نگاه
چهارشنبه 04 مهر 1403

شناخت‌نامۀ ناشر

نگاه

مؤسسۀ انتشارات نگاه فعالیت خود را از سال ۱۳۵۲ و با سرپرستی علیرضا رئیس‌دانایی آغاز کرد. حوزه‌های فعالیت این ناشر، ادبیات ایرانی و خارجی به‌صورت تخصصی است و به‌جز چاپ آثار ادبی مشهور، در زمینۀ تألیف و ترجمه با موضوعات فلسفه، روان‌شناسی، تاریخ، علوم اجتماعی و سیاست هم کارنامۀ خوبی را ارائه داده است. نشر نگاه تاکنون بیش از ۱۰۰۰ عنوان کتاب را به چاپ رسانده است. در حال حاضر در زمینۀ علوم انسانی، انتشارات نگاه ۹۴ عنوان کتاب آماده برای عرضه و موجود در بازار نشر دارد.

ویلیام شایرر، میشل شوسودوفسکی، آرتور کریستین‌سن، آلن پالمر، ژاک بروزن، فردریش نیچه، گئورگ ویلهلم هگل، کریس هارمن، اشتفان اِنگل، تونی جات، پیتر نتل، توماس پیکتی، زیگموند فروید، لوسین گلدمن، ت.ز لاوین، الیاس کانه‌تی، یرواند آبراهامیان، هارولد شولتز، باراک اوباما، جیسن استنلی، اوریانا فالاچی، ریموند ویلیامز، مرتضی راوندی، پرویز بابایی، احمد کسروی، حسن اصغری، فریبرز رئیس‌دانا، محمد قراگوزلو، عباس خاکسار، محمد توحیدفام، انوش صالحی، احمد سیف و حمید اشرف از نویسندگانی هستند که اثر یا آثاری از آنان را می‌توان در کارنامۀ انتشارات نگاه در حوزۀ علوم انسانی یافت.

توتم و تابو، فرهنگ و جامعه، کودتا، سازوکار فاشیسم، مقدمه‌ای بر زیبایی‌شناسی، جسارت امید، نبرد من، توده و قدرت، مقدمه‌ای بر اقتصاد سیاسی در عصر جهانی‌کردن، اسم شب سیاهکل، سرمایه در سدۀ بیست‌و‌یکم، دانش پدیدارشناسی روح، رزا لوکزامبورگ، جهانی‌سازی قتل‌عام اقتصادی، فکر دموکراسی سیاسی، امکان فروپاشی سرمایه‌داری، بحران، چنین گفت زرتشت، زایش تاریخ، تاریخ مشروطۀ ایران، تاریخ هجده‌سالۀ آذربایجان، تاریخ عالم‌آرای عباسی، پانصد سال حیات فرهنگی غرب و ظهور و سقوط رایش سوم، از آثار پرفروش این انتشارات هستند.

انتشارات نگاه بیشتر با چاپ آثاری، مانند مجموعه‌شعر شاعران بزرگ یا آثار تاریخی پرمخاطب و عامه‌پسند شناخته می‌شود. البته رویکردی که اخیراً این ناشر در پیش گرفته است، چاپ آثاری در حوزۀ علوم اجتماعی، با زمینۀ نقد سرمایه‌داری نئولیبرال است. این نقد از دیدگاه مشخصی صورت نمی‌پذیرد و در آن شاهد چاپ آثار محمد قراگوزلو با رویۀ سوسیالیستی و حتی ستایش دوران استالین، احمد سیف با دیدگاه اقتصاد سیاسی و البته پذیرش سرمایه‌داری تعدیل‌شده، توماس پیکتی با رویکرد بازتوزیع اجتماعی و سرمایه‌داری تعدیل‌شده، پیتر نِتِل با رویکرد بررسی آرای رزا لوکزامبورگ و مبارزۀ مسلحانه و اشتفان انگل با رویکرد مبارزات چپ کارگری هستیم. به نظر می‌رسد پرداختن به حوزه‌های گوناگون نقد سرمایه‌داری نئولیبرال، با توجه به رویکرد کنونی بازار نشر و به‌محاق‌رفتن نسبی اندیشه‌های بازارگرا، امری معمول و تقریباً کلیشه‌ای باشد. البته نقد سرمایه‌داری در اکثر آثار یادشده، نقد به بنیادهای فلسفی و سیاسی این نظام نیست و صرفاً وضعیت فعلی آن، باب بحث را گشوده است. در اکثر این آثار، ادواری از نظام سرمایه‌داری، مانند دوران روزولت در ایالات متحده یا رویکرد کینزی به اقتصاد، مقبول است و در همۀ آن‌ها، نئولیبرالیسم و تاچریسم و ریگانیسم با شدیدترین انتقادها مواجه می‌شود. فصل مشترک آثار جریان چپ در انتشارات نگاه، تلاش در جهت تعدیل ایدئولوژی بنیادگرایی بازار به‌نفع طبقات محروم، با ابزارهایی مانند اخذ مالیات از ثروتمندان و بازتوزیع مواهب اجتماعی بوده است تا بتوانند شکست‌های بازار را بهبود ببخشند. در واقع برخلاف آثار ناشرانی مانند انتشارات اختران که در برخی از آن‌ها می‌توان نشانی از نظام‌های بدیل پیشنهادی به‌جای سرمایه‌داری یافت، در آثار منتشرشده در انتشارات نگاه، رویکرد سلبی و نفی‌گرایی اصالت دارد.

