نویسنده رمان «رویای نیمه‌شب»، رکورددار رمان دینی
شنبه 07 ارديبهشت 1398

نویسنده رمان «رویای نیمه‌شب»، رکورددار رمان دینی

«دعبل و زلفا» داستان آشنایی دعبل خزاعی، شاعر مسلمان، با همسر خود زلفا است. این داستان در زمان امامت حضرات امام کاظم و امام رضا علیهم السلام اتفاق می‌افتد.

به گزارش پایگاه اطلاع‌رسانی مجمع ناشران انقلاب اسلامی، منانشر، عصر روز شنبه شاهد جشن 46600 تایی‌شدن کتاب «دعبل و زلفا» اثر حجت‌الاسلام مظفر سالاری در غرفه مجمع ناشران انقلاب اسلامی بودیم.
مظفر سالاری، نویسنده کتاب پرفروش «رویای نیمه‌شب» و «دعبل و زلفا»، به استقبال چشمگیر مردم از نمایشگاه در این اوضاع سخت اقتصادی اشاره کرد و گفت: من تصور می‌کردم که امروز به عنوان روز اول هفته استقبال خوبی از نمایشگاه صورت نگیرد؛ اما جمعیت چشمگیری را مشاهده می‌کنیم و من از مردم فهیم و کتاب‌دوست ایران تشکر و قدردانی می‌کنم.
وی در خصوص علت نوشتن این داستان گفت: دعبل خزاعی یکی از شاعران نام‌آشنای اهل بیت است و مزار او در شوش دانیال قرار دارد. می‌توان او را مدافع حریم ولایت نام برد. داستان این کتاب سرگذشت آشنایی این شاعر توانا و صریح اللهجه با همسر خود زلفا است. این داستان را بهانه‌ای برای شناخت امام موسی کاظم و امام رضا علیهم السلام قرار دادم و راجع به آن بازه تاریخی نوشته‌ام. این داستان حاصل شش ماه پژوهش مستمر بنده در آن مقطع تاریخی است.
تمامی اطلاعات تاریخی این داستان بر اساس مطالعات و مستندات تاریخی است. خلأهایی وجود دارد؛ اما من با اعتقادی که به متد از خاطره تا داستان دارم، تلاش کردم این خلأها را با تخیل پر کنم.
دعبل تنها شاعری است که یکی از ائمه قطعه‌ای به شعر او اضافه کرده است. وقتی او در محضر امام رضا(ع) بود، دعبل شعری برای حضرت خواند که قبور مطهر ائمه را به ترتیب نام می‌برد. وقتی به امام هشتم رسید، ایشان فرمودند که مزار من در توس قرار دارد. این یک پیش‌بینی از امام رضا(ع) و کرامت به دعبل بود.
این نویسنده که رکورددار رمان دینی در کشور است گفت: رمان «رویای نیمه‌شب» هشتاد بار تجدید چاپ شده است. با تهیه‌کننده‌ای صحبت شده و قرار است یک سریال در رابطه با این کتاب ساخته شود. ما داستان خوب که به فیلم تبدیل شود کم داریم. امیدوارم این رمان‌ها زمینه را برای ساخت فیلم ارزشی فراهم کنند.
سالاری علت پرفروش شدن کتب خود را مطالعه زیاد داستان و قصه عنوان کرد و گفت: من از نوجوانی در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان عضو بودم. قصه و داستان‌های زیادی مطالعه کردم و از آن‌ها نت‌برداری می‌کردم. بعد از آن برای دوستانم انشا می‌نوشتم؛ طوری‌که روزانه ده انشا از من دریافت می‌کردند.
بعد از دبیرستان به حوزه رفتم. با شروع جبهه با دوستان هم‌حجره‌ای به جبهه رفتیم. سه نفر از آن‌ها به شهادت رسیدند، یک نفر به اسارت گرفته شد و فقط من بودم که توفیق شهادت و جانبازی نداشتم. پس از پایان جبهه به قم بازگشتم و توفیق 25 سال کار مطبوعاتی در نشریات مختلف برای کودکان داشتم. داستان‌های زیادی برای کودکان خواندم و اصلاح و نکته‌برداری انجام می‌دادم. کلاس‌های داستان نویسی و نمایش‌نامه‌نویسی برگزار می‌کردم. کتاب «گشایش داستان» که به قلم بنده است، دیروز در نمایشگاه رونمایی شد.
در پایان این مراسم کیک 46600 تایی‌شدن این کتاب توسط حجت‌الاسلام مظفر سالاری بریده شد.
نظر بدهید