشه نوشتن را دارم. خب این که نماز نشد که. آن مقدار از نماز که حواس شما در نماز جمع است، نماز درست است. یُصْلِحْ لَكُمْ أَعْمَالَكُمْ یعنی نماز شما، اعمال شما را اصلاح میکند. اصلاح میکند، یعنی روزهات درست است، حجت درست است. ذکر میگویی، درست است. قرآن میخوانی درست است. بلند میشوی نماز شب میخوانی درست است. هرکاری میکنی، از کارهای عبادی درست است. اینها نتیجه داردها. اگر آدم نماز درست بخواند نتیجه دارد. بعد وَیَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ. آدمی که اینجور مواظب رفتار و اعمالش است. ببینید احتمالاً آن هفته هم عرض کردم. ببینید من روز اول تکلیفم یک گناه کردم. الان هم اصلا یادم نیست. شما هم یادتان نیست. اگر خدایی نکرده آن روز یک گناه کرده باشم، اصلاً یادم نیست. اما خدا هم یادش نیست؟ در نامۀ عمل من هم نوشته نیست؟ آنجا هم فراموش شده؟ یعنی اگر من یادم رفت، آنها هم یادشان رفت؟ یا نه اگر گناهی هم بود، یا جبرانش کردم که خب خوش به حالت. حل شد. اگر جبران نکردی. جبران هر گناهی به خودش است دیگر. نوع خاص خودش است. مثلاً صبح روز اول تکلیفم من تنبلیام آمد نماز صبحم را بخوانم. نماز صبحم قضا شد. خب حالا الان من چهل سالم است. پنجاه سالم است. شصت سالم است. آن دو رکعت نماز چه شد؟ من دو رکعت نماز قضا دارم. در نامۀ عملم دو رکعت نماز قضاست. خب اگر من این را جبران کردم، جبرانش این است که قضایش را بخوانم. خب اگر قضایش را خواندی که هیچی. حل است. اگر قضایش را نخواندی، گردنت مانده. مثلاً فرض کنید من آن روز یک غیبت کردم. غیبت یک کسی را کردم. اگر غیبت کردم جبرانش کردم؟ جبرانش چیست آقا؟ من بروم آن نفر را گیر بیاورم و از او رضایت بطلبم. حلالیت بخواهم. اگر حلالیت طلبیدم و رضایت خواستم، خب این غیبتی که کردم حل شده. مشکلش حل شده. اما اگر نه خب مانده دیگر. در نامۀ عمل من آن گوشه اولش نوشتهاند یک غیبت. خب من باید این را حل کنم. اگر حل نکنم، میماند. میگویند کسی که این مقدمات را عمل کند، یعنی کاملاً مواظب واجباتش بود، مواظب حرامها بود. کاملاً از حرام پرهیز میکرد. به دقت واجباتش را عمل میکرد. سر سالش که شده بود، سعی می کرد خمسش یک روز هم تأخیر نیفتد. ببینید تا امروز به شما ارفاق بوده. قانون اولیهاش این است که هر سودی به دست آوردی، همان لحظه باید خمسش را بپردازی. ارفاق کردند و گفتند میتوانی یکسال از این سودهای خودت بهرهمند شوی و زندگی خودت را اداره کنی. اگر در سر سالت چیزی اضافه آمد، آن وقت خمس بدهی. اما دیگر اجازه نمی دهند یک روز عقب بیفتد. از آن روز سر سال یک روز هم نباید عقب بیفتد. واجب است دیگر. خب؟