به‌رغم آثار منتشرشدۀ متعدد دربارۀ تاریخ ایران در انتشارات نگاه، در کتاب‌های سیاسی و اجتماعی، کتاب‌هایی ترجمه یا تألیف شده‌اند که برای تحلیل وضع موجود ایران، نگاهی به تجربۀ تاریخی آن نداشته و هم‌سو با جریان‌ها و جنبش‌های جهانی، دست به تحلیل وضعیت ایران می‌زنند. این موضوع سبب شده است تا بعضاً نارسایی در تحلیل رخ دهد و جریان‌های راست اقتصادی این‌گونه تحلیل‌ها را با زدن برچسب‌هایی، مانند کلی‌گویی، نقد کنند. خوانشی که این‌گونه آثار از مفهوم دولت دارند، دولتی است که در بستر همکاری وثیق و گسترده‌ای با بازار عمل کرده و تنها به قانون‌گذاری در حد کلی اکتفا می‌کند. نگاه این‌گونه آثار به اقتصاد بر پایۀ فرض‌گرفتن حاکمیت نوعی اقتصاد بازاری است که اکنون در مرحلۀ نئولیبرال، به‌دلیل وقوع بحران انباشت، در وضعیتی ائتلافی با دولت به سر می‌برد و دولت هم دست به نجات آن در صورت وقوع بحران، مانند بحران ۲۰۰۸ می‌زند. در این صورت، نقش مردم صرفاً با جنبش‌های توده‌ای می‌تواند خود را به منصۀ ظهور برساند و امکان مبارزۀ پارلمانی برای تأمین منافع ممکن نیست و اثرگذاری لازم را به‌همراه ندارد. از این منظر، شاهد نگاهی ابزاری به تودۀ مردم هستیم که باید روشن‌فکران آنان را به آگاهی برسانند و سپس آنان برای تحقق جنبش توده‌ای، به خیابان‌ها بریزند! تجربیات جنبش‌های کنونی علیه سرمایه‌داری و سنجش دستاوردها و ضعف‌های ایشان، جایی در آثار منتشرشدۀ جریان چپ در انتشارات نگاه ندارد و سطح بحث از این لحاظ از عرصۀ عملی دور می‌شود.

در مجموع، انتشارات نگاه با دنبال‌کردن پروژۀ آثاری از جریان چپ که نه کاملاً ناشناخته‌اند و نه کاملاً آثار مشهور را در بر می‌گیرد، تلاشی را در جهت فعالیت بیشتر در حوزۀ علوم اجتماعی آغاز کرده است. اثرگذاری بیشتر این فعالیت در بستر فهمی دقیق‌تر از منطق کنش جمعی در آینۀ تاریخ ایران، به‌همراه داشتن تحلیل‌های مبتنی بر واقعیت از اوضاع روز رخ می‌دهد که مخاطب را به بهره‌بردن بیشتر از آثار ترغیب کند و حاکی از نظمی نظری در نشر کتاب‌ها باشد.

تحلیل‌نامۀ  برخی کتاب‌ها

 

