رسالت نویسنده، فکر و ذکر است و هدف نوشتن، مبارزه با فراموشی و خاموشی
دوشنبه 04 شهريور 1398

رسالت نویسنده، فکر و ذکر است و هدف نوشتن، مبارزه با فراموشی و خاموشی

در منطق قرآنی فکر با ذکر هم‌سایه است و تفکر با تذکر هم‌خانه. قیام،  با تفکر ادامه می‌باید و قوام با تذکر؛ این‌ همه‌ی فلسفه‌ی جایزه‌ای است که بانام شما خودش را مبارک کرده است شهید ما.

به گزارش پایگاه اطلاع‌رسانی مجمع ناشران انقلاب اسلامی، منانشر، در مراسم اختتامیه اولین دوره از جایزه ادبی و مردمی شهید اندرزگو، حجت الاسلام مسعود دیانی متنی را در ابتدای این مراسم قرائت کرد که به شرح زیر است:
 
بسم الله الرحمن الرحیم
سیدناالشهید؛ جناب آقای شیخ علی اندرزنوش سلام
مقام اندرزگویی و موعظه‌خوانی و مرتبت امر و نهی، اولا و بالذات از آن حضرت الله است؛ الله تبارک و تعالی که لابد من‌امره و لابد من‌قدره و لابد من قضائه و لا‌حول و لاقوة الا به. بندگان خدا تا با فرایض و نوافل به ‌ساحت قدس او تقرب نجویند و به محبوبیت و ولایت الهی نائل نشوند شایسته‌ی این‌مقام نخواهند بود. آن‌که چشمش، چشم خدا نیست و آن‌که گوشش گوش خدا نیست و آن‌که زبانش زبان خدا نیست و آن‌که دستش دست خدا نیست، اگر علم اندرزگویی بلند کند به «کَبُر مَقتا عندالله» دچار می‌شود که امان از او.
این‌گونه است که تا قیام و قعود و کلام و سکوت و حرکت و سکون آدمی، بسم‌الله و بالله و من‌الله و الی‌الله و فی‌سبیل‌الله نباشد، دعوی هیچ زاهدی در زهد و استفراغ وسع هیچ شیخی در اجتهاد صادق نیست. مؤمنان برای صدا زدن یکدیگر از گواهی سجل‌ها و شناسنامه‌ها بی‌نیازند؛ چنان‌که اگر عزت، من‌الله و الی‌الله باشد آن ورق‌پاره‌ها به نیم‌شاهی هم نخواهد ارزید که سلطنت در عالم از آن مطهرین است.
این‌گونه اگر شما هم میان خوبان به اندرزگو شهره‌اید نه به‌گواهی پاره‌ای کاغذ که به امضای افطار شما در غروبی رمضانی با شربت غلیظ خون و حلیم داغ گلوله است. و چه‌اندرزی شیواتر  از کلامی که از حلقوم نفس‌بریدگان به خون خفته برمی‌خیزد.
سیدناالشهید، چریک تنهای انقلاب
حرکت شما با اندرز نوشی امر الله نضج گرفت که « قُلْ إِنَّمَا أَعِظُکُمْ بِوَاحِدَةٍ أَنْ تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنَی وَفُرَادَى» و اینک این‌جمع مشتاق گرد هم آمده در حوالی نام و یاد شما، ادامه‌ی همان قیام مأمورند در مرتبت «ثُمَّ تَتَفَکَّرُوا»؛ کمربستگان‌اند به تفکر و تأمل و بیان؛ در چیستی و چرایی و چگونگی قیام و انقلاب امامشان و شهیدانشان و مجاهدانشان. درود خدا و فرشتگان خدا بر مجاهدان و متفکران باد. خوش‌آمدند و خوش‌آمدید. اللهم انزلنا مُنْزَلًا مُبَارَکًا وَأَنْتَ خَیْرُ الْمُنْزِلِینَ.
و در منطق قرآنی فکر با ذکر هم‌سایه است و تفکر با تذکر هم‌خانه. قیام،  با تفکر ادامه می‌باید و قوام با تذکر؛ این‌ همه‌ی فلسفه‌ی جایزه‌ای است که بانام شما خودش را مبارک کرده است شهید ما
«وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِیعًا وَلَا تَفَرَّقُوا وَاذْکُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَیْکُمْ إِذْ کُنْتُمْ أَعْدَاءً فَأَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِکُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْوَانًا وَکُنْتُمْ عَلَى شَفَا حُفْرَةٍ مِنَ النَّارِ فَأَنْقَذَکُمْ مِنْهَا» به‌یاد بیاورید و فریاد بردارید زمانی را که وحشتتان عظیم بود و جمعتان اندک و سیاهۀ طاغوت دراز: «وَاذْکُرُوا إِذْ کُنْتُمْ قَلِیلًا فَکَثَّرَکُمْ وَانْظُرُوا کَیْفَ کَانَ عَاقِبَةُ الْمُفْسِدِینَ» به‌یاد بیاورید روزگاری را که به‌زنجیر طاغوتیان به‌استثمار کشیده شده بودید و خدا با روح خود به شما عزت و نصرت داد: «وَاذْکُرُوا إِذْ أَنْتُمْ قَلِیلٌ مُسْتَضْعَفُونَ فِی الْأَرْضِ تَخَافُونَ أَنْ یَتَخَطَّفَکُمُ النَّاسُ فَآوَاکُمْ وَأَیَّدَکُمْ بِنَصْرِهِ وَرَزَقَکُمْ مِنَ الطَّیِّبَاتِ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ»
با این وصف از رسالت قلم و صاحبان قلم سخن می‌گوییم؛ فکر و ذکر. و ذکر به یاد آوردن است و بیان کردن.
