باید به‌روز شویم!
چهارشنبه 24 دي 1399

باید به‌روز شویم!

مخاطب امروز با ترجمه‌های فاخری از آثار نویسندگان موفق جهان روبه‌روست و نویسندگان ایرانی نیز باید در فرم، سهم شایسته‌شان را از این سفره بردارند.

سال‌هاست در حوزۀ ادبیات، گونه‌ای سربرآورده که برخی آن را «ناداستان» ترجمه کرده‌اند. ناداستان در بیانی ساده یعنی نگارش روایت‌های واقعی در فرم و قالب داستان.

مخاطب امروز به‌دلایل مختلف و بر اساس سابقۀ ذهنی و تجربۀ زیستی،‌ علاقه‌مند است در هر متنی که می‌خواند یا می‌شنود، با قصه و داستان روبه‌رو باشد. این نیاز ذهنی مخاطب وقتی در دنیای ادبیات با فرم‌های موفق و ادبیِ داستان همراه شود، متنی را می‌سازد که فارغ از محتوای فاخر یا معمولی‌اش، می‌تواند به بهترین شکل با خواننده‌اش ارتباط برقرار کند.

ناداستان فرمش را از دنیای داستان می‌گیرد و در محتوا، پایبند به روایتِ راوی است. شرایط نویسنده در این شیوه سهل‌تر است. اتفاقاتی که در دنیای داستان باعث پیشبرد ماجرا و کشش مخاطب است، قبل از این، در زندگی راوی رخ داده و حالا نویسنده باید ضمن چینش مناسب آن‌ها، محتوای در دست را در قالبی مناسب بریزد.

این شاخۀ ادبی با رشد چشمگیری در بین مخاطبان روبه‌رو بوده و حالا بسیاری از کسانی که به داستان و فضای داستانی علاقه‌مندند، ترجیح می‌دهند در عین لذت خواندن یک داستان، با ماجرایی واقعی و آموزنده روبه‌رو باشند و از تجربۀ زیستۀ راوی عبرت بگیرند و توشه‌ای بردارند.

ادبیات دفاع مقدس در دهۀ هفتاد با تعداد زیادی از آثار مواجه شد که عنوان «زندگی‌نامۀ داستانی» را برای آن انتخاب کرده بودند. این آثار بیشتر از هر چیز به زندگی شهدا می‌پرداخت. نویسندگان دربارۀ زندگی و ویژگی‌های برخی شهدای شاخص تحقیق می‌کردند و به تصویری کلی از زیست آن‌ها دست می‌یافتند. آنگاه در فضایی واقعی یا تخیلی، شخصیت شهید مد نظر را ترسیم می‌کردند و پرورش می‌دادند. این داستان‌ها اگرچه در دهۀ هفتاد به‌دلیل تمرکز نویسندگان و ناشران دفاع مقدس و تولید پرشمارشان از فروش نسبتاً مناسبی برخوردار بودند، در ذهن مخاطبان ادبیات، ماندگار نشدند.

دو خلأ در این کتاب‌ها باعث می‌شد آن‌گونه که باید و شاید، ماندگار نشوند. اولین کاستی به محتوا و شیوۀ تحقیقات نویسندگان برمی‌گشت. داستان‌نویسانی که این سوژه‌ها را انتخاب می‌کردند یا به آن‌ها سفارش داده می‌شد، غالباً با شیوه‌های استاندارد تحقیق و پژوهش ناآشنا بودند. همین ناآشنایی باعث می‌شد به‌خوبی نتوانند زاویه‌های پنهان و ریزه‌کاری‌های جذاب زندگی سوژه‌هایشان را احصا کنند.

دومین کاستی نیز مربوط به حضورنداشتن شخصیت اصلی داستان بود. نویسنده باید دربارۀ شخصی می‌نوشت که شهید شده بود و نمی‌شد روایت‌ها را بی‌واسطه از خود او شنید. اطرافیان شهید‌ هرچه تلاش می‌کردند، نمی‌توانستند روایت دقیق و کاملی از زندگی او ارائه کنند. نویسنده هم که در این بخش با کاستی‌هایی از روند زندگی سوژه‌اش مواجه بود، در نگارش داستانش با مشکلات زیادی دست‌وپنجه نرم می‌کرد.