مقدمه‌ای بر اقتصاد سیاسی در عصر جهانی‌کردن/ احمد سیف/ نگاه

نگاهی اجمالی

مقدمه‌ای بر اقتصاد سیاسی در عصر جهانی‌کردن، عنوان کتابی است که نشان از تابوشکنی نویسنده دارد. در عصر کنونی، روندهای جهانی‌شدن و تأثیرات گوناگون آن در سیاست و اقتصاد و فرهنگ کشورها، بحثی داغ و روزمره در محافل دانشگاهی‌ است. سیف در این کتاب با انتخاب لفظ «جهانی‌کردن» به‌دنبال آن است که پرسش‌هایی را در ذهن خواننده ایجاد کند. در واقع باید پرسید چه‌کسانی این عصر را جهانی کرده‌اند و به‌دنبال چه هستند؟ فراتر از متون دانشگاهی علم اقتصاد، ایدئولوژی بازار آزاد و نئولیبرالیسم، تأثیراتی عمیق و ناگوار بر زندگی اکثر مردم جهان به‌خصوص کارگران گذاشته است. در این کتاب، به بحران این رویکرد در اقتصاد کشورهای مختلف پرداخته می‌شود: از بهره‌کشی کارگران در چین با تکیه بر پایین نگه‌داشتن مصنوعیِ ارزش یوان تا بیکاری کارگران آمریکایی با انتقال صنایع و کارخانجات به کشورهای آسیای شرقی. در تمام این اتفاقات، نویسنده از علم اقتصاد سیاسی برای تبیین استفاده می‌کند و معتقد است جز با دیدن ارتباط دوسویۀ سیاست و اقتصاد نمی‌توان به‌روشنی این وقایع را درک کرد. اما چگونه وضع اقتصادی ایران و ناکامی آن در توسعه‌یافتگی را می‌توان بررسی کرد؟ نویسنده در بخش دوم کتاب به این پرسش پاسخ‌های جالبی می‌دهد و از تاریخ تا نفت، برای خواننده استدلال‌های گوناگونی را مطرح می‌کند.

مروری تخصصی

«از اقتصاد چه انتظاراتی داریم؟» نویسنده با این پرسشِ به‌ظاهر سهل و ممتنع و به‌واقع پیچیده، مقدمۀ کتاب را آغاز می‌کند و در ادامه با ارائۀ پیش‌فرض‌های علم اقتصاد جریان اصلی سعی می‌کند کمی حال‌وهوای علم اقتصاد را برای خواننده‌ای که شاید تا لحظۀ به‌دست‌گرفتن کتاب، علاقه‌ای به علم اقتصاد نداشته است، روشن کند. به‌باور او، بسته به پاسخی که به امکان یا چگونگی امور تولید و توزیع و مصرف داده می‌شود، با مکاتب اقتصادی مختلف روبه‌رو هستیم. پس از این مقدمۀ مختصر، باید خاطرنشان کرد که کتاب حاضر از دو بخش تشکیل شده است: عنوان بخش اول همان عنوان کتاب یعنی «مقدمه‌ای بر اقتصاد سیاسی در عصر جهانی‌کردن» است و بخش دوم «مقدمه‌ای بر اقتصاد سیاسی ایران معاصر». شاید بتوان انتخاب لفظ «مقدمه‌ای» در هر دو بخش را این دانست که کتاب در واقع مجموعه‌ای است از مقالات نویسنده در مقاطع زمانی مختلف یا طرح درس وی در دانشگاه‌هایی که تدریس و ارائه داشته است.

موضوع اصلی اقتصاد سیاسی، تضاد و تناقض بین کار و سرمایه در نظام سرمایه‌داری است. نویسنده با طرح این گزاره در آغاز بخش اول، مباحث خود را از بررسی صاحبان نیروی کار در عصر جهانی‌کردن شروع می‌کند: کارگران. به‌باور دکتر سیف، در عصر جهانی‌کردن، سرمایه به‌دنبال کاستن هرچه بیشتر از هزینه‌های خود به‌دنبال دادن کمترین دستمزدها به نیروی کار است و انتقال صنایع از ایالات متحده یا دیگر کشورهای توسعه‌یافته به کشورهای در حال توسعۀ آسیایی، مانند چین و هند، بر این مبنا تحلیل‌پذیر است. در این بخش از کتاب، دکتر سیف با تکیه بر آمارهای بین‌المللی و تبیین معایب الگوی کنونی اقتصاد جهانی، بر این نکته تأکید می‌کند که در این الگوی مبتنی بر بهره‌کشی از نیروی کار، در واقع بُعد تقاضا در ساختار اقتصاد نادیده گرفته شده است. راهکار ایشان الگوی رشد مزدسالار است. با افزایش مزد نیروی کار، تأثیرات مثبتی در تحولات اقتصادی پدید می‌آید: با افزایش مصرف، اقتصاد از رکود درمی‌آید؛ در سایۀ رضایت بیشتر کارگران بهره‌وری آن‌ها بیشتر می‌شود؛ شاخص‌های کیفیت زندگی مانند آموزش و بهداشت افزایش می‌یابند و...‌ . این الگو را شاید بتوان هستۀ اصلی مباحث نویسنده در بخش اول دانست. نقد کتاب توماس پیکتی، سرمایه در قرن بیست‌ویکم، و طرح مباحثی همچون اقتصاد سیاسی، آب و غذا و انرژی هسته‌ای را ذیل موضوعات این بخش می‌توان دسته‌بندی کرد.