واجباتت را بهدقت عمل کردهای. خب بارک الله. به طور جدی کوشیدهای هیچ گناهی در رفتار و اعمالت پیش نیاید. اگر هم یک وقت پیش آمد، خب باز این را هم جبران میکنی. یک گناهی هم پیش آمد، خب جبران میکنیم دیگر. خب پس شما مشکلی نداری. بعد هم کوشیدهای که وَقُولُوا قَوْلًا سَدِیدًا. بنا شد که در رفتار و اعمال آدم یک جوری رفتار کند، [که لازم باشد]. همّ رفتار و اعمالش ها، همه چیز، آنجا در مرحلۀ قبلی میگفتیم گناه نکند. حالا ممکن است در طول یک روز اصلاً برای من گناه پیش نیاید. حالا بالخصوص الان که بنده در خانه نشستهام. نشستهام دیگر. صبح از منزل مسکونی ماشین سوار میشویم و به اینجا میآییم. هستیم تا شب از اینجا به خانه میرویم. پس. حالا بالخصوص اگر کسی هم برای ملاقات نیاید که لازم باشد ما با آنها صحبت کنیم، معمولاً گناه پیش نمیآید. خب؟ اما بقیه اعمال چطور؟ بنا شد من هرکاری میکنم، یک کار لازم بکنم. کاری که لازم است. غذای لازم. صحبت لازم. نگاه لازم. همّ کارها، کارهایی باشد که لازم است. اگر از من سؤال کنند میگویم آقا لازم بود. درست است. دیگر هیچ چیز نیست. دیگر هیچ سؤالی از شما نمیکنند. ببینید سؤال روز قیامت از کارهایی است که لازم بود. اگر لازم نبود که سؤال نمی کنند. مثلاً از شما سؤال نمی کنند چرا نمازت را خواندی. خب من نمازم را باید بخوانم. اصلاً سؤال ندارد. فقط میگویند چرا نمازت را اینجوری خواندی. از ماها سؤال می کنند این چه نمازی بود خواندی. اصل نماز را که باید بخوانی. به هرصورت. اگر آدم بتواند رفتار و اعمالش را بهدقت کنترل کند، اولاً که هیچ سؤال ندارد. هیچی. راحت.
داستان حضرت سلمان را عرض کردم. فرمودند برو روی این صفحۀ داغ بایست، حالا مثال است؛ و بگو آن پولی که دیروز به تو دادم چکار کردی؟ گفت آقا تا شما دادی، من دم در به فقیر دادم. برو پی کارت. دیگر سؤال ندارد دیگر. من یک کار خوبی کردم. اگر کارهای من، کارهای درست باشد، سؤال ندارد. آقا پنجاه هزار سال است ها. من که باورم نمی شود پنجاه هزار سال یعنی چه؟ اینجا خدا برای کسی پیش نیاورد که یک وقتی لازم باشد آدم یک بازپرس ببنید. بازپرس از شما سؤال کند. نیم ساعت. سه ربع. یک ساعت، دو ساعت شما تحت یک بازپرسی قرار گرفتی و دارند از شما سؤال می کنند. به همان دقت و بیشتر. ببینید بازپرس توی دل شما را نمیداند. اما آنها توی دلت را هم میدانند. وقتی سؤال میکنند آدم دیگر نمیتواند چیز نادرستی جواب بدهد. خب شما سؤالی ندارد. همه کارهایت درست بوده. کاری ندارم. [در ادامه آیه می فرماید:] گناهان شما را هم میآمرزند. حالا اینکه گناهان شما را هم می آمرزند یعنی چه؟ حالا ببینیم آن است که امروز میخواهیم به بحث هفتۀ پیش اضافه کنیم یا نه. [در آیۀ 9 سوره عنکبوت میفرماید:] وَالَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَنُدْخِلَنَّهُمْ فِی الصَّالِحِینَ. کسانی که ایمان آوردهاند و عمل صالح کردند. آنجا چه فرمود؟ فرمود یُصْلِحْ لَكُمْ أَعْمَالَكُمْ اعمال شما را درست میکند. عملت درست میشود. نمازت درست میشود. روزهات درست میشود. همۀ اعمالت در اثر مواظبت جدی که در رفتار و اعمالت انجام دادی. ببینید نمازت میشود درست. ببینید این چیزها، نماز و روزه و اینها وسایلی است برای آنچه که اینجا در این آیه میگوییم. وَالَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَنُدْخِلَنَّهُمْ فِی الصَّالِحِینَ.