آقای اندرزگو
بیایید این راه را با هم ادامه بدهیم. من روزهای قبل از انقلاب نبوده‌ام. شما بوده‌اید. من ندیده‌ام. شما دیده‌اید. من درک نکرده‌ام. شما آن روزگاران را از سر گذرانده‌اید. از منِ زاده‌ی سال‌های پس از پیروزی انقلاب اما یک کار ساخته بود: خواندن. من خوانده‌ام و امیدوارم شما -که به حکم شهادتتان احیاء عند ربکم یُرزقون هستید – بعضی از آنچه را من خوانده‌ام، نخوانده باشید. از اصحاب ذوق و ارباب حکمت چنین به یاد دارم که خون هیچ شهیدی تا قیامت لخته نمی‌شود و زخم هیچ شهیدی تا یوم الحشر مرهم نمی‌پذیرد. که  اگر چنین باشد خواندن آنچه من خوانده‌ام نمک پاشیدن است بر زخم‌های همیشه بیدار و بی‌خواب شما.
خواستم بدانید، از شمال تا جنوب این شهر، اگر روزی روزگاری جوانی مقابل تابلوی خیابانی که نام شما را هنوز بر خود دارد به جای احترام و غرور زهرخندی بر لب نشاند گناه از او نیست و اگر عابری در عبور از خیابانی که خون زنده و تپنده‌ی شما را هنوز بر کف خود احساس می‌کند پا گذاشت و بی‌حوصله و کسل با پاپوشی خونی بیرون آمد گناه از او نیست. در این سال‌ها آنانکه باید سخن می‌گفتند به هزار و یک دلیل و بهانه‌ی مسموع و نامسموع خاک بر لب کردند و زبان در کام کشیدند و آنانکه شایسته‌ی چیزی جز شرم و سکوت ابدی نبودند ننگ‌ها را با رنگ پوشاندند و ماه را به گِل اندودند. شرمی از مظلمه‌ی خون سیاووششان باد.
رسالت نویسنده فکر و ذکر است و هدف نوشتن مبارزه با فراموشی و خاموشی. تو بگو شهید ما تا ما بنویسیم. از انبوه متراکم سیاهی و تباهی دوران که خون تو و هم قبیلگان و سرجریده‎ی مؤمنان و مجاهدان انقلاب را به جوش آورد. از ظلم بگو که این روزها می‌گویند چندان ظلمی هم در کار نبود. از فساد بگو که تا نقاب از چهره‌ی بزک کرده‌ی فاسدان تاریخ برداشته شود . از سقوط بگو . از ویرانی. از همه‌ی آنچه یک ملت را به ستوه آورد تا بشود آنچه باید می‌شد.
سیدناالشهید
سخن آنانکه امروز در تطهیر رژیم پهلوی و تلطیف فساد و جنایاتش می‌کوشند، فقط دفاع از مرده‌ریگ یک خاندان یا حکومت نیست. چنان که لگد به گور مردگان زدن نیز هنر و همت مردان و زنان انقلاب نیست. سخن بر سر شکوه‌مند ترین تجربه‌ی تاریخی یک ملت است چه در مقایسه با تمدن خودش و چه در مقایسه با آنچه در جهان هم عصر با این ملت رخ داد.
سید ما؛ جناب آقای شیخ علی اندرزگو
کسان – با حنجره‌های مختلف – هجرت ما را از دارالاعراب کفر به دارالهجره مدینة النبی اشتباه می‌خوانند و ما را به تعرب بعدالهجره می‌خوانند؛ به‌بازگشت به گذشته؛ به ارتجاع به همان دوران سیاهی که شما تاب نفس کشیدن در آن را نداشتید. جاهل به این حقیقت که ما به حکم لاهجرة بعدالفتح در سرزمین انقلاب تقاضای اقامت دائم کرده‌ایم و اگر اشتباه و خطایی هم داشته‌ایم از قضا در دوری از اصول و آرمان‌های انقلابمان است و اگر بازگشتی هم در کار باشد نه ارتجاع به سنت یزیدیان که رجعت عاشوراییان است و اگر توبه‌ای در کار باشد نه پشیمانی شکست خوردگان و سبو شکستگان و سنگ برجام خوردگان، که استغفار فاتحان است که خدا استغفار بعد از فتح را دوست دارد؛ « اذا جاء نصرالله والفتح. و رأیت الناس یدخلون فی‌دین الله افواجا، فسبح بحمد ربک واستغفره انه کان توابا»
سیدناالشهید
شما و شهدا و امام شهدا و انقلاب شهدا از همۀ آنچه گفته شد بی‌نیازید. از گلوی شما این صدا تا همیشه‌ی تاریخ بلند خواهد بود که قل جاء الحق و مایبدیء الباطل و ما‌یعید. حق چون بیاید، آن‌چنان عرصه را بر باطل تنگ خواهد کرد که باطل نه از سرگرفته می‌شود و نه بازمی‌گردد. نگرانی ما از سنت‌های دیگر خداست. از « لَئِنْ کَفَرْتُمْ إِنَّ عَذابِی لَشَدِیدٌ.» از « مَن یَرتَدَّ مِنکُم عَن دینِهِ فَسَوفَ یَأتِی اللَّهُ بِقَومٍ یُحِبُّهُم وَیُحِبّونَهُ » از « إِنْ تُطِیعُوا الَّذِینَ کَفَرُوا یَرُدُّوکُمْ عَلَى أَعْقَابِکُمْ »
سید ما
ما دوست نداریم به اعقابمان بازگردیم و به‌یاری و فضل خدا باز نمی‌گردیم. اندرزمان بگو و دعایمان کن که دعای شهید سریع‌الاجابه است.همین.
 

 

نظر بدهید