بخش دوم کتاب، بیشتر حول یکی از ثروت‌های خدادادی ایران و تأثیر مخرب آن، به‌زعم نویسنده، بر اقتصاد نوشته شده است: نفت. نویسنده بر این باور است که ساختار اقتصادی ایران هنوز تولیدمحور نشده است و میزان کم تولید ناخالص داخلی را می‌توان تحت‌تأثیر نقش نفت تبیین کرد. وی با بررسی میزان صادرات و واردات ایران خاطرنشان می‌سازد که شکاف بین افزایش روزافزون واردات در برابر حجم کم‌تر صادرات را می‌توان در درآمد ناشی از فروش نفت جست‌وجو کرد. درآمد نفت باعث می‌شود تأثیرات تلخ ناشی از این کسری تجاری خیلی خاطر ایرانیان مشتاق مصرف را پریشان نسازد. رشد افسارگسیختۀ نقدینگی، خصوصی‌سازی آموزش، فقدان فرصت‌های سرمایه‌گذاری مولد، کمبود نهادها و وارداتی‌بودن سرمایه را می‌توان از مشکلات ساختاری و ریشه‌دار اقتصاد ایران در نظر سیف دانست.

درآمدی تحلیلی

در مقام مقایسه با سایر آثار انتقادی در این حوزه که امروزه در بازار نشر چندان کم هم نیستند، کتاب حاضر از این قوّت و تمایز برخوردار است که صرفاً مبتنی بر انتقادهای زرد و ژورنالیستی شکل نگرفته و سعی کرده است بر پایۀ متغیرهای اقتصادی به‌همراه برقراری ارتباط بین آن‌ها و سیاست عمل کند. «الگوی رشد مزدسالار» که نویسنده ارائه کرده است، راهکاری هرچند خام و نه‌چندان پرداخت‌شده برای خروج کارگران از وضع موجود است. در این بین، نگاه نویسنده نگاهی جامع‌نگرانه و نه مبتنی بر منافع ملتی خاص است. در این الگو، فرقی بین کارگر آمریکایی که بیکار شده و کارگر چینی تحت استعمار نیست. وضع نامطلوب هر دو مدنظر قرار گرفته و سعی شده است الگویی مطلوب در برابر الگوهای کنونی که به بحران انجامیده‌اند، ارائه شود؛ هرچند در بیان نواقص الگوهای موجود، مانند الگوی آمریکا یا الگوی چین، بهتر می‌توان وقوف نویسنده به اهمیت سیاست را درک کرد. در الگوی ایشان، بیشتر از کارآفرینی و مدیریت سازمان دفاع شده است و نقش سیاست کمتر است.

بیان متغیرهای علم اقتصاد، به‌زبانی ساده و پرهیز از ترسیم الگوها و جداول پیچیدۀ مرسوم در اقتصادسنجی، از قوت‌های کتاب حاضر است؛ اما محکم‌نشدن مباحث با ارجاع‌دهی، سبب شده تا درجۀ علمی‌بودن کتاب کاهش پیدا کند. نویسنده در اکثر مواقعی که به ارجاع‌دهی دقیق نیاز بوده است، بر مبنای گمان و حدس خود عمل کرده و نهایتاً به خبری در یک وب‌سایت اینترنتی ارجاع داده است. در بخش دوم، دور‌شدن از بُعد علمی، بیشتر خودش را نشان می‌دهد.

در مقام برقراری ارتباط بین مسائل فرهنگی و سیاست‌گذاری اقتصادی، بحث به مباحثات روزمرۀ روشن‌فکری تقلیل پیدا می‌کند و راجع به علل عقب‌ماندگی و نگاه به مسئلۀ دین، به‌نوعی شاهد غلو‌کردن نویسنده هستیم. البته مسئله‌یابی ایشان در جایگاه خود، ارزشمند است و می‌توان موضع‌گیری‌های درستی راجع به برخی مسائل، مانند ضعف‌های بنیادین خصوصی‌سازی آموزش در ایران در کتاب پیدا کرد.

در مجموع، این کتاب در مقام یک مقدمه بر مباحث، به‌خصوص برای مخاطب عام می‌تواند راهنمایی ساده و در عین حال تا حدی علمی، برای تبیین اوضاع کنونی جهان و ایران باشد.