این دو کاستی، در کنار ضعف‌‌های فُرمی در قلم نویسندگانی که بیشترشان به‌تازگی می‌خواستند وارد عرصۀ ادبیات بشوند و برای آزمون و خطا متن‌هایی با موضوع دفاع مقدس و شهدا می‌نوشتند، کتاب هایی را پدید می‌آورد که در خوش‌بینانه‌ترین وضعیت، به‌سختی می‌شد یک بار آن‌‌ها را خواند. این متن‌ها فارغ از تقدس و زلالی شخصیت شهید، در بیان قصه‌شان ناتوان و در فرم، با کاستی‌های زیادی مواجه بودند.

ماندگاری این کتاب‌ها تا نیمۀ دهۀ هشتاد بیشتر دوام نداشت و به‌مرور، دست‌اندرکاران ادبیات دفاع مقدس و بزرگان قوم فهمیدند باید چاره‌ای بیندیشند. تا مدتی، این تغییر وضعیت با مقاومت نویسندگان روبه‌رو شد؛ اما به‌تدریج، مخاطبان هوشمند و خوانندگان حرفه‌ای، نویسندگان را متقاعد کردند که شیوۀ دیگری انتخاب کنند.

دهۀ هشتاد با ظهور عرصۀ جدیدی نیز هم‌زمان شد. تعداد فراوانی از بازماندگان جنگ که تجربۀ زیستی در آن هشت سال را داشتند، نگران فراموشی خاطراتشان شدند و دست به نوشتن بردند، یا قبول کردند خاطراتشان را برای محققان و جست‌وجوگران تعریف کنند.

از این خاطرات چیزی حدود بیست سال می‌گذشت و با کمبودهایی روبه‌رو بود؛ اما چون راوی در قید حیات بود، به‌راحتی می‌شد با برخی راستی‌آزمایی‌ها کاستی‌هایش را تا حد زیادی برطرف کرد.

حالا نسل جدیدی از نویسندگان و پژوهشگران جوان نیز تربیت شده بودند که برای رسیدن به واقعیت‌ها و روایت‌های جذاب و خواندنی از زندگی راوی‌های زندۀ جنگ، شوق و ذوق بیشتری داشتند و در این راه، تلاش مضاعفی می‌کردند. این دو عامل در کنار هم، باب جدیدی در ادبیات دفاع مقدس باز کرد. راوی‌ها از چاپ کتاب خاطراتشان مشعوف می‌شدند و نویسندگان هم با تولید آثاری که نسبت به کتاب‌های دهۀ قبل از آن مخاطبان بیشتری داشتند، برای ادامۀ راهشان انرژی بیشتری می‌گرفتند.

 

این اتفاقات خجسته به روند تولید کتاب‌های دفاع مقدس شتاب فوق‌العاده‌ای داد؛ به‌نحوی که سال‌ها، عناوین دفاع مقدسی جزو پرفروش‌های بازار کتاب بودند. حالا حتی شرکت‌های پخش کتاب که پیش از این، فاصله‌شان را با کتاب‌هایی از این دست رعایت می‌کردند، مجاب شدند که برای پخش و توزیع این کتاب‌ها تلاش کنند. عنوان‌های دفاع مقدسی تا قلب ویترین‌های کتاب‌فروشی‌های اصلاح‌طلب و دگراندیش پیش رفتند و جایگاهشان را تثبیت کردند.

این اتفاقات شادی‌برانگیز البته باید به‌نحوی حرفه‌ای‌تر به‌روز شده و ادامه یابد. رویکرد ویژه و اهتمام نویسندگان و ناشران امروز به «ناداستان» راهی است که ناگزیریم به‌طور حرفه‌ای واردش شویم. مخاطب امروز با ترجمه‌های فاخری از آثار نویسندگان موفق جهان روبه‌روست و نویسندگان ایرانی نیز باید در فرم، سهم شایسته‌شان را از این سفره بردارند.

 

نویسنده: میثم رشیدی مهرآبادی

نظر بدهید