این لَنُدْخِلَنَّهُمْ را برایتان معنا کنم. کسانی که ایمان آوردهاند و عمل صالح کردهاند، حتماً حتماً حتماً. سه تا حتماً در کلمه دارد. لَنُدْخِلَنَّهُمْ یعنی حتماً حتماً حتماً شما را در شمار صالحان وارد میکنیم. شما تا الان چه میکردی؟ کوشیده بودی و رفتار و اعمالت را یک جوری دقت کرده بودی، یک جوری دقت کرده بودی که رفتار و اعمالت را خدا درست کرده بود. خدا درست کرده بود. عملی که خدا درست کرده خب درست میشود دیگر. خب. اگر شما عمل صالح کرده بودی، حتماً حتماً حتماً شما را به شمار صالحان وارد میکنیم. کسی که عمل صالح میکند، خودش صالح میشود. یک قانون. در روایات که من حداقل دو روایت دیدم، فرمودند عمل بردبارانه انجام بدهید، یعنی بردبارانه عمل کنید. یعنی اگر یک کسی به شما یک حرفی زد که به شما سخت شد و تو هم میتوانستی جوابش را بدهی، اما جوابش را ندادی، اگر جوابش را ندادی و برخورد بد با او نکردی، عملت، عمل بردبارانه است. خب. فرمودند اگر کسی عمل بردبارانه انجام دهد، بردبار خواهد شد. فرمودند اگر حلیم نیستی، حلیم یعنی بردبار؛ فَتَحَلَّم. خودت را به بردباری بزن، شما هم حلیم می شوی. قانون است. آدم هرنوع عملی انجام دهد، آدم همانجور میشود. آن آدم آن عمل. عمل عفیفانه انجام بده. با عفت. یعنی مواظب چشمت باش. حرف بد نزنی. عفیف حرف بد نمیزند. آدم عفیف به ناموس مردم نگاه نمیکند. آدم عفیف در خانۀ مردم را نگاه نمیکند. اگر رفتار کسی، رفتار عفیفانه باشد، خودش عفیف میشود. اگر رفتار کسی شجاعانه باشد، شجاع میشود. اگر رفتار کسی سخاوتمندانه باشد، سخاوتمند میشود. سخاوتمند میشود. ببینید من خیلی پول دوست دارم. اصلاً دلم نمیآید یک ذره به یک نفر کمک کنم. خب اگر بخواهم به کسی کمک کنم، باید جان بکنم. خب می گوید عیب ندارد. تو بار اول عمل کن. بار دوم عمل کن. بار سوم عمل کن. با سختی و با ناراحتی بکوش که پول از دستت به دست فقیر و به دست کسی برسد. این سختیها یواش یواش برطرف میشود. آن وقت شاد میشوی. از پرداخت به دیگران و دادن به دیگران شاد میشوی. میشوی سخاوتمند. اگر عمل سخاوتمندانه بکنی، شما سخاوتمند میشوی. اگر عمل شجاعانه بکنید، شما شجاع میشوید. اگر عمل حلیمانه بکنید، شما حلیم میشوید. اگر عمل عفیفانه بکنید، عفیف میشوید. این یک قانون است. هرنوع عملی بکنید، شما همان جور میشوید.