 

مبارزه بر سر شیوۀ تفکر در جنبش طبقۀ کارگر/ اشتفان اِنگِل/ نگاه

نگاهی اجمالی

اشتفان اِنگِل پیش از هر عنوان دیگری یک کارگر ماهر است که بعدها‌ به‌عنوان روزنامه‌نگار آزاد فعالیت کرده و سپس در دوره‌ای ۳۷ساله رهبری حزب مارکسیست‌لنینیست آلمان را بر عهده داشته است و اکنون مدیر نشریۀ راه انقلابی، ارگان نظری حزب است. ویژگی کار او همراهی کنش و اندیشه است و فعالیت سیاسی در کنار نظریه‌پردازی. موضوع مرکزی کتاب همان عبارتی است که در نام کتاب به آن برمی‌خوریم: شیوۀ تفکر. نویسنده تلاش می‌کند با شناساندن شیوۀ تفکر پرولتاریایی و شیوۀ تفکر خرده‌بورژوایی به خواننده و بیان ویژگی‌های آن‌ها، به واکاوی پیامدهایی بپردازد که به‌دنبال هرکدام از این شیوه‌های تفکر می‌آیند.

از نگاه نویسنده، تنها راهی که به جامعۀ سوسیالیستی کامل می‌رسد، تفکر مارکسیست‌لنینیستی است که آموزه‌های مائو تسه‌تونگ را نیز در خود جای داده باشد. اِنگِل با ارجاع‌های فراوان به نوشته‌های اصلی مارکس، انگلس، لنین و مائو، به استدلال دربارۀ راه پیشنهادی خود می‌پردازد. در کتاب، با مثال‌های بسیاری از فضای سیاسی آلمان، رخدادها و حزب‌های آن روبه‌رو می‌شویم و ایده‌ها و توضیح‌های نویسنده همواره با آوردن نمونه‌های واقعی از سیاست‌گذاری‌ها و کنش‌های عملی کامل می‌شود.

مروری تخصصی

کتاب در سه بخش اصلی، موضوع خود را دنبال می‌کند. در بخش نخست، نویسنده به «اهمیت شیوۀ تفکر» می‌پردازد و ضرورت توجه به این موضوع را روشن می‌سازد. در این بخش ارجاع‌های پرشماری به آثار اصلی مارکس، انگلس، لنین، مائو و استالین داده می‌شود و چهره‌ای فلسفی‌تر نسبت به دو بخش دیگر کتاب دارد.

بخش دوم دربارۀ شیوه تفکر خرده‌بورژوایی است که اِنگِل آن را دشمن اصلی شیوۀ تفکر پرولتاریایی می‌داند. دو شاخۀ اصلی این شیوۀ تفکر، رفرمیسم و رویزیونیسم[1] هستند که هرکدام از راه ویژه‌ای به سپهر اندیشۀ پرولتاریا نفوذ می‌کنند و آن‌ها را از مسیر درست آگاهی طبقاتی دور می‌سازند.

از نگاه حزب مارکسیست‌لنینیست، حزب سوسیال‌دموکرات یکی از بسترهایی است که شیوۀ تفکر خرده‌بورژوایی در آن نفوذ کرده است. در بسیاری از بخش‌های کتاب، انتقادهای بزرگ و کوچک فراوانی را به این حزب و کارنامه و برنامه‌های آن می‌بینیم. همچنین انتقادهای فراوانی به سبزها و هواداران محیط‌زیست نیز وارد می‌شود و سیاست‌های آنان در برابر انتخابات و پارلمان و رابطه با دولت، زیر ذره‌بین قرار می‌گیرد.

در بخش پایانی، «حزب‌سازی و مبارزۀ طبقاتی» بر پایۀ استدلال‌هایی که تاکنون در کتاب گفته شده است، بررسی می‌شود. با آنکه در برخی گفتمان‌ها مبارزۀ طبقاتی تنها در شکل خیابانی و فیزیکی آن شناخته نمی‌شود و این مبارزه در زمینه‌های فرهنگی و اجتماعی هم نمودهای فراوانی یافته است، از برخی بخش‌های کتاب این‌گونه برداشت می‌شود که در نگاه نویسنده و حزب او، مبارزۀ طبقاتی ایدئال کماکان در کف خیابان دنبال خواهد شد. برای نمونه او شرکت در انتخابات پارلمان و پیگیری اهداف و خواسته‌های طبقۀ کارگر از این راه را نشدنی می‌بیند و این کار را کوتاه‌آمدن از آرمان می‌شناسد. توجه به جوانان و همکاری آن‌ها در حزب و فعالیت‌های آن نیز یکی از هدف‌های حزب بیان شده است که به‌ویژه در آینده باید گسترش بیشتری پیدا کند.

همچنین در دوران سرمایه‌داری انحصاری‌دولتی، دولت نیز ابزار دست انحصارها دانسته می‌شود و نه‌تنها نمایندۀ مردم و به فکر منافع آن‌ها نیست، بلکه نگهبانی برای حفظ شرایط و فراهم‌کنندۀ بسترهای قانونی و سیاست‌گذاری‌ها برای طبقۀ انحصارگر است.

درآمدی تحلیلی

یکی از نکته‌هایی که فهم فضای کتاب را برای خواننده دشوار می‌کند، این است که بیشتر مثال‌های نویسنده مربوط‌ به دهۀ ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰ آلمان است و خواننده‌ای که دانشی اندک از حزب‌های سیاسی آن روزگار آلمان در دست نداشته باشد، گاهی دچار سردرگمی خواهد شد. همچنین نویسنده بارها در جای‌جای کتاب، از چندین انتخابات که در سال ۱۹۹۴ برگزار شده است، سخن می‌گوید که نگارش کتاب نیز کمی پس از آن سال انتخاباتی انجام شده است؛ در حالی که کتاب پس از بیست سال به فارسی برگردانده شده و اکنون درک فضای سیاسی‌اجتماعی آن روزگار، نه‌تنها برای خوانندۀ ایرانی، بلکه شاید برای نسل‌های جوان‌تر آلمانی نیز کمی دشوار باشد.

در بسیاری از بخش‌های کتاب، ایده‌های نویسنده را می‌توان ایده‌هایی از چپ ارتدکس دانست که بیش از آنکه به اوضاع روز آلمان یا هر نقطۀ دیگری بپردازد، به‌دنبال تطبیق و دنباله‌روی گام‌به‌گام از متن‌های مارکس، انگلس، لنین و مائو است. غافل از اینکه خودِ لنین در برنامۀ ما بیان می‌کند که آثار مارکس نباید‌ به‌عنوان متون مقدس شناخته شوند؛ بلکه باید در مکان و زمان خاص به‌دنبال تغییرات و مناسب‌سازی‌های ویژه باشیم. اما این کتاب که به‌نوعی خط‌مشی حزب مارکسیست‌لنینیست آلمان را به خواننده می‌شناساند، گاهی به آثار کلاسیک‌های چپ نگاهی بی‌چون‌وچرا و منفعلانه دارد.

نکتۀ مهمی که در چندین بخش از کتاب بسیار پررنگ می‌شود، توجه به استالین و شیوۀ فکری او در کنار تأکید بر پیروی از لنین و همچنین کنایه‌های ریز و درشت به تروتسکیسم است. نویسنده بیان می‌کند که استالین با توانمندیِ بسیار دنباله‌رو راه لنین بوده است؛ در حالی که بسیاری از کسانی که مطالعاتی دربارۀ تاریخ شوروی داشته‌اند، نه‌تنها همچین نظری ندارند، بلکه استالین را یکی از نخستین پایه‌گذاران کج‌روی در مسیر حکومت شوروی می‌دانند.

 

بحران؛ نقد اقتصاد سیاسی سرمایه‌داری نئولیبرال/ محمد قراگوزلو/ نگاه

نگاهی اجمالی

بحران؛ نقد اقتصاد سیاسی سرمایه‌داری نئولیبرال، در بحبوحۀ بحران مالی سال ۲۰۰۸ ایالات متحده نگاشته شده و به چاپ رسیده است. این کتاب روایتی است از یکی از طیف‌های ایدئولوژی راست در اندیشه‌های سیاسی و اقتصادی: نئولیبرالیسم. این کتاب داستان خود را از ظهور این ایده با زوال کینزیَنیسم در جهان غرب شروع می‌کند. مشکل، دولت تشخیص داده می‌شود و با به‌قدرت‌رسیدن تاچر و ریگان، مقررات‌زدایی از بازار و سرکوب اتحادیه‌های کارگری آغاز می‌شود. نویسنده در این کتاب نشان می‌دهد که از آن زمان تاکنون، واقعیت آن‌گونه که در آثار میلتون فریدمن و فردریش فون هایک رؤیایی ترسیم شده، پیش نرفته است. در این کتاب می‌خوانیم همان‌ گونه که مارکس در سرمایه گفت، جهان سرمایه‌داری که هرچه بیشتر از هزینه‌های خود در عرصۀ بهداشت و آموزش کاسته بود، با بحران مالی سال ۲۰۰۸، برای نجات بانک‌ها و اقتصاد کازینویی، از جیب مردم ۷۰۰میلیارد دلار برداشت و در واقع بدهی را به عامۀ مردم منتقل کرد!