حالا میگویند که عمل درست بکنید. خودت آدم درست میشوی. بین آدم درست و آدم نادرست خیلی فرق است. البته گران تمام می شودها. اگر آدم بخواهد درست شود، گران تمام می شود. اما انقدر میارزد. تمام دستوراتی که در کتابهای اخلاقی آمده برای همین مسئله است. که شما سعی کن حسادتت را حل کنی. بخلت را حل کنی. معالجه کنی. تکبر را معالجه کنی. حالا من آنجا جزء مثالها یادم رفت. اگر شما متواضعانه برخورد کنی. سختت است. این مثلاً شاگرد توست. سختت است جلوی پایش بلند شوی. بلند میشوی. سختی را تحمل میکنی. یواش یواش ساده میشود. برایت راحت میشود. یعنی آدم متکبر به آدم متواضع تبدیل میشود. آدمی که به اصطلاح یک قطره آب از دستش نمیچکید، حالا دستش باز است. و گر و گر از دستش میریزد. یعنی سخاوتمند میشود. آدمی که از یک تقه میترسید، حالا شجاع میشود. و... این راهی است که ماها نمیرویم. سخت است. و اگر و اگر... این آیه میفرماید که آقا تو مواظب رفتار و اعمالت باش. اگر مواظب رفتار و اعمالت بودی و خدای متعال عملت را درست کرد و نمازت درست شد، تو درست میشوی. یعنی آن زجری که در جنگ با خودت برای مقابله با بخل خودت داری، جنگی با خودت برای مبارزه با تکبر خودت داری، هی بشمارید. با حسادت خودت داری. جنگ داری. باید جنگ کنی تا بشود یک ذره مقابل حسادتت بایستی. جلوی حسادت خودت را بگیری. جلوی بخل خودت را بگیری. خدای متعال این کار را برایت میکند.
تو فقط مواظب رفتار و اعمالت باش. هرچه بیشتر و به دقت بیشتری رفتار و اعمالت را مواظبت کنی، نمازت بهتر میشود. نماز بهتر تو را معالجه میکند. آن نماز درست کردن هم سخت است. اما میارزد. یک کسانی در بهشت پادشاهاند. به نظرم یک روزی هم عرض کردم. یک کسانی در بهشت پادشاهاند. اینجا سر پادشاهی یک ناحیّ کوچولو چه جنگی به پا میکنند. یک کسانی در بهشت پادشاهاند. آنها، کسانی هستند که اینجوری رفتار کردند. یعنی توانست بخل خودش را معالجه کند. توانست حسادت خودش را معالجه کند. توانست تکبر خودش را معالجه کند. اینها در بهشت پادشاهاند. آدم درست میشود. ببینید من که حسود هستم، نادرستم. اگر بخیلم، نادرستم. دیگر چه؟ حسادت و بخل را گفتم. دیگر چه بود؟ اگر متکبرم، نادرستم. من آدم نادرستیام. وقتی تکبر عوض شد و تبدیل به تواضع شد، این آدم درست میشود. چکار کنم؟ میتوانی با خودت بجنگی. یعنی با تکبرت بجنگی تا بتوانی تکبر را معالجه کنی. چقدر طول میکشد؟ نمیدانیم. میگویند اگر توانستی رفتار و اعمالت را با کنترل دقیق خودت عمل کنی، نمازت درست میشود. نماز درست تو را درست میکند. عرض کردم وقتی آدم درست شد، در بهشت به پادشاهی میرسد. خب. یک چیز هم اشاره کنم و بقیه بحث ان شاء الله بماند برای هفتۀ آینده و آن این است که اگر آدم بخل از جانش پاک شد، اگر تکبر از جانش پاک شد، اگر حسادتش برطرف شد، و اگرهای دیگر، تازه موحد میشود.
موحدان در بهشت پادشاهی میکنند. چرا میگوییم موحد میشود؟ ببینید هرگناهی که من میکنم یک شرک است. دوجور شرک داریم. یک شرک ظاهری است. شرک ظاهری آنهایی هستند که مثلاً بت میپرستند. من بت نمیپرستم. هیچ کدام از ماها بت نمیپرستیم. همه نمازخوان هستیم؛ اما اگر من حسود هستم، در روایت دارد کسی که حسود است، با عدالت خدا مشکل دارد. کسی که بخیل است، خزائن الهی را تمامشدنی میداند. هی بشمارید. هرکدام یک جایی از خدا پرستی آدم عیب دارد. هر یک از صفات بدها. هر یک از اعمال بد و هریک از صفات بد آدم، یک جایی از خداپرستی آدم عیب دارد. اگر اینها برطرف شود، آدم موحد میشود. موحد چقدر قیمت دارد؟ موحد انقدر قیمت دارد که امیرالمؤمنین امام موحدین است. حالا تازه امامش را پیدا میکند. اگر کسی موحد بود، در قیامت و در بهشت با امیرالمؤمنین محشور میشود.