در ادامه، نویسنده به بررسی سوسیالیسم و ارتباط آن با نئولیبرالیسم می‌پردازد، نظریات مختلف دربارۀ سرمایه‌داری دولتی را بررسی می‌کند و در نهایت در خصوص زوال نئولیبرالیسم بر پایۀ نظریات مارکس در سرمایه، بحران را تبیین می‌کند. همچنین در پاسخ به «چه باید کرد؟»، می‌توان به تحلیلی که نویسنده از طیف‌های مختلف چپ و راست و ناکارآمدی‌شان ارائه کرده است، مراجعه کرد و در نهایت به تز یازدهم فوئرباخ رسید. فیلسوفان تاکنون جهان را تفسیر کرده‌اند و اکنون وقت تغییر جهان است. تغییری که باید از دل کسانی بجوشد که بیشترین زخم را از نئولیبرالیسم خورده‌اند: کارگران.

مروری تخصصی

کتاب بحران در فصل اول خود با عنوان «ظهور نئولیبرالیسم»، به تاریخ رجوع می‌کند و در ایستگاه پایان جنگ سرد می‌ایستد: دیوار برلین برچیده شده، اصلاحات اقتصادی و سیاسی گورباچف در شوروی به شکست منتهی شده و بلوک غرب خود را برای جشن پایان تاریخ آماده کرده است. به‌باور نویسنده، سال‌ها در شوروی، سرمایه‌داری دولتی حاکم بوده و تحت لوای سوسیالیسم زندگی می‌کرده است. ایدئولوژی نئولیبرال بر پایۀ فروپاشی این ایده در ضمن فروپاشی شوروی و بحران کینزینیسم، پس از جنگ جهانی دوم نطفه بسته است. پوپر، فون میزس، فون هایک، فریدمن و... در این اوضاع، وظیفۀ نظریه‌پردازی این ایدئولوژی را بر عهده می‌گیرند که در نهایت با ظهور تاچریسم و ریگانیسم در عرصۀ عمل نیز به‌شدت اجرایی می‌شود. در این هنگام، ایالات متحده در کشورهای دیگر نیز دخالت می‌کند و دموکراسی به شدیدترین وجه ممکن سرکوب می‌شود. آمریکای لاتین و در رأس آن شیلی، روایتگر این تاریخ خونین هستند. در این فصل، از وضعیت اسف‌بار کارگرانی که ذیل لوای نئولیبرالیسم به شدیدترین وجه ممکن سرکوب می‌شوند نیز گزارشی ارائه می‌شود.

در فصل دوم با عنوان «تنگناهای نئولیبرالیسم»، به تناقض‌هایی که این ایدئولوژی، چه در عرصۀ متون نظریه‌پردازانش و چه در عرصۀ واقعیتی که سیاست‌مداران بر بستر آن عمل کرده‌اند، پرداخته شده است. نویسنده در فصل دوم بر پایۀ مقایسه استالینیسم و نئولیبرالیسم، نشان می‌دهد که نئولیبرالیسم از دوزخی که پوپر از شوروی ترسیم کرده بود نیز چیزی کم ندارد و در واقع نئولیبرال‌ها دچار دگمیَت هستند و حتی آثار مثبت اقتصاد دولتی استالین را انکار می‌کنند. در ادامۀ فصل، نویسنده به راه‌حل‌هایی پرداخته که نئولیبرالیسم بر پایۀ آن‌ها سعی کرده رکود خود را حل کند: از کاهش ارزش دلار آمریکا گرفته تا اعمال قدرت نظامی و سیاسی در قالب امپریالیسم به‌صورتی ‌که در عراق و افغانستان دیده شده است. اما در نهایت هیچ‌کدام از این‌ها و حتی خشونت روزافزون نمی‌تواند کارساز باشد و همچنان در قالب این ایدئولوژی، با آمریکایی مواجهیم که بزرگ‌ترین بدهکار جهان است و در صورت تمایلِ چین و ژاپن و اتحادیۀ اروپا به اخذ طلبشان، دچار فروپاشی می‌شود!

در فصل سوم با عنوان «نئولیبرالیسم در چالش با سوسیالیسم»، عمدۀ تلاش قراگوزلو سعی در بررسی ایدئولوژی‌های رقیب نئولیبرالیسم است. سؤال مهم این است که: «آیا می‌توان در چهارچوب نوکینزینیسم، به اقتصاد دولتی بازگشت و مشکلات را حل کرد؟» البته نویسنده بر پایۀ استدلال‌هایی، به این پرسش پاسخ منفی می‌دهد. همچنین تجربۀ شوروی در آثار اندیشمندانی مانند بوخارین، لوکزامبورگ، لنین و هیلفردینگ، در قالب‌های متفاوتی از سوسیالیسم دولتی تا سرمایه‌داری دولتی تعریف می‌شود که نویسنده شرح مختصری از آن‌ها را در کتاب آورده است. همچنین نظریات افرادی مانند استیگلیتز، کروگمن و ساکس، در قالب طرف‌داران سرمایه‌داریِ کنترل‌شده و همچنین نظریات چپ بورژوایی و چپ نو به‌صورت خلاصه تحلیل می‌شوند.

در فصل چهارم، «سقوط نئولیبرالیسم»، نویسنده بسیار عینی‌تر از دیگر بخش‌های کتاب، بحث‌های خود را مطرح کرده است: وال‌استریت بحران‌زده، سقوط بانک‌های بزرگ، نئولیبرال‌هایی که از جیب مردم می‌خواهند بحران را حل کنند و به‌باور نویسنده، نتایج عینی اقتصاد کازینویی. «اقتصاد کازینویی» عنوان نوع خاصی از سرمایه‌داری است که در نئولیبرالیسم هرچه بیشتر تشویق شده و در واقع بر پایۀ آن چیزی است که مارکس به آن «سرمایۀ موهوم» می‌گوید. در کتاب به‌صورت مبسوط شرح داده است که چگونه این نوع سرمایه که بر پایۀ سفته‌بازی است و هیچ نوع تولیدی در آن رخ نمی‌دهد، سبب ثروتمندشدن عده‌ای بورس‌باز قلیل و بدبختی عامۀ مردم می‌شود. نویسنده در نهایت بر اساس نظریات مارکس، به تحلیل بحران و راه‌هایی که پیش روی جهان و مردم برای خروج از وضع موجود است، می‌پردازد.

این کتاب در زمانی نوشته شده است که بحران نئولیبرالیسم اول نمود واقعی خود را در بحران مالی ۲۰۰۸ بروز داده است و اکنون زمانی به چاپ دوم رسیده که بحران عمیق‌تر شده است؛ با این حال با کمی تسامح، حتی امروز نیز خواندنی به نظر می‌رسد. در روزگار کنونی که نقد نئولیبرالیسم سکۀ بازار شده است و نمی‌توان سخن جدیدی پیدا کرد، کتاب کنونی در عین ایجاز، نگاهی تحلیلی به نئولیبرالیسم و حتی منتقدان آن دارد. نویسندۀ کتاب در متن ثابت کرده است که‌ به‌عنوان یک نویسندۀ انتقادی جریان چپ، تفکر مارکس و دیگر اندیشمندان این جریان را به‌خوبی فهمیده و قادر است نظریات آنان را برای تحلیل اوضاع کنونی، تطبیق دهد. در عین حال در کتاب به مسئلۀ ایران کم پرداخته شده و حتی به آثار انتقادی اندیشمندان ایرانی توجهی نشده است. دربارۀ ایران صرفاً شاهد اسم‌بردن از عبدالکریم سروش، موسی غنی‌نژاد و احسان نراقی‌، به‌عنوان راست‌های ایرانیِ نظریه‌پرداز نئولیبرالیسم هستیم و چندان به نظریات آنان و تفاوت‌های احتمالی آنان اشاره‌ای نمی‌شود. در عین حال نویسنده در عین رعایت ایجاز، در خصوص آثار طیف‌های گوناگون چپ و راست قلم می‌زند و خوانندۀ مبتدی را نیز با آنان آشنا می‌کند.

درآمدی تحلیلی

در خصوص نگاه نویسنده به راه‌حل، می‌توان راه نقد را باز دید. آگاهی‌یافتن طبقۀ کارگر و شوریدن آن‌ها بر ضد مناسبات استثمارگر سرمایه‌داری، چگونه و با رهبری چه نیرویی انجام می‌شود؟! متأسفانه در خصوص نگاه خودِ نویسنده به حل مسئله، به‌صورت بسیار خلاصه، در پایان کتاب به تز یازدهم فوئرباخ اشاره شده است.

آیا این شورش در تمام جهان به‌صورت متحد صورت می‌گیرد؟ موضع شورشی‌ها در قبال دولت‌ها چیست؟ آیا باید به همۀ دولت‌ها به‌مثابۀ دولت‌های سرمایه‌دار نگاه کرد و بر ضد همه شورید؟ آیا زمینه‌های تاریخی و اجتماعی و فرهنگی هر جامعه بر این شورش‌ها تأثیری ندارد؟ حکومت جانشین چه مناسباتی را می‌خواهد اتخاذ کند که به کژکارکردهای سرمایه‌داری نینجامد؟ آیا در این حکومت، قشرهای غیرکارگر ضربه خواهند خورد؟ این‌ها از جملۀ سؤالات بی‌شماری‌اند که خواننده در پایان کتاب با آن‌ها مواجه می‌شود.

 

نظر بدهید